پدر بمرور زمان دچار فراموشی شد گاهی وقتا اطرافیان رو میشناخت ولی دوباره به کمای فراموشی میرفت بشوخی میگفتیم ویندوز پدر بالا نیومده ولی من رو میشناخت نمیدونم چرا؟ ولی گاهی وقتا حس میکردم منم رو نمیشناسه ولی ارتباط با دنیای بیرونش من بودم. تمام زحمات افتاده بود روی دوش مادر با اینکه پدر مدتها بود او رو نمیشناخت.
-
پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۰:۲۲
-
۴۵ بازدید