بنیانهای سوسیال دموکراسی
اندیشه
بزرگنمایی:
کریستین کرل و توبیاس گومبرت
ترجمه : زهره رحیمی
سیاست نیازمند جهتگیریهای روشن است. فقط کسانی که قادرند اهداف خویش را به روشنی تبیین کنند، به آنها دست مییابند و برای دیگران نیز الهامبخش خواهند شد. باتوجه به این مهم، مایلیم در این کتاب به پاسخ این پرسشها بپردازیم:
سوسیال دموکراسی در قرن بیستویکم چه معنایی دارد؟ ارزشهای اساسی آن چیستند؟ اهداف آن کدامند؟ و چگونه میتوان آنها را عملی کرد؟
آنچه روشن است، این است که سوسیال دموکراسی سنگِ سختِ بنا یا مفهومی صُلب و غیرمنعطف نیست، بلکه باید مدام دربارهاش بحث شود و در رقابتی دموکراتیک قرار بگیرد. بنابراین، خطاب به خوانندگان و علاقهمندان سوسیال دموکراسی عرض میکنیم که تمایلی به ارائه پاسخهای آماده و شستهورُفته نداریم، بلکه بیشتر برآنیم که ایشان را تشویق به خواندن و تأمل بیشتر دربابِ موضوع کنیم. این کتابها بهعنوان ابزاری کمکی برای روشنتر شدن دیدگاه مردم تنظیم شدهاند، برای هر فردی که مایل است تا نقشی فعال در رویکرد سوسیال دموکراسی ایفا کند، یا به این محور علاقه دارد.
«مبانی سوسیال دموکراسی»، نخستین کتاب از مجموعه سوسیال دموکراسی، شش سال پیش منتشر شد. در این فاصله، شش جلد دیگر با موضوعات مختلف و همچنین کتابهای صوتی و فیلمهای آموزشی و چند نسخه جدید انتشار یافتهاست. کتابها به بیشاز ده زبان ترجمه شدهاند که بیتردید کامیابی بزرگی است، اما خرسندی را کفایت نمیکند.
بحثهای سیاسی از سال 2008 دستخوش تغییرات اساسی شدهاست. بحران مالیِ بازار، هرچند نه همه را، اما بسیاری را به قاب سیاسی اولیه بازگرداندهاست. منظومه دولت و احزاب دستخوش تغییراتی شدهاند. بحثها و گفتمانها در مسیرهای جدیدی شکل گرفتهاست. به این دلایل، ما در اینجا نسخه چهارم ویراسته را با ساختاری جدید و فصلهایی نو، اما با حفظِ همان رویکرد آموزشی آزمونشده، ارائه میکنیم و جرئت کردهایم دوباره بپرسیم: «امروز سوسیال دموکراسی به چه معناست؟»
مایلیم در این قسمت از نویسنده اصلی کتاب، توبیاس گومبرت، قدردانی کنیم. وی بخش عمدهای از بازبینی را انجام دادهاست. همینطور مارتین تیمپ نقش مهمی در تهیه نسخه اول ایفا کردهاست. او یک بارِ دیگر فرآیند ویرایش را، اینبار با کمک کرستین روث و مایکل رشکه با تخصص و مهارتی استثنایی پیش برد. برای تعهد و همکاری فوقالعادهشان و سایر افراد درگیر، ایشان را سزاوار تحسین و قدردانی میدانیم. و البته که وجود هرگونه کاستی در این مجموعه، بر عهده ماست.
نماد آکادمی سوسیال دموکراسی بهشکل یک قطبنما است. بنیاد فردریش ایبرت با استفاده از برنامههای آکادمیک، در پی ارائه چهارچوبی برای شفافسازی دیدگاهها و جهتگیریهاست. بهیقین باعث خرسندی ماست اگر شما از برنامههای ما برای کمک به یافتنِ مسیر سیاسی خویش بهره بگیرید. مشارکت و بحث وگفتوگوی عمومیِ مستمر، مایه حیات و دوام سوسیال دموکراسی است.
چهار پاسخ به پرسشِ: «سوسیال دموکراسی چیست؟»
برخی میگویند: «سوسیال دموکراسی ـ آیا بهخودیِ خودش مفهوم گویایی نیست؟» ایدهای است با این محتوا که اصل دموکراسیِ نهفته در سوسیال دموکراسی باید برابرانه در خدمت تمامی اعضای جامعه باشد. بهنظر بینیاز از توضیح است.
برخی دیگر میپرسند: «سوسیال دموکراسی ـ آیا همان نسخهای نیست که ما از قبل در آلمان، مدل مرتبط با اقتصادِ بازارِ جامعهمحورش را داشتیم؟»
برخی دیگر این نظر را دارند: «سوسیال دموکراسی ـ درواقع متعلق به حزب سوسیال دموکرات است، فلذا فقط به سوسیال دموکراتها مربوط میشود.»
دیگرانی هم میپرسند: «سوسیال دموکراسی ـ چرا؟ مثلاً چرا نگوییم سوسیالیسم دموکراتیک؟ آیا این معنای مرسوم و عرفی آن نیست؟»
حق با کیست؟
در این مرحله ـ البته سابق بر این هم ـ بحث در این موضوع، راه به وادیِ پریشانی و ابهام میبرد. اما درنهایت حق با کیست؟
اینجاست که اصطلاح «هفتاد و دو ملت» سر باز میکند و چشمانداز چالش و تنش رخ مینماید.
بنابراین، نخستین وظیفه توافق بر سر زبانی مشترک است که ما را قادر سازد دیدگاههای مختلف را درک کنیم و آنها را توضیح دهیم. جایی که هنوز اختلاف و مناقشه در مسیر هست، ابتدا باید بر سر یک نقطه آغاز مشترک توافق نمود.
طرح چهار نگاه متفاوت به مفهوم سوسیال موکراسی نکات مهمی را باز میکند:
برخی به مبانی و مقدمات آن میپردازند. یعنی آنچه میتوان از سوسیال دموکراسی بهطور مشروع انتظار داشت.
برخی به پاسخ این پرسش میپردازند که اساساً سوسیال دموکراسی تا چه میزان محقق شده و بهعبارتی، آیا پیشاز این امکان اجرا در جامعه را پیدا کردهاست یا خیر؟
گروه سوم پرسش خاص و مهم دیگری را پیش میکشند؛ اینکه نمایندگان سوسیال دموکراسی در جامعه چه کسانی هستند؟
در نهایت، کسانی هم هستند که با تعجب میپرسند: انحراف از یک ایده ازپیشموجود چه فواید و مزایایی دارد؟ بنابراین آنها به دال مرکزی سوسیال دموکراسی و تفاوتهای آن با سایر دیدگاهها میپردازند.
بنابراین، هر کسی که میخواهد درباره سوسیال دموکراسی صحبت کند، ابتدا باید منظور خود و مخاطبان و گروههای هدف خویش را دقیقاً روشن کند. دموکراسیِ جامعهمحور معنای ثابت و ایستایی ندارد. گریزپاست و مردمانی از طیفهای وسیع با ارزشهای متکثر با آن ارتباط برقرار میکنند. البته این ایده دارای بار اجتماعی است، زیرا بر جامعه تأثیر میگذارد و توسط گروههای ذینفع مختلف، ادعا، تأیید یا رد میشود.
این چهار پرسش نشان میدهد که پیشاز کاربرد مفهوم سوسیال دموکراسی، فرد باید اصطلاحات مدنظر خود را دقیقاً تعریف کند و کاملاً از اهداف اجتماعی مرتبط با آن آگاه باشد.
ایده «سوسیال دموکراسی» به اشکال مختلف در بحثهای تئوریک استفاده میشود و هیچ تعریف واحد و الزامآوری از آن وجود ندارد. این گستردگی نمیتواند مسئله را حل کند، اما میتواند بهعنوان نقطه ورود به بحث در نظر گرفته شود. برای این منظور، دست به ترسیم رویکردهای مختلف سیاسی و نظری میزنیم. جهتگیری را بدون ارائه راهکارهای حاضر و آماده نشان میدهیم و هر کسی باید خودش تصمیم بگیرد که ازنظر سیاسی چه راهکارهایی برایش دارای معناست. این واقعیتی انکارناپذیر است؛ «نظریه یک چیز است، جنبش سیاسی چیزی دیگر».
سوسیال دموکراسی بهعنوان یک جنبش
عبارات «سوسیال دموکراسی» یا «سوسیالیسمدموکراتیک» فقط مفاهیم تئوریکی نیستند که لازم است بر سر معنای آنها توافق حاصل شود. بلکه مهمتر از این، ایده قدرتمندی است که شمار بسیاری با آن همذاتپنداری کردهاند؛ در طی سالیان دراز و نسلهای مختلف، مردمانی در راه آن مبارزه کردهاند و در آینده نیز این مبارزه ادامه خواهد داشت. تاریخچه سوسیال دموکراسی نیز بهعنوان تاریخِ یک جنبش ـ چه تحت عنوان یک تشکیلات در اتحادیههای کارگری، چه تحت عنوان جنبش فرهنگی کارگری ـ در سراسر این کتاب طنینانداز است. اعلان نخستِ ایده قدرتمند «سوسیال دموکراسی» با یک بنر صورت گرفت. فردیناند لاسال در 23 مه 1863، انجمن عمومی کارگران آلمان را تأسیس نمود. در آن زمان، از رضایت و نشاط ناشی از انقلاب فرانسه فقط یک خاطره دور باقی ماندهبود و امیدواری به تحقق آرمانهای بورژوا در آلمان، به ناامیدی کشیده شدهبود. درعوض، گامهای انقلاب موسوم به «انقلاب بورژوایی» در سال 1848، به احیای سلطنتی انجامید که صنعت زیر ردای آن، با هدایت بورژوازی، رشد کرد.
«آزادی، برابری و برادری»؛ چنین مطالباتی کذب و شعاری بوده یا نبوده، در اختیارِ دستان بورژوازی، کژ مطرح شدهاند. هنگامیکه انجمنهای کارگری تأسیس شدند، این آرمان را ازآنِ خود کردند. در دهمین سالگرد انجمن عمومی کارگران آلمان، این آرمان با برافراشتن یک بنر اعلام شد. فریاد «آزادی، برابری و برادری» اکنون با نوای «اتحاد قدرت است» کامل شدهبود!
آنها بهخوبی آگاه بودند که ایجاد وحدت تا چه حد دشوار و مستلزم مجاهدت فراوان است. این مسیر نه صرفاً در پرداختن به انتقاد از وضعیت کنونی خلاصه میشد، بلکه ترسیم یک تصور مشترک از جامعه بهتر و نقشه رسیدن به آن را شامل میشد. لذا دستیابی به وحدت مستلزم هماهنگی و مشورت دموکراتیک بیوقفه است. بنابراین وظیفه حکشده در آن پرچم تاریخی هنوز نیز کاملاً محقق نشده و همچنان در مقام یک چالش است.
1.1. نقطه آغاز: توافق بر یک تعریف موقت
حتی در نبودِ تعریفی فراگیر و چندمنظوره از سوسیال دموکراسی، تعدادی از تعاریف موجود نظراتی را درباره اینکه سوسیال دموکراسی چه هست و چه نیست و همینطور درباره نقاط مرجع ارائه میکنند. درنهایت، هر مخاطبی باید خودش به این تصمیم برسد که با کدام تعریف سازگارتر است. با این تفاسیر، ما امیدواریم که شما پساز مطالعه این کتاب، به تعریف «خویش» بسیار نزدیکتر شدهباشید.
سوسیال دموکراسی چیست؟
نظریه سوسیال دموکراسیِ توماس مایر
پیشنهاد ما برای نقطه آغاز مشترک از مفهوم «سوسیال دموکراسی»، موارد زیر است:
• تحقق دموکراسی را هم با سازماندهی جامعه و هم با حقوق اساسی سیاسی و مدنی و نیز حقوق اقتصادی و اجتماعی پیوند میدهد.
• از آزادی، عدالت و همبستگی، درک بنیادین ارزشمحوری منتقل میکند.
• میتوان آن را از سایر مکاتب فکری و استدلالی (محافظهکاری، لیبرالیسم) متمایز کرد.
• بستری مناسب را برای بحثهای نظری میگستراند.
• دست به ترکیبِ یک بحث علمی با یک برنامه سیاسی میزند.
کلاً در کتابهای ما، رویکرد تئوریک به شرح سوسیال دموکراسی ارزش خود را تثبیت کردهاست. در سالهای 2005 تا 2006، توماس مایر نظریه سوسیال دموکراسی را انتشار داد که با مانور عملی سوسیال دموکراسی تکمیل گردید.
این دو جلد در کنار یکدیگر، هم مبنایی نظری و هم یک مطالعه تجربیِ فراملی را تقدیم مخاطبان میکند.
مایر تعریف زیر را برای سوسیال دموکراسی پیشنهاد میکند:
«سوسیال دموکراسی» در کاربرد معاصر خود هم اشاره به مفهوم پایه از دیدگاه دموکراسی دارد و هم عنوانی برای برنامه یک گرایش سیاسی محسوب میشود. اگرچه این دو کاربرد به شکلهای گوناگونی به هم مرتبط هستند، اما به دو امر کاملاً متمایز، با ادعاهای مختلف دارای اعتبار، اشاره دارند. چه در مبانی هنجاری و چه تبیینی و چه تطبیقی، شیوههای تحقق نظریه سوسیال دموکراسی وابسته به کنشگران سیاسی معین و خاص یا ازپیشتعیینشده و انحصاری نیست، هرچند طبیعتاً مسیر تحقق آن از سیاست میگذرد. هر بازیگری که هوادار برنامه و اقدام عملی ناشی از آن باشد و هر بازیگر سیاسی در طیفهای مختلف، میتواند از عبارت سوسیال دموکراسی، در صورت سودمندی، در عنوان برنامه خود استفاده کنند؛ حتی تا حد زیادی مستقل از این مسئله، که آیا اساساً تلاشهای سیاسی آنها با جامعهمحوری همخوانی دارد یا گرایشی به آن دارند؟ و اگر دارند، به چه میزان؟» (مایر، 2005)
مدل نظری
سوسیال دموکراسی از یکسو یک مدل نظری آکادمیک تلقی میشود و اگر بنا باشد در این قالب جدی گرفته شود، باید مطابق با «قوانین بازی آکادمیک» عمل کند. مثلاً باید عاری از تناقض باشد و بتواند برای استدلالهای خود توضیحات قابلاثباتی ارائه کند.
هدف سیاسی
سوسیال دموکراسی ازسویی هم میتواند بهعنوان یک هدف سیاسی ایفای نقش کند. در این حالت قوانین آکادمیک مطرح نیستند، بلکه اهداف سیاسی باید خود را در عرصه سیاست به اثبات برسانند و تابع تصمیمگیری دموکراتیک باشند.
پیوند دانشگاه و سیاست
بااینحال، پیشاز هر طی مسیری، باید به نقد یکدیگر پرداخت.
شاید در ابتدای همین فصل، با خواندن مطالب ابرویی بالا انداختید و پرسیدید که: سوسیال دموکراسی چه ربطی به مطالعات آکادمیک دارد؟ این امر تماماً تابعی از سیاست است و جامعه دانشگاهی هم در هر صورت باید بیطرفی خود را حفظ کند. ما در پیشدرآمد داستان تا حدودی با این ادعا موافقیم. سوسیال دموکراسی طبیعتاً امری است که با بینش سیاسی، هنجارها، ارزشها و اهداف سیاسی در ارتباط است.
حالا در چنین وضعیتی آیا علم میتواند سوگیری کند؟ پاسخها به این پرسش متفاوت است. پاسخ ما به این سؤال این است که دستکم علم موظف است در راستای کمک به بهبود وضعیت جامعه حرکت کند.
دانشپژوهان خارج از جامعه نیستند، بلکه جزئی از آن بهشمار میآیند و بهعنوان موجوداتی سیاسی، براَساس ارزشهای آن زندگی میکنند. دانش آموختن دقیقاً به همین اندازه «سیاسی» است، زیرا مردم با دانش بر جامعه تأثیر میگذارند و در پی ایجاد تغییر در جامعه برمیآیند.
درعینحال، استقلال و آزادیِ علمی کالایی گرانبهاست. آزادی علمی بهمعنای انجام تحقیقات بهصورت خودانتقادانه و مستقل است، بهدور از هرگونه دستکاری در یافتهها که با هدف خشنودسازی سفارشدهندگان پژوهش انجام گیرد. بنابراین، آزادی علمی مستلزم شفافسازی منافع و در نظر گرفتن تأثیرات کار بر جامعه است. آیا نمیخواهیم آکادمیسینها و دانشمندان ما به منافع توجه کنند؟ به اثرات اجتماعی فعالیتهایشان؟
بنابراین، سوسیال دموکراسی بهعنوان یک مدل نظری ـ همچون دیگر نظریهها ـ باید درمورد ارزشها و هنجارهایی که در کار خود پیش میگیرد، صریح باشد.
1.2. سطوح بحث
حقوق اجتماعی و دموکراسی
پیشتر بیان شد که سوسیال دموکراسی فقط یک مدل هنجاری نیست. درعینحال این پرسش مطرح است که کرانه تحقق سوسیال دموکراسی درواقع تا کجاست؟
پاسخ این سؤال به ارتباط تفکیکناپذیر و متقابل بین حقوق اجتماعی و دموکراسی مربوط میشود:
بدون حقوق اجتماعیِ واقعی، دموکراسی نمیتواند تحقق پیدا کند. درعینحال، دموکراسی تضمین میکند که حقوق اجتماعی قابلدوام باشد. بنابراین، هر مدلی از سوسیال دموکراسی باید این ارتباط متقابل را در چهارچوب خویش بگنجاند.
منطقی بهنظر میرسد که برای رعایت عدالت دربابِ ارزشها و تحقق اجتماعی آنها، بین سه سطح استدلالی تمایز قائل شویم: 1) ارزشهای اساسی؛ 2) حقوق اساسی و 3) ابزار.
ارزشهای اساسیِ آزادی و عدالت و همبستگی رابطه فرد و جامعه را روشن میکند و اینکه زندگی در جامعه چگونه باید تنظیم شود. ارزشهای اساسی در رویکردهای مختلفی اعم از سنتهای مسیحی، یهودی، اسلامی یا انسانگرایانه قابلتوجیه است.
ارزشهای اساسی
سطح ارزشهای اساسی کارکرد اجتماعی مهمی دارند. آنها یک پوسته محافظ برای حقوق اساسی و تحقق آن حقوق ازطریق ابزار، و هرآینه یک همزیستی فراهم میکنند. تصویر «حقوق اساسی بهمثابه پوسته مشترک» بیانگر این واقعیت است که در تمامیِ کنشها، اندیشه و احساس مشترک حیاتی است؛ اندیشه و احساسی مبتنی بر ارزشهای اساسی، که در چهارچوب همزیستی اجتماعی تجسم یافتهاند. حقوق و تعهدات و رسیدگی و اجرا بهتنهایی کافی نیستند، بلکه درنهایت «پوسته» باید بتواند دائماً خود را نوسازی کند و پرورش و توسعه یابد.
حقوق اساسی
ارزشهای پایه وقتی در سطح حقوق اساسی پرداخت میشوند، ترجمه یا تبدیل میشوند به هنجارهای عملیِ الزامآور و مشروعیت دموکراتیک. چراییِ اجرای حق پایه بهدست مردم کمتر تعیینکننده است. عامل تعیینکننده توافقِ نسبتاً دموکراتیک است، یا بهعبارتی همان فرآیند. هر کسی که در یک جامعه زندگی میکند، میتواند خواستار رعایت حقوق اساسی شود.
ابزار
در سطح ابزاری، پرسش این است که چگونه جامعه یا دولت میتواند تحقق حقوق اساسی را تضمین کند. برای دولتها و اتحادیههای ایالتی، این تعهداتِ خاص برخاسته از حقوق اساسی است. بااینحال، روشهای مختلفی برای اجرای این تعهدات وجود دارد و همانطور که مطالعات کشوری در این جلد نشان میدهند، گاهی بین کشورها و فرهنگها از این منظر تفاوت چشمگیری وجود دارد.
بنابراین، سوسیال دموکراسی ـ چنانچه در پی تحقق خویش است ـ باید در هر سه سطح پاسخگو باشد.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی