بزرگنمایی:
میرزا علی اکبر سال ۱۲۵۷ تو محله سنگلج تهران از خانواده ای قزوینی متولد شد و نه ساله بود که پدرش رو از دست داد و در مکتب شیخ هادی نجم آبادی و غلامحسین بروجردی دروس قدیمه از صرف و نحو و کلام و ... آموخت و البته مهمترین آموخته او از شیخ هادی، آزادی خواهی و آزاد اندیشی بود و بسیاری از کوشندگان مشروطه همچون او از شاگردان شیخ بودند از سید محمد طباطبایی و ناظم الاسلام کرمانی تا ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان صور اسرافیل سال ۱۲۷۸ شمسی با تأسیس مدرسه علوم سیاسی زیرنظر وزارت خارجه و با مدیریت میرزاحسن خان مشیرالدوله (پیرنیا) وارد این مدرسه شد و طی این دوره با مبانی علوم جدید و زبان فرانسوی آشنا شد و در آنجا بود که ادبیات فارسی را نزد محمدحسین فروغی آموخت.
علی صابری
میرزا علی اکبر سال 1257 تو محله سنگلج تهران از خانواده ای قزوینی متولد شد و نه ساله بود که پدرش رو از دست داد و در مکتب شیخ هادی نجم آبادی و غلامحسین بروجردی دروس قدیمه از صرف و نحو و کلام و ... آموخت و البته مهمترین آموخته او از شیخ هادی، آزادی خواهی و آزاد اندیشی بود و بسیاری از کوشندگان مشروطه همچون او از شاگردان شیخ بودند از سید محمد طباطبایی و ناظم الاسلام کرمانی تا ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان صور اسرافیل سال 1278 شمسی با تأسیس مدرسه علوم سیاسی زیرنظر وزارت خارجه و با مدیریت میرزاحسن خان مشیرالدوله (پیرنیا) وارد این مدرسه شد و طی این دوره با مبانی علوم جدید و زبان فرانسوی آشنا شد و در آنجا بود که ادبیات فارسی را نزد محمدحسین فروغی آموخت.
با پایان تحصیلات، سال 1281 منشی سفیر ایران در کشورهای بالکان، معاونالدوله غفاری، شد و در وین بیش از گذشته با زبان فرانسوی و دانشهای جدید و البته اندیشه های آزادی خواهانه آشنا و سال 1284 در آستانه جنبش مشروطه به ایران برگشت.
شش ماه در اداره شوسهٔ خراسان که در مقاطعه حسین آقا امین الضرب بود، به عنوان معاون و مترجم مسیو دوبروک مهندس بلژیکی کار کرد اما با دعوت میرزا جهانگیرخان شیرازی هم شاگردی سابقش نزد شیخ هادی نجم آبادی برای انتشار روزنامه صور اسرافیل به تهران بازگشت و در صوراسرافیل با نامهای مستعاری همچون دخو، خرمگس، سگ حسن دله، غلام گدا، اسیرالجوال، دخو علی شاه، روزنامه چی، خادم الفقرا، دخو علی و نخود همه آش در این روزنامه نوشته می شد.
نخستین شماره صور اسرافیل پنجشنبه هفدهم ربیع الآخر 1325 قمری برابر هشتم خرداد 1286 و 30 مه 1907 در هشت صفحه در تهران منتشر شد. صوراسرافیل، طی چهارده ماه بعدی با تعطیلی ها و توقیف های که دید جمعاً سی و دو شماره به صورت هفتگی منتشر شد و آخرین شماره آن بیستم جمادی الاول 1326 ، دو روز قبل از به توپ بستن مجلس بود. دهخدا در آغاز هر شماره روزنامه مقاله ای در زمینه مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و در پایان مقاله ای با عنوان چرند و پرند با نام مستعار می نوشت.
میرزا علی اکبر خان قزوینی در چرند و پرند بیشتر با نام دخو، مخفف کلمه دهخدا می نوشت، خطابی که مردم ساده دل در قزوین، زادگاه پدر و اجداد او برای دهخدا به کار می بردند(دهخدا در اصل به معنی ‘کدخدا و خداوند و بزرگ ده’ هست.)
ستون طنز چرند و پرند او، سرآغاز نثر ساده نگاری در ادبیات فارسی است که بعد از او ، محمدعلی جمالزاده در نخستین داستان کوتاه فارسی «یکی بود یکی نبود» و صادق هدایت در مجموعه داستانهای کوتاهش این راه را ادامه دادند و به کمال رساندند.
همچنین استفاده از طنز در بیان مفاسد سیاسی و مشکلات فرهنگی و اجتماعی آن دوران علی اکبر دهخدا را به یکی از بنیانگذاران اصلی طنز معاصر ایران و همچنین یکی از شجاعترین و جسورترین آنان تبدیل کرد.
این شجاعت و جسارت قلمی نه تنها باعث اعتراض طرفداران شاه و استبداد که حتی موجب خشم شدید سنّتگرایان متعصب هم شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند.
مجلس شورای ملی چند بار راجع به نوشتههای او و دیگر نویسندگان صوراسرافیل به بحث و گفتگو پرداخت و پس از یکی دو گفتار در مجلس ،روزنامه به طور موقت توقیف شد
دهخدا در احضارش به مجلس توانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. هرچند که مجبور شد به خاطر تهدید برخی متعصبان مسلح از در پشتی مجلس خارج شود.
بعد از کودتای محمدعلی شاه در 1287، دهخدا همراه با عده ای از آزادیخواهان دیگر همچون سید حسن تقی زاده، میرزا محمد نجات، وحیدالملک و حسین پرویز به سفارت انگلیس پناه بردند و با موافقت محمدعلی شاه به خارج کشور تبعید و از راه تفلیس به پاریس رفتند.
دهخدا و همکاران در تبعیدش، میرزا قاسم خان تبریزی، میرزا محمد نجات و حسین پرویز، برای ادامه انتشار صور اسرافیل در آذر 1287 به ایوردُن سوییس نقل مکان کردند و در دی و اسفند 1287 سه شماره به کمک میرزا ابوالحسن خان پیر نیا (معاضد الدوله) منتشر شد. مطالب و مقالات روزنامه به قلم دهخدا و بسیار تندتر و صریحتر از پیش بود.
مسمط معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» در شماره سوم ایوردن منتشر شد، دهخدا شبی در خواب، میرزا جهانگیرخان را در لباسی سفید می بیند که از او می پرسد، چرا نگفتی که او جوان افتاد؟ همان شب سه بند اول و فردا دو بند دیگر را سرود و در بالای شعر نوشت، وصیتنامه دوست یگانه من، هدیه برادری بی وفا به پیشگاه آن روح اقدس و اعلی دهخدا و دوستانش، فروردین 1288 به استانبول رفتند و با پیوستن به انجمن سعادت ایرانیان، پانزده شماره از روزنامه سروش در فاصله تیر تا آبانماه 1288 رو با کمک سید محمد توفیق، معاضد السلطنه، میرزا یحیی دولت آبادی و میرزا حسین دانش اصفهانی منتشر کردند، دهخدا تو همین دوره زمانی به انتشار دور دوم روح القدس، میراث شیخ احمد روح القدس، از دیگر کشته شدگان استبداد صغیر در باغشاه کمک کرده بود.
در تیرماه 1288، مجاهدین تهران رو فتح و محمدعلی شاه مجبور به استعفا و کناره گیری از قدرت شد و او نخست به عنوان نماینده کرمان و سپس نماینده تهران عضو مجلس دوم مشروطه شد اما برخلاف یاران سابق که غالباً حزب دموکرات رو تشکیل داده بودند به حزب اعتدالیون پیوست.
دهخدا در مجلس سوم حضور نداشت اما سال 1293 و با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روسی به شمال ایران، با کمیته دفاع ملی همکاری کرد و نخست به قم و سپس کرمانشاه رفت و با انحلال حکومت در مهاجرت، دهخدا به مدت دو سال و نیم تا پایان جنگ جهانی اول به چهارمحال بختیاری رفت و مهمان لطفعلی خان امیرمفخم بختیاری در قلعه دزک بود.
در کتابخانه امیرمفخم بود که ایده تدوین لغتنامه یا فرهنگنامه ای جامع برای زبان فارسی در ذهن او شکل گرفت.
با پایان جنگ جهانی اول، با تشکیل فرقه کمونیست ایران، دهخدا اگرچه در کنگره حزب شرکت نکرد اما به انتشار نشریات حزب به دوستان سابق خود کمک کرد و بعد از طرح ایده ریاست جمهوری به عنوان گزینه ریاست جمهوری از سوی دوستانش مطرح شد.
با آغاز سلطنت رضاشاه، دهخدا با وجود پذیرش برخی مشاغل اداری از فعالیت سیاسی کناره گیری کرد، از سال 1306 ریاست مدرسهٔ عالی (دانشکده بعد از تاسیس دانشگاه تهران) حقوق و علوم سیاسی را به عهده داشت و سال 1320 بازنشسته و یکسره به کار لغتنامه پرداخت.
سالهای 1313 و 1314 اولین قرارداد برای لغتنامه بین وزارت معارف و علی اکبر دهخدا منعقد شد و اولین مجلد لغتنامه در سال 1318 منتشر شد، اما به دلایل مختلف این کار ادامه نیافت تا اینکه در سال 1324 به دلیل بدهی های دهخدا بابت کار لغتنامه، برای فروش خانه دهخدا اجرائیه از سوی بانک صادر شد و همین باعث شد که با تصویب مجلس، دولت مکلف به خرید خانه دهخدا به مبلغ 220 هزار تومان برای پرداخت بدهی های او شود و سازمان لغتنامه در محل خانه او تشکیل شد.
با شروع جنبش ملی کردن صنعت نفت، دهخدا از دوست قدیمی خود، مصدق حمایت کرد و او را نابغه شرق یاد کرد و بعد از مدتها دوری از فعالیت سیاسی و مطبوعاتی در حمایت از دکتر مصدق و ایده ملی کردن صنعت نفت در روزنامه باختر امروز مطلب نوشت.
«تا سلطه اجانب از مملکت قطع نشود و ملت ایران روی پای خود نایستد هیچیک از مفاهیم آزادی و دمکراسی و ترقی و تعالی مملکت و حتی دیانت و اخلاق و سایر آرزوهای ملی تحققپذیر نیست...
امروز تکلیف عموم ملت ایران از وضیع و شریف، کوچک و بزرگ این است که با جان و دل به دولت ملی و نهضت ملی کمک کنند و از بذل جان و مال در راه توفیق نهضت خودداری ننمایند.»
پس از کودتای 28 مرداد، به بهانه پیدا کردن حسین فاطمی به خانهاش ریختند و او را آزار دادند و توسط حسین آزموده، دادستان وقت ارتش، در منزلش بازجویی شد.
دهخدا همچنین بابت شایعه تشکیل شورای سلطنت و ریاست این شورا توسط دهخدا و رییس جمهور شدن او متهم به مخالفت با سلطنت شد
گشته بودند و از مطالب سالها پیش پیرمرد، سرمقالهشماره نخست دور دوم صوراسرافیل (سوئیس) که حاوی حمله های بیپروایی به موجودیت پادشاهی در ایران بود را به عنوان سند اتهام پیدا کرده بودند.
همین اتهام باعث شد، در 25 مهر، او را به دادستانی احضار و پس از ساعتها درنگ و پاسخگویی بر سؤالات مکرر، نیمهشب، مانده و رنجور و از حال رفته در هشتی و دالان منزل رها کردند و پیکر بی حال او تا هنگام نماز صبح بر زمین افتاده بود تا اهل خانه که برای نماز بیدار شده بودند پیکر او را یافته و به داخل خانه برده بودند.
بعد از آن، دچار تنگی نفس شدیدی شد و دیگر حالش خوب نشد، با این وجود همچنان به حمایت از مصدق ادامه داد و امضای او در نامه سرگشاده هواداران جبهه ملی علیه قرارداد کنسرسیوم دیده می شود و در جریان محاکمه مصدق با جمعآوری اسناد و دلایل به یاری سرهنگ جلیل بزرگمهر، وکیل تسخیری دکتر مصدق برخاست و سرهنگ بزرگمهر، وکیل تسخیری مصدق از یادداشت های او برای رد اتهام بیاساس بیدینی به مصدق استفاده بسیار کرد.
در همان سال نام او از کوچهای که خانه او در آن بود برداشته شد، سازمان لغتنامه از خانه او به مجلس شورای ملی منتقل شد و مقرری ماهانه اش قطع شد.
خودش در فیشهای لغتنامه با عنوان «بخورونمیر» نوشته:
نان بخورونمیری مجلسهای قبل برای تا آخر عمر من و بازماندگان من معین کرده بودند. حالا به گناه آنکه من گفتهام آنکه در دو جمعیت بینالمللی حقانیت ما را در امر نفت به اثبات رسانید، یعنی دکتر محمد مصدق، درخور حبس و تبعید نیست، بریدند. عیب ندارد؛ ازگرسنگیمردن من تاج افتخار دیگری است که به من داده میشود.
علیاکبر دهخدا در روز دوشنبه هفتم اسفند ماه 1334 در سن 77 سالگی در خانه مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران درگذشت. پیکر او به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون شد. پس از درگذشت دهخدا، خانه اش تبدیل به دبستانی با نام خودش شد.
دکتر محمد دبیرسیاقی، از شاگردان دهخدا مینویسد که دهخدا بعد از سقوط دولت مصدق معتقد بود:
ما از شاه تا گدا مهمانهای چندسالهی این مملکتیم. تنها خداوند متعال جاویدان است. این مملکت مال اخلاف ماست. همانطور که اجداد ما به ما سپردهاند، باید به اخلاف خود بسپاریم. برای چندروزه کامرانی خود نباید راضی شویم که مورد نفرت معاصرین و نفرت و لعن فرزندان خود شویم.
ادامه این گزارش به صورت تصویری می باشد لطفا برای مطالعه به فایل pdf مراجعه کنید
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی