چرا کانت مهم ترین نقطه عطف تاریخ فلسفه است
اندیشه
بزرگنمایی:
تاریخ فلسفه را میتوان بر اساس شیوه و روش تفکر فلسفی به دورانهای مختلفی تقسیم کرد. پس از ظهور مسیحیت و گسترش اسلام در قرن ششم میلادی به مرور تفکر الهیاتی در حداقل نیمکره مغرب زمین یعنی خاورمیانه شمال آفریقا و اروپا حاکم گردید.
محمد رضا ملایی
تاریخ فلسفه را میتوان بر اساس شیوه و روش تفکر فلسفی به دورانهای مختلفی تقسیم کرد. پس از ظهور مسیحیت و گسترش اسلام در قرن ششم میلادی به مرور تفکر الهیاتی در حداقل نیمکره مغرب زمین یعنی خاورمیانه شمال آفریقا و اروپا حاکم گردید. اصولاً سایه سنگین الهیات بر جهانبینی فلسفه غالب گردید و فلسفه اساساً به انواع شیوههای اثبات گزارههای الهیاتی که از قبل تهیه شده بودند تقلیل یافت. این گزارههای الهیاتی به دلیل تحولات تاریخی در فرقههای مختلف مذهبی ظهور میکردند. سپس پس از چند دهه و چند قرن نهادهای مذهبی متعلق به آن فرقه تشکیل میشدند تا به آن گزارههای از پیش معین شده جنبه عقلانی بدهد و جوری آن گزاره الهیاتی را جلوه دهند که آن گزاره به لحاظ عقلانی برقرار بوده و ممکن نیست به فرض “لاموجود “ تصور شود. مثلا در مصر، شیعیان اسماعیلیه از قرن نهم میلادی صاحب نفوذ شدند و خلافت فاطمی را شکل دادند. سپس موسسات دینی در شمال آفریقا و خاورمیانه تشکیل دادند تا توجیه کننده عقلانی و فقهی دستگاه خلافت انها باشد. این نوع ادبیات در اندیشههای ابن سینا سنت توماس سنت آگوستین و موسی بن میمون نیز قابل مشاهده است. این نوع شیوه تفکر اصولاً از نتایج به شواهد میرسد و نه از شواهد به نتیجه. فلسفه در دوران پیشامدرن نیز تقریبا به اثبات عقلانی این گزاره های از پیش معین شده تقلیل یافت که گاها بدیع بودند ولی نتایج تکراری و حتی کسل کننده جلوه میکردند اما در فلسفه مدرن که از دکارت شروع شد میتوان تغییر پارادایم را به مرور مشاهده کرد و فیلسوفان از شواهد به نتایج میرسیدند. البته از شواهد به نتایج رسیدن فقط یکی از علائم کوچک تغییر پارادایم در فلسفه مدرن بود ولی همین تغییر کوچک باعث شد که متفکرینی که کمی آزادانهتر تفکر میکردند طی رسیدن از شواهد به نتیجه، به مرور به این نتیجه برسند که اصولاً عقاید مذهبی قابلیت اثبات از رهیافت شواهد به نتیجه را اصلا ندارند و این زمینه ای شد که شک گرایی به الهیات در فلسفه مدرن تقویت شود. همین شک گرایی زمینه را برای مهمترین تغییر نگرش در گذار از فلسفه قرون وسطی به فلسفه مدرن را فراهم کرد. این تغییر نگرش، تغییر نگرش از هستی شناسی به سمت معرفت شناسی بود زیرا اکنون مهم ترین سوال این شده بود که کدام اندیشه صادق است بجای انکه پرسیده شود به فرض صفات خداوند دقیقا چیستند. دراصل روش شناسی شناخت حقیقت، ریشه در معرفت شناسی داشت. پر رنگ شدن معرفت شناسی به دلیل شکهای مذهبی به شدت پررنگ شده بود زیرا شواهد نمیتوانست درستی گزاره های الهیاتی را تایید کند پس پرسش درباره جهان بینی الهیاتی به مرور ارزشش رو از دست داد و این پرسش مطرح شد که حالا که الهیات از اعتبار عقلی ساقط شده، چه عقیده ای معتبر است؟
از طرفی الهیات و دین زیربنای تفکر تمدن بشرغربی را تشکیل میداد و عدم اعتبار عقلی آن نزد فیلسوفان غربی، خلا عمیقی در بین حتی فیلسوفان پیرو شک گرایی ایجاد کرد. در این موقعیت حساس، کانت ظهور کرد و سعی کرد برای اولین بار، یک سیستم عقلانی غیر الهیاتی بوجود بیاورد که بتواند پاسخگو تقریبا همه جنبه ها و سوالات مهم بشری باشد. جالب آنکه قصد اولیه او، نجات مسیحیت از چنگال شک گرایی نوین بود ولی پس از مدتی به بیهودگی این کار پی برد و حالا که از امیدی به نجات الهیات مسیحیت نداشت، سعی کرد خود مستقلا به سوالات مهم به صورتی عقلانی جواب دهد و به نتایج جالب مهمی هم رسید که پس از دویست سال هنوز معتبر به نظر میرسند. لازم به ذکر است اندیشه او آنچنان درخشان است که به نظر بسیاری از فیلسوفان احتمالا کانت بزرگترین فیلسوف در تاریخ بوده، جایگاهی بالاتر از ارسطو و افلاطون.
شک گرایی کانت، عموما ناشی از ایرادات دیوید هیوم به الهیات و حتی متافیزیک غیرالهیاتی مربوط میشد. در عصری که ما زندگی میکنیم، مهم ترین و تاثیرگذار ترین انتقادات الحادی را دیوید هیوم ارائه کرده است که احتمالا موثرترین نقد های الحادی در تاریخ بشری ست و هنوز کسی موفق به رد ایرادات الحادی او نشده است. احتمالا هم حداقل تا آینده نزدیک نیز کسی توانایی این کار را نخواهد داشت ولی این اهمیتی نیز ندارد زیرا از دل این ایرادات الحادی، بعدا معرفت شناسی، فلسفه علم و فلسفه تحلیلی زاده شد و در نهایت منجر شد عقل گرایی روشنگرانه، جای الهیات را به عنوان هسته اصلی تفکر در تاریخ بشری بگیرد و تاریخ بشری برای همیشه و به طور برگشت ناپذیر عوض کند. بسیار سخت است که تصور کنیم دوباره روزی خواهد رسید که دوباره الهیات به عنوان هسته اصلی تفکر برگردد. گرچه تحولات امروزه ایران پس از انقلاب 57 و دیگر تحولات کشور های اسلامی شاید این طور نشان دهد که دوباره الهیات به عنوان هسته فکری تفکر مطرح شده ولی این تحولات چیزی جز گذار از عصر قرون وسطی به دوران مدرن نیست و نباید آن را به عنوان برگشت از مدرنیته به تفکر قرون وسطایی الاهیاتی برداشت کرد. در ادامه نشریه به به تفضیل شرح آرای کانت و دیود هیوم خواهم پرداخت
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی