او مدیر شده بود
اندیشه
بزرگنمایی:
رضا از دوران راهنمایی با من همکلاس بود همیشه هر وقت معلّم او را صدا می کرد و می آورد پای تخته، هر چی معلّم از او می پرسید مثل مجسمه به معلم نگاه می کرد و هیچی نمی گفت. در فعالیت های مدرسه بسیار فعال بود در همه ی موارد در کار مدرسه خوب بود به جز درس خواندن.
فاطمه امامی
رضا از دوران راهنمایی با من همکلاس بود همیشه هر وقت معلّم او را صدا می کرد و می آورد پای تخته، هر چی معلّم از او می پرسید مثل مجسمه به معلم نگاه می کرد و هیچی نمی گفت. در فعالیت های مدرسه بسیار فعال بود در همه ی موارد در کار مدرسه خوب بود به جز درس خواندن.
وارد دبیرستان که شدیم سال اول دبیرستان درس هایش به مراتب ضعیف تر از قبل، بود و نمی دونم با چه جسارتی رشته ی علوم تجربی را انتخاب کرده بود من در آن زمان در ردیف دانش آموزان ممتاز مدرسه بودم، یادم هست در امتحانات علمی رتبه آوردم ولی او با تمام ضعفی که داشت پر مدعا بود. به سال سوم و چهارم دبیرستان که رسیدیم یادم هست کلاس
کنکوری که من می رفتم ثبت نام کرد و با اعتماد به نفس کاذبی که داشت فکر می کرد با کلاس کنکور و خرید کتاب های آموزشی همه چیز تمام است.
کنکور دادیم. نتایج کنکور که آمد من با رتبه ی خوب، پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم. و رضا پزشکی دانشگاه اصفهان با سهمیه قبول شد.
من دیگر آنقدر سرگرم درس و دانشگاه شدم که رضا و آن دوران را به کل فراموش کردم.
تخصص و جراحی قلب را قبول شدم. و در بیمارستان قلب شروع به کار کردم و رئیس بیمارستان بودم. که یک نامه از وزارت بهداشت به دستم رسید، در نامه، نام رضا را به عنوان پزشک متخصص قلب و عروق دیدم و متوجه شدم که در وزارت بهداشت پست و جایگاهی دارد برایم جای تعجب بود. پرس و جو که کردم. فهمیدم افراد سهمیه ایی به دلیل ناتوانی علمی و ناتوانی در امر درمان، در پست های مدیریتی قرار می گیرند.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی