زهره رحیمی، پرستار و پژوهشگر حوزه بهداشت و درمان، عضو شورای مرکزی حزب اراده ملت ایران
"زوال و محال اخلاق حرفهای در ایمنی جمعی"
اندیشه
بزرگنمایی:
"زوال و محال اخلاق حرفهای در ایمنی جمعی"
با وجود رخدادهای شگفتانگیز و پیروزیهای تحسینبرانگیزی که در سپهر علوم پزشکی شاهد بودهایم، هنوز بسیاری اطلاعات هست که برای بیماران مهماند اما پزشکی، نمیتواند پاسخ دقیق و روشنی به آنها بدهد. دانستن پاسخهایی که بیماران و همراهان آنها برای کاستن از اضطراب یا ناامیدی یا بلاتکلیفی خود نیاز دارند. در این بیخبریها، بیماران و خانوادهشان گاه آنچنان برزخی از هست و نیست بیماری و بدخیمی، و یا شانس بهبود و بیماری را تجربه میکنند که رنج ناشی از آن، کم از خود بیماری ندارد. در فرایند مراجعه به تیم سلامت، بخشی از انتظار بیماران، اطمینانبخشیست. آنها میخواهند در خیلی موارد اعتمادی قطعی از وضعیت خود پیدا کنند. مثلا اطمینان راجع به اینکه آیا تشخیص بیماریشان دقیق بوده یا خیر؟ اطمینان از اینکه آیا درمانها موثر و کارآمد هستند یا خیر؟ اطمینان به اینکه آیا به زندگی عادی بازمیگردند و سلامتِ دوران پیش از بیماری را بدست میآورند؟ حتی در وضعیتهای وخیم و بدخیم نیز، گاهی آنها میخواهند تا از زمان وقوع مرگ و تخمین دقیقی از چگونگی مرگ آگاه شوند و این انتظار را از کادر پزشکی دارند!
در تاریخ طب، بیماریهای گوناگونی گریبان بشر را گرفته است که دادن آمار و اطلاعاتِ درست و دقیق، برای تیم پزشکی و پرستاری به یقین ناممکن بودهاند. نمونهاش بیماری سرطان با حجم بالایی از آمار احتمالی و ارقام نادقیق در خصوص درصد پیشرفت، میزان بهبودی و احتمال عود.
بیماران در فرایند ابتلا به یک بیماری بدخیم، بمراتب بیشتر و عمیقتر پرسش میکنند. اما کماکان با حجمی از تخمینها در بهبود و بازتوانی خود مواجه میشوند که گاه باعث میگردد از آمار و اطلاعات بگریزند و حتی از شنیدن اطلاعات ضروری پرهیز کنند. چنانچه به یک فرد مبتلا به بیماری خاص که بدنبال قطعیت و دقت در اطلاعات است، گفته شود که حدودا 30 درصد از چنین ابتلاهایی، به بدخیمی کشیده میشود یا 65 درصد، احتمال عود بیماری پس از یک دورهی 4 تا 10 ساله وجود دارد، تقریبا هیچ کمکی به وی نمیکند. این اعداد تخمینی و و حدودی تکلیف او را روشن نمیکند که آیا او یکی از 30 درصدیهای بدخیمی خواهد بود یا از خوششانسهای 70 درصد؟ یا اینکه او یکی از موارد 65 درصدی عود خواهد بود یا 35 درصدی بهبود دائم؟ و در صورت عود بیماری، بالاخره 4 سال فرصت زندگی دارد یا 7 سال یا 10 سال!
این تخمینها که البته همگی دستاوردهای ارزشمندی از تلاشهای پژوهشی دقیق و معتبر هستند، شوربختانه در بسیاری مواقع بیمار را در دریای ابهام و امّا و اگری میاندازد که در حقیقت گریزی از عدم قطعیتشان نیست!
در نظام اخلاق حرفهای، توصیه میگردد که چنانچه در شرایط عدم قطعیت قرار داریم و نمیتوانیم با اطلاعات کاملا دقیق نیاز بیمار و همراهانش را رفع کنیم، همدلانه با آنها را در پیش بگیریم. به این گونه که اطمینانبخشی اگر در تشخیص، درمان و بازتوانی، ممکن نیست در همراهیکردنِ بیمار، رهانکردن او، راهنمایی و حمایت مداوم وی برای رسیدن به بهترین و مناسبترین تصمیم تجلی پیدا کند.
اما این عدم قطعیت تنها منحصر به بیماریهای بدخیم نیست بلکه همهگیری یک بیماری ناشناخته نیز مصداق دیگری از آن بشمار میآید. ناشناختگی در یک همهگیری، پیچیدهتر هم میشود چرا که گروه درمان و مراقبت، به شکل فراگیرتری در معرض پرسشهای روزمره و متنوع قرار میگیرند. در بحبوحهی همهگیری کرونا نیز آرامش نسبی بشر و معادلاتش برای کنترل اوضاع به همین گونه بر هم خورد. در فرایند این همهگیری، نه تنها در نتایج تستهای تشخیصی قطعیتی در کار نیست که فرایند مدیریت درمان و بهبود نیز، سرشار از احتمالات و عدم قطعیت است. از سویی باتوجه به تعدد منابع اطلاعاتی و رسانهای، مردم سراسر کره خاکی تقریبا هر هفته در مواجهه با اطلاعاتی جدید و گاه حتی متفاوت از یافتههای پیشین قرار میگیرند. این آشفتگی، ما را در مدیریتِ پرچالش بیماری، به وخامت بیشتری دچار میکند. در این همهگیری اخلاق حرفهای، برقراری یک رابطهی همدلانهی سازنده با بیمار و همراهانش را از وظایف مهم تیم پزشکی و پرستاری میداند.
حالا نگاهی بیندازیم به اینکه ایمنی جمعی در همهگیری چقدر با این توصیهی اخلاقی قابل جمع است؟
از آنجاییکه در پاندمیها، محدودیت تجهیزات، نیروهای انسانی، تختها و آیسییوهای عفونی، مراکز و کیتهای تشخیصی یک واقعیت ملموس و عینیست. چنانچه نظام سلامت رویکرد ایمنی جمعی را در پیش بگیرد، با پیکهای مکرر بیماری و افزایش جهشی مبتلایان، مراکز تشخیصی، مراقبتی و درمانی به شدت دچار بحران شده و از ارائه خدمات عادی و روتین به تمام بیماران درمیمانند چه رسد به ارائه خدمات تکمیلی، تسکینی و همدلانه که اخلاق حرفهای سفارش میکند! علاوه بر حکایت تلخ از دست رفتن هزاران هزاران زندگی ارزشمند، در وضعیتی که موج گسترده مبتلایان، نظام سلامت را بطور جدی دچار کمبود الزامات حیاتی کرده است، کمبود ملزوماتی چون اکسیژن، تخت بستری و پزشک و پرستار برای مراقبت اولیه و الزامی، دیگر جایی برای خدمات همدلانه و تکمیلی نمیگذارد. تلاشهایی مانند آرامشبخشی و رفع نگرانیها و استرس بیمار، تامین درمانهای تکمیلی بهینه، ارائه خدمات تسکینی و توانبخشی، مشاوره و راهنماییهای مدام و شبانهروزی و گزینههای غیرحیاتی اما محترمانهی دیگری که احساس رضایت و آرامش را به مراجعین بدهد، به هیچ عنوان تحقق پیدا نخواهد کرد. لذا تنها توصیهی مشخصی که از سوی اخلاق پزشکی برای موارد عدم قطعیت و وضعیتهای پر از تردید، مطرح میشود نیز، در سایه ایمنی جمعی ناممکن و نامیسر میگردد. بنابرین در دامن محدودیت منابع تشخیصی، درمانی و مراقبتی، در پیش گرفتن رویکرد ایمنی جمعی به شکلِ قابلپیشبینی و آگاهانهای گام برداشتن در مسیریست که اطمینان داریم به زوال و محال اخلاقحرفهای خواهد انجامید.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی