چرخه نفرت و خشونت
نوشتار
بزرگنمایی:
در لقهلقه زبان با قطعیتی بسیار گزافهآمیز اعلان میکنیم که هویتی اجتماعی داریم، اما در عمل اگر کسی ناپرهیزی بکند و بگوید با رفتارهایی که از شما سر میزند، سندی برای اثبات این ادعا بهدست نمیدهید بهدلیل در اختیار نداشتن گواه و سندی صادق، مانند کوره آتش فشان درونیات خود را با این عنوان که آنکه چنین قضاوتی در رابطه با ما دارد بصیرت ندارد و ابله است به هر سوی پرتاب میکنیم.
در لقهلقه زبان با قطعیتی بسیار گزافهآمیز اعلان میکنیم که هویتی اجتماعی داریم، اما در عمل اگر کسی ناپرهیزی بکند و بگوید با رفتارهایی که از شما سر میزند، سندی برای اثبات این ادعا بهدست نمیدهید بهدلیل در اختیار نداشتن گواه و سندی صادق، مانند کوره آتش فشان درونیات خود را با این عنوان که آنکه چنین قضاوتی در رابطه با ما دارد بصیرت ندارد و ابله است به هر سوی پرتاب میکنیم.
برای نمونه؛ ما معتقدیم که سرنوشت جامعه از صندوق رأی خارج میشود و در کوران مبارزات انتخاباتی با همه تکاپو و التهاب (در تبلیغات و حضور) خود را در پای صندوقها اثبات میکنیم و در این راه، بر این نکته میبالیم که هرچه در توان داشتیم برای هرچه پربارتر برگزار شدن انتخابات به انجام رساندهایم. با همه حال، ممکن نیست انتخاباتی را به یاد داشته باشیم که قبل و بعد از برگزاری آن از خودمان پرسیده باشیم و یا در جریان آن از دیگران آموخته باشیم که برای چه در آن مشارکت کردهایم و یا هدف غایی از آن چه بوده است؟ و ازاین روست که امروز و در رویارویی با اتفاقاتی که همه موجودیت سیستم حاکم بر جامعه را به چالش کشیده است واماندهایم که از چه میخوریم و این همه هزینه از کجا بر کلیت معنوی و مادی جامعه تحمیل میشود؟
اجازه بدهید کمی موضوع را باز کنم تا اگر که قرار شد رهنمودی برای گذر از بحران فراگیر موجود ارائه شود این موضوع با تأکید روی واقعیتهای روشنی باشد.
همانگونه که میدانیم امروز جهان به اجتماع انسانی نگاه سیستماتیک دارد و آن را موجود زندهای میشناسد که در مرکز تفکر و تصمیم آن مغز و یا سیستم فرماندهی هوشیاری قرار میگیرد که بهراحتی میتواند سرهازناسره تشخیص دهد و با شناسایی و معرفی علل، نتایج و تبعات فعالیتها و محصولات حاصل از آن فرد، گروه و مجموعهای از گروهها و حتی ملت را به انجام و یا اجتناب از آن و یا تغییر تصمیم در شرایط متغیر و بحرانی هدایت کند.
حال اگر سیستم فرماندهی جامعه انسانی را در سه قوه مقننه، قضائیه و مجریه البته همراه با نهادی واقعبین و هدایتگر تحت عنوان رسانه مستقر بدانیم، آیا انتظار ما از سیستم فرماندهی و هدایت اجتماعی کشوری تحت عنوان ایران نباید این باشد که با تشخیص نتیجه و یا تبعات عمل و فعالیتی که انجام میشود فرایند ادامه و یا رهاکردن آن را متناسب با منافع عمومی ترسیم کند که اگر نتواند ما را به سلامت سیستم و درستی عمل فرماندهی آن مشکوک خواهد کرد؟
با این توضیح اگر به صحن علنی جامعه تمرکز کنیم، بهسادگی درمییابیم که شرایط موجود جامعه آرام و مطلوب نیست تا جایی که اعتراضهای عمومی توأم با خشونت لجامگسیختهای، جریانی شده و در عمل این واقعیت را عریان ساخته که مرکز فرماندهی نمیتواند فرایندهایی را ساماندهی و به اجرا بگذارد که نتیجه آن تأمین منافع عمومی و تسری رضایت عامه از اقدامات آن باشد، بنابراین این ابهام برای عموم حاصل شده است که آیا نباید برای تغییرات در سیستم فرماندهی جامعه یعنی سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه و به تبع آنها قدرت رسانهای طرح و برنامه مبتنی بر اعمال تغییرات گسترده و عاجلی تدارک دیده شود؟ و آیا شرایط موجود جامعه این الزام را حتمی نمیسازد که ما نیز همانند همین انگلیس که در عرض چهل روز دولت مستأصل را به کناری گذارد و دولت جدیدی روی کار آورد، به تغییر تن بدهیم؟
برای رفع آن ابهامها باید تأکید کرد که روند و شدت مواجهه بین سیستم و مردم نگرانکنندهتر از آن است که بشود با حفظ بافت فعلی مرکز فرماندهی مخصوصا در مجلس و هیئت دولت و مهمتر از آن مدیریت صداوسیما و برخی از جراید امیدوار به تحولات ساختاری شد؛ تحولاتی که بتواند شکاف موجود بین دولت و ملت را تا جایی کاهش دهد که حرفها بدون تفسیر و تأویل به دوسوی ماجرا برسد تا از متن آنچه که گفته و شنیده میشود راهی برای برونرفت از همه بحران و کدورتها پیدا شود.
به اعتقاد نگارنده، ما امروز نیازمند آنیم که چون کشورهای توسعهیافته در حوزه سیاست آنگاه که دولت را در عمل به برنامههایی که میتواند به رفاه بینجامد ناتوان یافتیم و یا مجلس را بهدلیل آنکه قادر نبوده بهدرستی پیوند میان ملت و دولت و یا حاکمیت را تقویت کند و از این بابت مملکت و سیستم را دچار مشکلات کرده، کنار بگذاریم و با برگزاری انتخاباتی زودرس طرح نویی با استفاده از نیروهای توانمند برای کنترل و مدیریت شرایطی که بهسرعت به سوی وخامت میرود، ارائه کنیم، زیرا اگر چنین راهی مطمئع نظر واقع نشود روند تولید نفرت خشونتی را بر همه ساختار تحمیل خواهد کرد که مدیریت و کنترل آن ناممکن و بسیار هزینهزا خواهد بود.
برای تحقق این امکان لازم است که در ابتدا در نوع نگاه و تفسیرهای صداوسیما تغییراتی داده شود تا حاکمیت بتواند آنچه را که در متن صفبندیهای اجتماعی در حال وقوع است، بهدرستی دریابد و مطابق با آنها تغییراتی در استراتژی و تاکتیکهای خود ایجاد کند، وگرنه با قرار گرفتن مجلس، دولت و مخصوصا صداوسیما و بعضی جراید در بین روند شکلگیری تحولات جاری اجتماعی و حاکمیت عملا اتخاذ تصمیم و ایجاد قدرت مانور برای حاکمیت مسدود خواهد شد و شکنندگی را بر تصمیمها حاکم خواهد ساخت و امکان ریزش نیروها را افزون خواهد ساخت.
حسن اسدی
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی