هپیوکراسی (hypocrisy ) در دموکراسی ( democracy)
بزرگنمایی:
واقعیتش خیلی سخته که توضیح بدم !چرا؟ واسه اینکه ما ایرانی ها دشمنان قسم خورده ی کلمات هستیم.
بله عزیزمان، ما به کلمات خودمان رحم نمی کنیم تا چه برسه به کلمه ها و واژه های غربی که با عنوان “واژه بیگانه” اول تحقیرش می کنیم ، بعدشم هرطور که دلمون بخواد و مورد استفاده مون باشه، تعریفش می کنیم.
علیرضا مقدم
واقعیتش خیلی سخته که توضیح بدم !چرا؟ واسه اینکه ما ایرانی ها دشمنان قسم خورده ی کلمات هستیم.
بله عزیزمان، ما به کلمات خودمان رحم نمی کنیم تا چه برسه به کلمه ها و واژه های غربی که با عنوان “واژه بیگانه” اول تحقیرش می کنیم ، بعدشم هرطور که دلمون بخواد و مورد استفاده مون باشه، تعریفش می کنیم.
مثلا.. اصلاً تا به حال با خودتان فکر کردید که چرا به USA میگیم ایالات متحده آمریکا در حالیکه هر دانش آموزی با آیلتس نیم هم می دانه که اون کلمه ، به واقع دولت های متحد آمریکاست! یا اینکه چرا می گوییم انقلاب مشروطه یا نظام مشروطه ؟! آقا باور کنید من به مشروطه آلرژی دارم و اگر بدونم اولین نفر چه کسی این کلمه رو اختراع کرده خرخره شو می جوم! باور بفرمایید اصلا حقوق بشر و دنیای مدرن و این مزخرفات را زیر پایم له میکنم و خرخره اش را میجوم و خونش را سر می کشم. آخه چه مرضی داشته که صادقانه به مردم نگفته حکومت قانون اساسی! مگه از غرب الگو نگرفته بودید ؟ مگه عنوانش constitutional نبوده ! آخه پس مشروطه از کجا دراومده!
آخه چقدر دشمنی می کنید با واژه ها و دون کیشوت وار حمله می برید به ژرفای معنا !؟
اصلا من می گم که اگه می گفتند “حکومت قانون اساسی” ، شاید ممد علی شاه اون همه تحقیر نمی شد که مجلس را به توپ ببنده! باور کنید اون بیچاره هی توی کاخ قدم میزده و کلمه مشروطه را هجی میکرده که مشروطه یعنی رفوزه یعنی الکی ، یعنی قلابی ! یعنی نصفه و نیمه! یعنی بی اختیار ! و با این تفاسیر نمی تونسته این لغت ثقیل رو هضم کنه! حق هم داشته !
آقا جان حق داشته ! خودتو بزار جای اون! مثلاً اگر یکی به من بگه نویسنده مشروط ! چه حالی بهم دست میده! مگه دستم به قلم و کاغذ،.... ببخشید مگه انگشتام به تاچ و کیبورد میره آخه!
اینها رو ولش کنید.بیچاره آنارشیسم برای خودش یک مکتب سیاسی و فلسفی گردن کلفته وقتی بهش می گیم هرج و مرج طلبی ! مگه دیگه کسی مزاجش می کشه نزدیکش بشه!
اصلاً تا بحال دیدید که یک نفر جرأت کنه و بگه من آنارشیست هستم!
داداش یادم بندازید در مورد همین آنارشیسم هم کلی براتون وراجی کنم!
نگران نباشید من از حرف زدن خسته نمیشم.
یا اون تعاریف مبتذل از سوسیالیسم و کمونیسم و ماتریالیسم،..چی گفتم؟
گفتم مبتذل! دیدید ما به واژه های خودمون هم رحم نمی کنیم! بدبخت رو همینجا سرشو بریدم! بیچاره کلمه مبتذل که یعنی بیجهت و زیاد استفاده شده ، در حالیکه من منظورم تعاریف مستهجن و غیر اخلاقی و همچین یه خورده اروتیک از این کلمه ها بوده!
نمی دونم چرا امروز همش میرم توی حاشیه! می خواستم درمورد دموکراسی بگم! اما قبلش باید مختصری در مورد هیپوکراسی یا هایپوکراسی بگم!
به جان خودم بدون هیچ مرض و غرضی دارم راستشو میگم که هیپوکراسی یعنی دو رویی! یعنی فریب کاری، یعنی عدم خلوص، یعنی ظاهر سازی!
آقا اصلاً منو قبول ندارید!؟ شاهدم همین جناب گوگل، زنده و حاضر! از ایشان بپرسید! ببینید گوگل وکیلی راستشو میگم یا نه!
اما حالا چرا این هیپوکراسی رو آوردم سنجاق کردم به دموکراسی!؟
باور کنید نه قصدم شعر گفتن بود و نه شوآف کردن سواد عروض وقافیه ام و نه اشاره به دیوان های شعر ننوشته ام! بگذارید راستش روبگم !
بله واقعیت اینه که برای این دموکراسی ننه مرده هیچ وقت شخصیت قائل نشده ایم! بیایید اعتراف کنیم که همیشه توی سرش زده ایم و ازش استفاده ابزاری و حتی گاهاً سوءاستفاده کرده ایم که بیچاره اینطور کوتاه قد و نحیف و نزار و ترسو و توسری خورده بار اومده! مگه غیر از اینه! ها؟ یک نگاه به سر و وضعش بندازید! پِخ بکنید خودشو خراب میکنه! می دونید چرا؟ البته که می دونید! شماها هم مثل من قاتل کلمات هستید، جانی فرهنگی هستید ! بله بگذارید من بگم : دموکرات ترین های ما کسانی هستیم که وقتی خواسته ایم در یک جمع غذا سفارش بدهیم، اگر خدای نکرده _ زبانم لال _اندکی از خواسته های خودمان کوتاه آمده و به تصمیم جمع احترام گذاشته ایم ، بلافاصله دماغ مان را بالا گرفته و با فیس و افاده خودمان را به دموکراسی پیوند زده ایم! حال آنکه دموکراسی حالش از این اداهای ما بهم می خوره! چرا که به کمترین میزان با این مطالب خویشاوندی داره! می گید نه؟ از خودش بپرسید!
غذا خوردن جمعی که چیزی نیست، خود دموکراسی اون روز به من میگفت: “چرا شماها فکر می کنید دموکراسی یعنی انتخابات!!؟” و بعدش چنان عمیق و طولانی خندید که ازخودم و ذهنیتم خجالت کشیدم. شرمنده شدم!
راست میگفت: تعریف دموکراسی بر مبنای انتخابات و تصمیم اکثریت یک تعریف مضحک و پیش پا افتاده از دموکراسی است. مثل.. مثل...
تصور کنید که یک میز غذاخوری فقط یک پایه دارد!
آقا جان،پدرجان ،عزیز جان، اگر شما توانستید با میزی که فقط یک پایه دارد غذا بخورید با یک رکن از ارکان دموکراسی هم می توانید مدعی دموکرات بودن بکنید .
صب کنید ... خواهش میکنم صب کنید، تمنا می کنم اجازه بفرمایید!
لطفا بلافاصله زرنگ بازی ایرانیتون گل نکنه که بگید من با یک پایه می تونم میز رو نگهدارم!
اونجور که توی ذهن شماست همه می تونن ! لابد منظورتون یک پایه قطور شیپوری هست که از پایین و بالا به اندازه خود میز قطر داره ! آره؟
اونجوری عمه جان من هم میتونه میزرو نگهداره!
عمه جان که سهله خود دموکراسی هم می تونه روی یک پایه آزادی بایسته به شرط اینکه آن پایه اون قدر محکم و قوی و قطور و با استحکام باشه که مصداق “تکیه گاهی محکم و اهرمی بلند بدهید تا باهاش جهان را جابجا کنم ! “باشه!
بله عزیزان پایه اگر خیلی قوی باشه، می شه! نه اینکه اینقدر نحیف و نزار و ریقو و مردنی باشه که هر کسی با یک اردنگی اون رون رو نقش زمین بکنه!
بله داداش پایه خیلی مهمه! باید قوی باشه!
شماره بعدی بقیه شو بشنو
قول میدم با خود دموکراسی مستقیم مصاحبه کنم .
زت زیات !
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی