اعظم رمضانی مقدم پژوهشگر مسائل سیاسی و عضو حزب اراده ملت ایران
دیپلماسی نفتی ایران قبل و بعد از خروج آمریکا از برجام
سخن سردبیری
بزرگنمایی:
سخن از دیپلماسی نفتی، سخن از رابطه سیاست و اقتصاد در عرصه انرژی است. امروزه دیپلماسی و سیاست خارجی تکبعدی جای خود را به دیپلماسی ترکیبی داده است و در این میان انرژی و علیالخصوص نفت جایگاه ویژهای را داراست. در راستای این تحول فراگیر، رویکرد بسیاری از دولتها در سیاست خارجی و روابط بینالملل در حال گذر تدریجی اما پرشتاب از مفاهیم و دیدگاههای مبتنی بر تفکیک و استقلال منافع سیاسی از منافع اقتصادی و رویآوردن به مفاهیم و نگرشهای تلفیقی و ترکیبی است.
از میان صورتهای مختلف انرژی، جایگاه و اهمیت و تأثیرگذاری نفت در عرصه دیپلماسی انرژی بی - بدیل است. این جایگاه و اهمیت تا حدی است که این حامل انرژی را از ابعاد اقتصادی و تجاری صرف بسیار فراتر برده و نیاز و وابستگی صنعت، اقتصاد و تولید و توسعه به آنها نقش حیاتی، امنیتی و راهبردی ایجاد کرده است. نفت بهعنوان اصلیترین منبع قدرت اقتصادی و سیاسی همواره در تحولات سیاسی و اجتماعی دولتهای نفتی نقش بسیار قابلتوجهی را ایفا کرده و از ارکان اصلی قدرت بوده است.
جمهوری اسلامی ایران باتوجه به ظرفیتها و ویژگیهای خود، یکی از کشورهای مهم و تعیینکننده در منطقه محسوب میشود. چهره بینالمللی ایران و دیپلماسی آن، هیچگاه از نفت و مسائل مربوط به آن جدا نبوده است. برای این کشور نفت نهتنها تأمینکننده بخش اعظم درآمدهای ارزی موردنیاز اقتصاد ملی است، بلکه بستر اصلی تعامل و پیوند با محیط بینالمللی و نقشآفرینی در مسائل سیاسی، اقتصادی و امنیت منطقهای و جهانی نیز محسوب میشود.
ایران با برخورداری از برخی موقعیتها و نقاط قوت مناسب در عرصه بهرهگیری از ابزار انرژی در جهت حضور مؤثر در معادلات بینالملل، هنوز به جایگاه شایسته خود در این حوزه دست نیافته است که این امر نتیجه فقدان یک دیپلماسی انرژی قوی و کارآمد میباشد. دیپلماسی نفتی ایران، بایستی بتواند باتوجه به موقعیت مناسب جغرافیایی خود و نیاز فزاینده کشورهای جهان به انرژی توجه آنها را بهسوی خود جلب نماید. پیش از اجرای برجام، تحریمهای اعمالشده صنعت نفت را ضعیف ساخته بود؛ اما پس از برجام صنعت نفت با خیزشی چشمگیر توانست به بازارها بازگردد. پس از توافق برجام توفیقات فراوانی به دست آمد که نقطه اوج آن در صنعت نفت بود. صنعت نفت به بسترسازی توسعه کشور پرداخت و باوجود مخالفت بسیاری از کشورها میزان صادرات خود را به پیش از تحریمها بازگرداند اما پس از خروج آمریکا شرایط تغییر یافت.
بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی امریکا EIA (2009)، تقاضای انرژی مایع جهان (نفت و گاز) تا سال 2030 به 117 میلیون بشکه در روز خواهد رسید. در عرصه بازیگران دولتی میتوان ایالاتمتحده آمریکا از بزرگترین و تأثیرگذارترین بازیگران عرصه جهانی انرژی و همچنین بزرگترین مصرفکننده نفت جهان نیز محسوب میشود و از طریق بهکارگیری اهرمهای قدرت خود نقش اساسی در هدایت نظام ساماندهی جهان نفت بهگونهای که تأمینکننده منافع ملیاش باشد
امروزه هیچ کالایی را در دنیا نمیتوان یافت که ارزشی به اندازه نفت داشته باشد. نقش کلیدی این ماده را میتوان در ابعاد گوناگون زندگی بشر یافت. کشورهای صنعتی با دو مشکل اساسی برای جایگزینی نفت با سایر حاملهای انرژی روبرو هستند: اول بالا بودن هزینه تولید سایر انرژیها و دوم پایین بودن بهای نفت وارداتی. بدین ترتیب امروزه نیز نفت علیرغم تلاشهای غرب برای جایگزینی آن همچنان مهمترین انرژی مصرفی دنیا محسوب میشود.
ذخایر نفتی در سطح جهان پراکندگی یکسانی در سطح جهان نداشته و عمدتاً در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس واقع شده است. از میان کشورهای حاشیه خلیجفارس که جزء بزرگترین تولیدکنندگان نفت در جهان هستند میتوان به کشور ایران اشاره کرد که باتوجه به ظرفیتها و ویژگیهای خود، یکی از کشورهای مهم و تعیینکننده در منطقه محسوب میشود. چهره بینالمللی ایران و دیپلماسی آن، هیچگاه از نفت و مسائل مربوط به آن جدا نبوده است. برای این کشور نفت نهتنها تأمینکننده بخش اعظم درآمدهای ارزی موردنیاز اقتصاد ملی است، بلکه بستر اصلی تعامل و پیوند با محیط بینالمللی و نقشآفرینی در مسائل سیاسی، اقتصادی و امنیت منطقهای و جهانی نیز محسوب میشود.
بنابر گزارش BP در سال 2015 ایران چهارمین دارنده ذخایر نفتی جهان شناخته شده است و نزدیک به 3/9 درصد از کل ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد که از این نظر رتبه دوم خاورمیانه و رتبه سوم اوپک را به خود اختصاص داده است.
طبق چشمانداز 20 ساله ایران که از سال 1384 (2005) آغاز شده است و با یک رویکرد آیندهنگر تا سال 1404 (2025) را پوشش میدهد، جمهوری اسلامی ایران در نظر دارد «جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهای» را کسب نماید و در سال 1404 باید اولین تولیدکننده مواد و کالاهای پتروشیمی، دومین تولیدکننده نفت اوپک، سومین تولیدکننده گاز در جهان و دارای جایگاه اول فناوری نفت و گاز در منطقه باشد.
تحقق این چشمانداز در عرصه انرژی و بخصوص دررابطه با نفت مستلزم تدابیر ویژهای در سطح ملی و بینالمللی (جذب سرمایهگذاری خارجی، کاهش وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی، حاکمیت نقش تعاملی و مشارکت فعال در عرصه امنیت انرژی در سطوح دوجانبه، منطقهای و فرامنطقهای بر روابط خارجی و غیره) است. اما باوجود اهداف و استراتژیهای مختلف ذکر شده در سند توسعه، ایران به دلایل مختلف نتوانسته است همگام با چشمانداز موردنظر حرکت نماید، برای نمونه حجم سرمایهگذاری خارجی جذب شده در کشور طی سالهای 2001 تا 2014 کمتر از 40 میلیارد دلار بود که از مهمترین عوامل اثرگذار در این موضوع تحریمهای بینالمللی بوده است.
تحریم اقتصادی را میتوان بهعنوان یکی از گزینههای رفتاری قدرتهای بزرگ و کشورهای غربی علیه ایران در سیاست بینالملل دانست. ازآنجاییکه اقتصاد ایران تحت تأثیر درآمدهای نفتی قرار دارد، بنابراین طبیعی به نظر میرسد که بلوکه کردن درآمدهای ناشی از فروش نفت ایران آثار خود را در اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی بهجا گذاشته است. مهمترین عامل در تحریمهای بینالمللی علیه ایران، فعالیتهای هستهای ایران بوده که به یکی از موضوعات مهم در عرصه بینالمللی تبدیل شده است. ایالاتمتحده آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و خصوصاً اعضای دائم شورای امنیت، ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای متهم میکنند، اما ایران تأکید دارد که فعالیتهای هستهای کاملاً دارای اهداف علمی و مقاصد صلحجویانه میباشد. این موضوع منجر به قرارگیری ایران مقابل آژانس شورای امنیت، آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا شده است. این موضوع منجر به مذاکراتی میان ایران و این کشورها شده و سرانجام پس از کشمکشهای طولانی توافقی میان ایران و کشورهای 5 + 1 به تصویب رسید.
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) با توافق نهایی وزرای امور خارجه 5 + 1 و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 23 تیرماه 1394 (14 جولای 2015) به امضا رسید. این توافق پس از نزدیک به دو سال مذاکره و در دوران دولت یازدهم و در خصوص حلوفصل موضوعات مربوط به مسئله هستهای ایران و رفع تحریمها علیه ایران به نتیجه رسید و پسازآن در فاصله کوتاهی، بنابر توافق صورت گرفته میان طرفهای مذاکرهکننده، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در این خصوص تصویب گردید. بعدازاین توافق مهم و سرنوشتساز ضرورت پرداختن به اثرات و فرصتهای به وجود آمده بهواسطه آن، از ضرورتها و نیازهای اساسی است. برجام جمهوری اسلامی را وارد فضای جدیدی از تعاملات منطقهای و بینالمللی نمود. برجام را میتوان نقطه عطفی در روابط سیاسی ایران و غرب دانست که از ابعاد مختلف بر دیپلماسی کشور و علیالخصوص دیپلماسی نفتی ایران اثرگذار میباشد. این توافق به لحاظ ماهیت و موضوع یک اتفاق نادر بینالمللی بود که در تاریخ سیاسی ماندگار بود. این توافق به یک تنش سیاسی و اقتصادی دیرینه و خطرناک پایان داد که میتوانست زمینه - ساز مسائل و مشکلات کثیری باشد. اما با این وجود این توافق آنچنانکه انتظار میرفت به نتیجه نرسید و درنهایت در تاریخ 18 اردیبهشت سال 1397 ایالاتمتحده آمریکا خروج خود از برجام را اعلام نمود.
مقابله با ایران و سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه، یکی از موضوعات اصلی سیاست خارجی ترامپ در منطقه خاورمیانه بوده است. ترامپ بارها عنوان کرده است که برجام باعث قدرتیابی ایران در منطقه و تهدیدی برای آمریکاست. وی مانند بسیاری از جمهوریخواهان بهشدت با توافق هستهای ایران مخالفت کرد و آن را چالشی برای آمریکا و متحدانش خواند. وی انتقادات شدیدی به دستگاه دیپلماسی آمریکا در خصوص توافق هستهای با ایران داشت. تلاش آمریکا برای خروج از برجام، برنامهای بود که ترامپ از زمان شرکت در انتخابات در سر داشت. برای نمونه وی در مارس 2016 بیان نمود که اولویت من لغو معامله فاجعهآمیز با ایران است. درنهایت دولت آمریکا رسماً از برجام خارج و بازگشت تحریمها بهصورت گذشته را اعلام کرد و برای انجام مجدد مذاکرات در صورت تمایل ایران اعلام آمادگی نمود.
خروج آمریکا از برجام و اعمال دوباره تحریمها علیه ایران، بهخصوص تحریمهای نفتی، ازجمله دلایل مهم وخامت اوضاع اقتصاد امروز ایران هست و به نظر نمیرسد هنوز راهکاری برای خروج از این وضعیت اندیشیده شده باشد.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی