امیرکبیر؛ متفاوت با مردمان عادی و افراد مدعی
نوشتار
بزرگنمایی:
همیشه برای من سؤال بوده که به چه سبب نام امیرکبیر در تاریخ ایران اینگونه متجلی و معتبر است؟ برای پاسخ به این سؤال بسیار تلاش داشتهام و با همه دست آوردهای که حاصل مطالعاتم بوده به این مهم رسیدهام که تفاوت امیرکبیر با مردمان عادی که ادعای تاریخی بودن داشته و دارند در موارد ذیل است:
همیشه برای من سؤال بوده که به چه سبب نام امیرکبیر در تاریخ ایران اینگونه متجلی و معتبر است؟ برای پاسخ به این سؤال بسیار تلاش داشتهام و با همه دست آوردهای که حاصل مطالعاتم بوده به این مهم رسیدهام که تفاوت امیرکبیر با مردمان عادی که ادعای تاریخی بودن داشته و دارند در موارد ذیل است:
یک. متفاوت بودن بار معنایی مفاهیم و اتخاذ مواضع متناسب با آنها در نزد امیرکبیر، تا جایی که این امر به تفاوت در فهم از بایدونبایدها میانجامد. برای نمونه برخلاف باور مسلط و حاکم که هر چیزی را منتهی به دستور و خواست ملوکانه میکند امیرکبیر دریافتش را بر این مهم متکی میدارد که بگوید همه دستاوردها میباید برآمده از بکار گرفتن همه افکار و اندیشهها و صدالبته که با برهمزدن بساط انحصار و مصادره به دست آید تا در لوای آن (به ادبیات امروزی) شرایطی فراهم آید که در آن کنش جمعی با تکیهبر آگاهی و پذیرش مسئولیت عواقب توسط همه مردم صورت گیرد؛ یعنی طوری نباشد که مجموعهای محدود با توجه به رانتهای حاصل از قدرت بیاندازه تصمیمهایی را اتخاذ کند و عملیاتی سازد و تا مشکلی پیش آمد و نارضایتی بروز کرد، همه عاملان پای از معرکه بیرون کشند و با علم کردن منویات ملوکانه مسئولیت را متوجه شاهی بکنند که مردم نمیتوانند بر او خرده بگیرند.
دو. تلاش امیرکبیر برای تولید باورهایی که توان تحقق و دفاع از آنها وجود داشته باشد. به تحقیق امیرکبیر را میتوان مصداق روشن نخبه و فرهیختهای واقعی و واقعبین تلقی کرد؛ زیرا که او با شناختی که از زمان و شرایط پیرامونی خود دارد تلاش میکند تا فعالیت خویش را در دو عرصه اتکای بر خواست وارده ملی و کاستن از نفوذ و سلطه خارجی به نحوی به انجام برساند که در آن نه بلندپروازیهای کور، منابع فراوانی را به هدر دهد و نه ثبات و ترس باعث بقای عقبماندگی شود. ازاینروست که با اعزام دانشآموز به خارج میکوشد تا مطابق با ادبیات امروزی ما که در آن گفته میشود: عمل اجتماعی موفق، عملی منبعث از دسترسی به آگاهی مشترک از آرزوها و مطالبات نو و تحولیافته است که به ایجاد احساس همدلی منجر میشود. همدلی که از متن آن منشوری و یا میثاقی بیرون میآید که همگان را به پیروی از خود وامیدارد، جامعهای را بسازد که محوریت عمل در آن بر آگاهی و فهم علمی از شرایط و محیط پیرامون باشد تا از همکوشی عالمانه جمعی باورهایی تولید شود که با داشتههای محدود جامعه بشود از آن دفاع کرد.
سه. امیرکبیر معتقد بر آن بوده که نمادهای فرهنگی جامعه باید توان به زیر مهمیز نقد بردن و اصلاح ساختار مسلط حاکم را داشته باشد. بدون اغراق امیرکبیر را میتوان عنصری آگاه از مجموعه حاکمیت دانست که با همه دانایی که از مزه رانت و لابی داشت و میتوانست بهراحتی از آنها برخوردار باشد پشت پا به همه آنها زد؛ زیرا که معتقد بود تعالی و توسعهای که متمایز و متفاوت بودن را در پی داشته باشد، تنها و تنها از طریق به چالش کشیدن قدرت مسلط (البته ثابت و مخالف با تغییر) ممکن میشود و این اتفاق نمیافتد مگر آنکه محدودیتها و گرفتاریهای بعد از ورود در میدان مبارزه شناخته و پذیرفته شود.
چهار. امیرکبیر معتقد بود که ایدئولوژی نباید همه هویت فردی و اجتماعی را از آن خود کند. او نیک میدانست که فرایند دوام و تحول در قالب فهم از کیستی ممکن میشود و کیستی مفهومی است که با آشنایی از گذشته و دریافت مسئولیت در قبال آینده معنا میگردد و ازاینرو بود که ضمن احترام به همه پیوندهای اعتقادی و آیینهای ملی به ارتباط با علم و رفاقت با تحولات روی خوشنشان میداد و آرزو داشت که هویت ملی ایرانی مطابق با شرایط روز جهانی شکلگرفته و تبلور یابد.
با این تفاسیر موجز میبینیم که امیرکبیر فردی آشنا به همه مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود بوده و برای عمل بدانها هیچگاه متوسل به برداشتی دگم و منفصل از زمان و آنچه در جهان میگذرد نگشته است و همین تفاوت و شاید تفاوتهای بسیار دیگری که ممکن است در آینده بدانها دست بیابم بوده است که او را از مردمان معمولی و البته مدعی متفاوت ساخته است. روحش شاد و راهش جاودانه باد.
حسن اسدی
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی