بزرگنمایی:
در این بخش از نشریه قصد داریم تا بدون مقدمهچینی سلسله بحثهایی را آغاز نماییم پیرامون این شعار دموکراتیک، جامع و رسا: موسیقی برای همه. در این گذار از دیدگاه و نقطه نظر مخاطبان فرهیخته و هنرمندان گرامی نیز سود جسته تا این مهم منجر به حصول نتایج غایی خود که همانا ارتقاء سطح کیفی و کمی فرهنگ موسیقی فاخر و ملی ایران است بشود،
محمدهادی خوشکلام
در این بخش از نشریه قصد داریم تا بدون مقدمهچینی سلسله بحثهایی را آغاز نماییم پیرامون این شعار دموکراتیک، جامع و رسا: موسیقی برای همه. در این گذار از دیدگاه و نقطه نظر مخاطبان فرهیخته و هنرمندان گرامی نیز سود جسته تا این مهم منجر به حصول نتایج غایی خود که همانا ارتقاء سطح کیفی و کمی فرهنگ موسیقی فاخر و ملی ایران است بشود، امید داریم در این راه پر نشیب و فراز بتوانیم گامی هر چند کوچک در راه آگاهسازی اقشار مختلف جامعه در حوزه موسیقی برداریم.
یقیناً بحثها میتوانند ابعاد، اهداف، ژانرها و رویکردهای متعددی را دنبال کنند چراکه موسیقی صرفاً به معنای شنیده شدن مجموعهای از صداهای آهنگین و پی در پی نبوده و میتواند در ساختار خود بیانکننده ایدئولوژیها و مکاتب فکری متفاوتی باشد. چنانکه میدانیم هنر متعالی چون دیگر علوم وابسته به تغییرات اجتماعی، ملهم از تحولات سیاسی و فرهنگی آن جامعه است که البته نیازمند آگاهی و توانمندی خالق اثر هنری و اطلاع از چند و چون شرایط آن جامعه توسط وی است، چرا که هنر بیان احساسات است. به دیگرگونه زبان، زبانی که مخاطب آن بعد دیگری از وجود انسانها است، بعد معنا، بعد بالاتر و به بیان ساده جان و دل انسانها. اگر بیان احساس به واسطه صداها و نغمهها باشد آنگاه با موسیقی سر و کار خواهیم داشت. تسلسل صداهایی با بسامدهای مشخص و چگونگی ترتیب و ترکیبشان از پی هم، الگوهایی از ریتمهای گوناگون پدید میآورد که هر یک میتواند برای شنونده پیام آور حسی منحصر به فرد و از سویی یادآور سبک و سیاق زندگانی اقوام مختلف باشد که در آن زوایای مختلف روزگاران مردم نهفته است. شادیها و غمها، آیینها و مذاهب، جشنها و پایکوبیها، رزمها و گردهماییها... و در تمام این لحظهها نقش موسیقی در غنا بخشیدن به لحظات و تأثیر مضاعف بر مخاطب خود واضح و مبرهن است، هرچند در طول تاریخ، موسیقی همواره با نظرهای ضد و نقیض حاکمان همراه بوده است اما جدای از نظرات مختلف، ساختار این شاخه از هنر به نحوی بوده است که حیات خود را از پس حوادث متعدد حفظ کرده است.
در هر حال آنچه طی این سطور و مقالههای آتی به سمع خوانندگان گرانقدر میرسد پرداختن به چراییها و بایدها و نبایدها و قضاوتهای جانبدارانه در خصوص موسیقی نیست، موضوع مهمتر و حائز توجه بیشتر این است که با بضاعت حال حاضر چه باید کرد؟ برای این کشتی به گل نشسته و خسته از زخمهای زمانه چه میتوان کرد؟ اینکه بدانیم در عقبه کهن و تاریخی موسیقی ایران چهها گذشته است و چه بزرگانی برای رشد و اعتلای هنر والای موسیقی تلاشهای بیوقفه کردهاند بدون شک در فهم و درک بهتر موسیقی امروز برای علاقه مندان گرهگشا و مایهی افتخار است، لیکن مسئلهی اصلی ما در این مقال این است که چگونه می توان به شناساندن موسیقی برای عامه مردم جامعه همت گماشت تا ایشان نیز بتوانند حض مکفی را از پرداختن به موسیقی ببرند، آنان که با این هنر ارزشمند آشنا هستند به خوبی میدانند که موسیقی بر خلاف وجاهت زیبا و طنازی های دلفریبش، باطنی خشن و همراه با مشقتهای بیشمار برای هنرمند دارد.
لذا در این میانه مخاطبان ما دو دسته خواهند بود، آنان که صرفاً شنونده هستند و از این طریق لذت میبرند و همین برایشان فیض اکمل است، و دیگر گروه آنان که به دنبال آموختن اند و موسیقی برایشان صرفاً شنوش آثار متعدد هنرمندان ایران و جهان نیست، از این منظر تلاش میکنیم برای هر دو گروه مطالبی ارائه دهیم که مفید و مثمر ثمر باشد و ایشان را به درک بهتری نسبت به مسأله موسیقی نائل آورده و احساس نکنند زمان خود را از پی خواندن این مطالب از دست دادهاند، هر چند سازماندهی سیستماتیک تدریس و آموزش موسیقی معمولاً بر عهده دولتهاست اما در مواقع بحران یقیناً همراهی اصحاب هنر میتواند بار نبود آموزشهای پایه را از دوش علاقمندان و علی الخصوص معلمان آتی بر دارد.
همانگونه که در ابتدای بحث در خصوص مکاتب جامعهشناسی یا همان ایسم ها (برای مثال ناتورالیسم، کلاسیسیسم و...) اشاره شد هنر کشور ما نیز در تأثیر پذیری از رخدادهای تاریخی و سیاسی ادوار مختلف مستثنا نبوده و در کشاکش این تحولات و تغییرات، تفکر فردی و فعالیتهای تک نفره به مرور موفقتر و شاخصتر از فعالیتهای گروهی جلوهگر شده است، باید دانست چنانچه به این موضوع که به صورت پدیدهای بنیادین ریشههای خود را در ساختار آموزش کودکانی که در آینده بزرگسال میشوند میدواند به دیدهای مصلحانه نگریسته نشود، میتواند آثار زیانبار و مخربی برای افراد جامعه و نگرشها و عملکردهای اجتماعی ایشان در پی داشته باشد، وقتی نظامهای آموزشی حاکم بر مدارس، در مقاطع سنی حساس دانش آموزان، هنر را جزء فعالیتهای فوقبرنامه خود لیست میکند، چگونه می توان انتظار داشت بزرگسالان امروز که کودکان دیروز بودهاند دست به خلق آثار هنری برجسته بزنند؟ و دقیقاً همینجا ست که باید تکاپو کرد تا آموزش موسیقی را با روشهای مشخص و مدون از مهد کودکها و کودکستانها آغاز نمود، این نظر شخصی نگارنده نیست بلکه بزرگانی چون زُلتان کودالی و کارل ارف که از مبدعان روشهای مدون و شناخته شدهی آموزش موسیقی به کودکان هستند چنین نظری دارند که البته در فرصت مناسب درباره نظرات و روشهای این اساتید صاحبنام صحبت خواهیم کرد، قصد ندارم ذهن خوانندهی نکتهسنج را از اصل موضوع منحرف کرده و سخن را به درازا بکشانم اما باید دانست و پذیرفت که در جامعه ما فعالیتهای فردی نسبت به کارها و فعالیتهای گروهی از اقبال بیشتری برای موفقیت برخوردارند.
لذا با استناد به اصول مطروحه در بالا که ریشههای تفکر گروهی میتواند در سالهای ابتدایی و اولیهی آموزش افراد باشد، می توان به وضوح به این سؤال پاسخ داد که چرا در موسیقی گروهی به طبع ضعیفتر از تکنوازیها عمل میکنیم؟ به نظر میرسد انتقادهای بیشماری تاکنون بر روشها و قانونگذاریها بر چگونگی و نحوهی فعالیتهای جامعه هنری مطرح ست لیکن در اینجا به دنبال انتقاد نبوده و جستجوگر راهکارها و پیشنهادهای مصلح زیر ساختهای آموزشی برای مرتفع شدن موانع خواهیم بود، “موسیقی برای همه” یعنی ارائه راهکارها و روشهایی نظاممند برای آموزش موسیقی، تا همگان بتوانند لااقل در سطح متعارف نهتنها نسبت به ساختار و محتوای موسیقی بینظیر ایران بلکه نسبت به موسیقی دیگر ملل مختلف جهان دارای بینش شوند، چنانچه مطالعه همین چند سطر باعث شود خوانندهی گرانقدر در ذهن خویش به جستوجوی داشتههای موسیقایی خود بگردد این بخش به هدف خود دست یافته است.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی