حق آزادی انتخاب پوشش
گزارش
بزرگنمایی:
در تابستان ۱۴۰۱ فایلی صوتی توسط آقای مهدی مختاری، دانشآموخته و آموزگار حقوق عمومیمنتشر شد. با توجه به اینکه این سخنرانی دارای نکات مهمی در مورد یکی از چالشهای امروز ایران است با اجازه از ایشان متن مکتوب شده این سخنرانی را در این بخش خدمت شما خوانندگان محترم ارائه مینمائیم.
تهیه: فاطمه قدم
در تابستان 1401 فایلی صوتی توسط آقای مهدی مختاری، دانشآموخته و آموزگار حقوق عمومیمنتشر شد. با توجه به اینکه این سخنرانی دارای نکات مهمی در مورد یکی از چالشهای امروز ایران است با اجازه از ایشان متن مکتوب شده این سخنرانی را در این بخش خدمت شما خوانندگان محترم ارائه مینمائیم.
حقوق آزادیهای بنیادین که به آن حقوق مدنی، حقوق بشر و آزادیهای عمومی نیز گفته میشود به دلیل پایهای تر بودن آن در سلسله مراتب حقوق، بالاتر از حقهای عادی تلقی میشوند، مثل حق حیات که ارجح به دگر حقوق است.
حق حیات و حق آزادی عقیده و آزادی مذهب، محصول قرنها مبارزه وتلاش فکری انسانهاست که در نهایت موفق به پذیرش و استقرار این دسته از حقوق در جوامع بشری شده است.
مخاطب این حقها و همچنین حق¬هایی نظیر حق آزادی بیان، حق برگزاری اجتماعات، ایجاد تشکلها، حق دسترسی به عدالت یا دادرسی عادلانه و حق تعیین سرنوشت، که همگی از حق حیات منشعب میشوند، دولتها هستند. این دسته از حقوق و آزادیها نه تنها از قوانین و حقهای عادی والاترند، که حتی درقانون اساسی به کسی اعطا نمیشوند بلکه اِعمال میشوند و این دولتها هستند که اِعمال آن را برای مردم تضمین میکنند. به این حقها، حقهای فراقانون اساسی میگویند.
در جمهوری اسلامی علاوه براینکه در فصل 3 قانون اساسی، حقوق آزادی بنیادین را به رسمیت شناخته است. سیستم به میثاق بینالمللی حقوق مدنی سیاسی نیز پیوسته است وجزئی از قانون داخلی ایران میباشد. از طرفی اعلامیه حقوق بشر نیز این موارد را مورد تأکید قرارداده است وبه مصادیق آن در قوانین عادی مثل آییندادرسی کیفری میتوان اشاره کرد.
حق انتخاب پوشش جزء آزادیهای حقوق بنیادین است که زیرمجموعه سه حق عقیده ومذهب، حق آزادی بیان و حق حیات است که این سه حق فراقانونی میباشند و باید به رسمیت شناخته شوند.
حق انتخاب عقیده یا مذهب ارتباط نزدیک با پوشش افراد دارد که هم پوشیدن و هم نپوشیدن را شامل میشود، مثل حجاب زن مسلمان، استفاده از صلیب در لباس مسیحیان یا هلال و ستاره در لباس برخی از مسلمانان یا نپوشیدن کروات توسط برخی دیگر از مسلمانان، لذا اگرمذهب به رسمیت شناخته شود باید نوع پوشش فرد نیزبه رسمیت شناخته شود.
لازم به ذکر است که درمورد آزادیهای بنیادین، هرنوع استثنائی نسبت به قائده استثناست و موارد محدودی را شامل میشود و برای محدود کردن این آزادیهای بنیادین درهمان موارد استثنائی باید ادله قوی داشت.
درخصوص حق آزادی بیان اینگونه است که وقتی این حق پذیرفته میشود؛ افراد بیان آزاد هستند و باید اجازه داد که افراد این حق خود را به صورت سمبلیک نیز تحقق ببخشند. فردی که چیزی مینویسد یا میگوید؛ این بیان صراحت دارد. ولی برخی مواقع، بیانِ فرد جنبه سمبلیک یا نمادین دارد. مثل سکوت مسلمانان هنگام تلاوت قرآن، ایستادن و گذاشتن دست روی قلب، هنگام اجرای سرود ملی، پوشیدن لباس مشکی در عزا، استفاده از رنگ سرخ توسط کمونیستها و یا رنگ قهوهای و مشکی توسط فاشیستها.
اما حق حیات که مادر حقوق بنیادین است، حقی است که بیان میکند که انسان، مالک تن وجسم خود است و احدی حق ندارد این جان را به صورت موقت، دائم، ناقص وهر روش دیگر چه به صورت اعدام، قطع عضو، شکنجه کردن وچه تحقیر و توهین درملاء عام از او بستاند.
حق حیات همانند حقوق بنیادین تعدادی زیرمجموعه دارد که زیرمجموعه این حق یکی حق تسلط برتن است و زیرمجموعه حق تسلط برتن پوشش است. حق تسلط برتن، یعنی وقتی حیات فرد (درمقابل دولتها و حکومتها) به رسمیت شناخته میشود، حکومت حق ندارد باعث آزار فرد شود، حق ندارد، تمامیت جسمانی انسان را سلب کند، حق ندارد، حیات شخص را از بین ببرد،. مانع آزدی تردد او شود، حبسش کند، بلکه باید حاکمیت تن افرد را به رسمیت بشناسد.
از عصر روشنگری به بعد، انسان مالک برتن خود به غیرازموارد افراطی مثل خودکشی یا مرگ ازروی ترحم شناخته شده است. موارد دیگری مثل سوراخ کردن گوش، خالکوبی، مدل مو، ریش زدن یا ریش گذاشتن و امثالهم در حیطه اختیارات افراد است و علیالقاعده به غیراز موارد استثنائی، تصمیمات بربدن هر انسانی با خود فرد میباشد.
یکی از تصمیاتی که انسان میتواند بر بدن خود بگیرد، حق انتخاب پوشش است، البته. به غیرازموارد استثنائی که گفته شد مثل انتخاب پوشش پزشک یا پلیس به دلیل شناخت مردم از آنها یا از منظرحرفهای پوشش آتشفشانان.
پس قاعده کلی این است که انتخاب حق پوشش زیرمجموعه حق تسلط برتن است و حق تسلط برتن زیرمجموعه حق حیات است و حق حیات مادر حقوق بنیادین است و قوانین عادی هم نمیتوانند این حقوق را از افراد سلب کنند زیرا همانطور که گفته شد این حقوق فراقانونی هستند و قانون اساسی فقط جنبه اعلامی دارد.
لازم به ذکر است که خاستگاه این حقوق متفاوت است، درجمهوری اسلامی، خاستگاه این حقوق را حقوق فطری و نوعی حقوق وموهبت الاهی میداند و درمکاتب غیردینی، (سکولار) از حقوق طبیعی به شمار میرود.
بدون شک اختلاف نظرهای زیادی با این استدلال مطرحمی شود که اهم آن عبارت است ازمغایربودن با اخلاق حسنه جامعه، مختل شدن نظم عمومی درجامعه ولازم الاجرا بودن قانون.
مغایربودن با اخلاق حسنه جامعه ایران، یعنی باور و اعتقادات جامعه ایرانی به گونهای است که مخالف بیحجابی است، که با مراجعه به واقعیت اجتماعی میتوان به حقیقت پیبرد. اما. پاسخ حقوقی به این مساله این است که آیا درعالم حقوق، به صرف مخالفت با اخلاق حسنه، گرفتن یک بخش حقوقی از جامعه صحیح میباشد؟ با فرض داشتن حساسیت جامعه، آیا اعتقاد اکثریت جامعه به امری میتواند مانع از اعمال حق بنیادین آن اقلیت شود؟ به طور مثال وقتی صد درصد افراد جامعه اعتقاد به قربانی کردن انسانها دارند، به صرف اعتقادات باید حق حیات انسان را گرفت.
حقوق بنیادین امور عادی جامعه نیستند که بر اساس رأی اکثریت جامعه تصمیمگیری شود، بلکه حق بنیادین علیرغم باور عمومی باید تضمین شود و فقط موارد استثنائی محدود میشود.
اما طرفداران نظم عمومی باور دارند، که تردد زن در جامعه عمومی بدون حجاب (پوششسر) دیگران را تشویق به تعرض زن میکند و این مغایر نظم عمومی است. ضمن انکار این باور باید گفت که از بین 200 کشور دنیا فقط بین کشور ایران و افغانستان بعد از طالبان، (و شهر_های مذهبی عربستان)، حجاب اجباری میباشد. آیا میزان تعرض به زنان در این دو کشور در سطح قابل توجهی بیشتر از 200 کشور دیگردنیاست، یا ملت ایران بعد از گذشت نیمقرن از حکومت اسلامی تا آن درجه متوحش هستند که با دیدن یک زن به او تعرض کنند؟. آیا در جوامعی که لخت مادرزاد هستند همه از کار و زندگی دست کشیده¬اند و از صبح تا شب تعرض جنسی در حال اتفاق است؟.
درمورد لازم الاجرا بودن قانون باید گفت پاسخ طرفداران این دیدگاه در حد کلی جواب آماتوری به یک مسئلهی جدی حقوقی برای یک سری از افراد فاقد آگاهی از حقوق است که به این دیدگاه اعتماد میکنند وباور دارند که حجاب اجباری یک قانون است و باید اجرا شود، اما ضمن احترام گذاشتن به قانون این پاسخ کلی مشکلی را حل نمیکند، زیرا همانطور که گفته شد، حقوق بنیادین فرا قانونی است، حتی اگر قانون اساسی آن را به رسمیت نشناسد.
از آنجایی که بیش از116 سال ازعمر قانون اساسی ایران میگذرد، آیا به دلیل نداشتن قانون قبل از آن، سلب حق حیات انسانها، آزاد بوده است؟ مسلماً نه!. پس با صرف داشتن یک سندی قانونی نمیتوان حقوق بنیادین را از کسی گرفت.
از طرفی قانون وحی نیست، بلکه محصول عملکرد انسان است،. اگر چه قانون اساسی ما از وحی گرفته شده است،. اما برداشت صحیح مطلق از وحی نیست.
باید به این نکته نیز توجه داشت که در همه جای دنیا میتوان به قوانین اعتراض کرد حتی درایران، که اگر غیراین بود، میبایست، مجلس شورای اسلامی هر قانونی را تصویب میکرد تا ابد لازم الاجرا میشد.
همچنین اصل 59 قانون اساسی، علاوه بر امور اقتصادی و سیاسی در امور اجتماعی و فرهنگی اجازه داده است تا به افکار عمومی و آرای عمومی مراجعه شود که اگر این حق برای شهروندان به رسمیت شناخته نشده بود، اصل 59 قانون اساسی معنا نداشت. پس با فرض اینکه انتخاب نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی، به درستی انجام شده باشد و همهی مراحل تصویب قانون، با استانداردهای جهانی دموکراتیک و استاندارد قانون اساسی انجام شده باشد، باز هم او نمایندهی مردم است و نظر او اگر مورد قبول مردم نباشد، هم از نظر نظری و هم از جهات ساز و کارهای قانونی، این بستر فراهم است تا این نظر تغییرکند.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی