بزرگنمایی:
۲۸ تیرماه ۱۴۰۱، از سوی خانه احزاب کشور دعوتنامهای به احزاب ارسال گردید. دعوتنامه خطاب به دبیرکل و اعضای شورای مرکزی احزاب برای حضور در همایشی بود که از سوی کمیته زنان خانه احزاب برنامهریزی شده بود و این همایش وظیفه داشت تا با نگاهی همهجانبه، مسائل و مطالبات زنان در عصر جدید را، با رویکردی فراجناحی مورد بحث و بررسی قرار دهد.
به گزارش نشریه حزب اراده ملت ایران، 28 تیرماه 1401، از سوی خانه احزاب کشور دعوتنامهای به احزاب ارسال گردید. دعوتنامه خطاب به دبیرکل و اعضای شورای مرکزی احزاب برای حضور در همایشی بود که از سوی کمیته زنان خانه احزاب برنامهریزی شده بود و این همایش وظیفه داشت تا با نگاهی همهجانبه، مسائل و مطالبات زنان در عصر جدید را، با رویکردی فراجناحی مورد بحث و بررسی قرار دهد.
همین همایش و دعوتنامهاش، بهانهای شد تا نگاه کوتاهی بیندازیم بر رویکرد و عملکرد خانه احزاب، بهویژه در حوزه زنان.
در همین مقدمه اشاره کنیم که اما و اگرها و انتقاداتی به فرایند برگزاری این همایش وارد است. از جمله اینکه چرا دعوتنامه همایشی با این جامعیت، در تاریخ 28 ام بعدازظهر صادر میشود تا احزاب، خود را با شتاب برای حضور و مشارکت در نشستی آماده کنند که قرار است کمتر از 40 ساعت بعد در پایتخت تشکیل شود؟ آیا طبق اظهار دعوتنامه، این نشستِ در نوع خود بینظیر، نیازی به مقدمات و ملاحظاتی برای اطلاع و مشارکت حداکثری زنان احزاب را طلب نمیکرد؟
مباحث مطرحشده در این همایش حاصل کدام فرایند افکارسنجی عمومی از زنان حزبی بوده است و چه زمانی این آرا و نظرات گردآوری شدند تا نتیجهی محقق آن، برای ارائه به روز همایش برسد؟ پرسش دیگر اینکه در روزگاری که نسلهای جدید زنان، مشابهتی حداقلی در نظام باوری، ارزشی و رفتاری خود، با نسلهای پیشین زنان دارند. چرا باید کماکان همان صداهای شنیدهشدهی همیشگی که از تریبونهای هرچند محدود اما مختلف، پیام خود را بارها منتقل کردهاند، محتوای عمدهی این همایش را تشکیل بدهند؟ آیا ما چهره، صدا و پیام جدید و ناشنیدهای در میان احزاب نداریم؟ و از چهرههای اندیشهورز و کنشگر در حوزه زنان و احزاب، بیش از این بیبهرهایم آیا؟
هرچند اخبار منتشره حاکی از این است که همین همایش با این کمّوکیف نیز به مذاق برخی خوش نیامده و اختلالاتی در اجرای آن ایجاد کردهاند!
پس از این مقدمه و این نگاهی موردی به رویکرد خانه احزاب درگذریم که نکات مهمتری نیز، در این عرصه قابلطرح است.
نیازی به توضیح و تشریح نیست که نگرش جامعه به احزاب، در شرایط کنونی ایران چگونه است. این نگرش گاه بدبینانه و غیرمعتمدانه، گاه تحقیرآمیز و توأم با کنایه، و عاری از توجه و احترام و اعتنا، نباید با کمتوجهی احزاب و خانه احزاب مواجه شود.
آنجا که این رویگردانیِ جامعه، ناشی از عوامل خارج حزبی، چون فقدان عمومی آگاهی و دانش سیاسی و خصوصیات فرهنگی - تاریخی جامعه است و یا آنجا که ناشی از نبود اختیار و محرومیت از فرصتهاست همچون فشارها، تهدیدات و محدودیتهای بالادستی و باید و نبایدها، چهارچوبها و قوانین و قواعد حاکمیتی، هیچکدام از این دو دسته عوامل، موضوع یادداشت کوتاه امروز ما نخواهد بود.
اما در رویکردی خود انتقاد، آنجا که به بیانگیزگی، خستگی، کاهلی، بیبرنامگی، ناهماهنگی، نا پویایی و ناکارآمدی احزاب و تشکلهای مربوط به احزاب از جمله خانه احزاب بازمیگردد، نیازمند دقت، پیگیری، پاسخگویی و شفافیت جدی از سوی مجموعههای حزبی است و پیام اصلی این نقدنامه میباشد.
در شرایطی که جامعه زیر هجوم رسانهها و بلندگوهای معلوم و نامعلوم اما بیشماری، با اخبار و تحلیلهای معتبر و غیرمعتبر سیاسی، بمباران میشود و مکرر دستخوش تأثیرات گاه، هیجانی و حتی انحرافی و جوزده قرار میگیرد. به جای اینکه نهادهای مرتبط با احزاب به طور اخصّ خانه احزاب، از ظرفیت تجمیعی خود برای آگاهی، ارائه تحلیل و راهکار و مطالبهگری بهره بگیرند و جایگاه خود را به عنوان مجموعهای پیشران، معتبر، قابلاتکا و معتمد، تقویت نمایند. راه خمودی و خموشی و نابودهگی را در پیش گرفتهاند.
آنجا که باید خانه احزاب ابتکار عمل را به دست گرفته و گفتمان تحزب محوری را با تلاشها و همت بیوقفه و خللناپذیری، پیگیری و تثبیت و ترویج کند. عرصه را به پراکندگی و آشفتگی سیاسی واگذار میکند. وضعیت سیاسی جامعه و مناسبات سپهر سیاسی کشور اقتضا میکند که تمامی فعالین و کنشگران دلسوز، اهتمامی مضاعف و مسئولانهتر را در پیش بگیرند، بلکه از این فضای سراسر آشفتگی و پر نوفه، که صداهای سیاسیِ معتبر و سازنده در آن، گُم و ناشنیده میماند، بستری برای توسعه سیاسی گامبهگام رقم بزنند.
علیرغم این مهمات، خانه احزاب کشور در شرایط کنونی، فاقد هرگونه مجاری اطلاعرسانی و رسانهایِ مشخص است. تقریباً هیچ خبری جز عزل و نصبِ ترکیب شورای مرکزی و نشستهای بسیار محدودی که آنهم به دلایل مختلفی به تعویق و تأخیر میافتند، به علاقهمندان و پیگیران امور حزبی، از این خانه نمیرسد. خانه احزاب کشور در خصوص وقایع و مسائل بسیار مهمی چون مکانیسم برگزاری انتخابات، انتصاب فرمانداران و استانداران، قوانین مربوط به احزاب، بینظمی و اختلال در جلسات کمیسیون ماده ده احزاب و به تعویق افتادن تصمیمات تعیینکننده این کمیسیون، مناسبات جاری در معاونت سیاسی وزارت کشور، قوانین احزاب و جرم سیاسی، شرایط و الزامات تجمعات و محورهایی از این دست که در سپهر کنونی ایران موضوعیت جدی یافتهاند، هیچ اظهارنظر و واکنش مشهود و مؤثری نداشته است.
به نظر میرسد که خانه احزاب اساساً فاقد هرگونه برنامه درازمدت یا کوتاهمدت مشخصی، در راستای تقویت و تعمیق تحزب است و برای ممانعت از گسترش و تعمیقِ برخوردها و مکانیسمهای ضد حزبی در کشور، پروژه و پیشنهاد خاصی ندارد.
باز به نظر میآید که جلب مشارکت حداکثری آرا و اندیشههای سیاسی در دایره احزاب موجود، چندان هم تمنا و آرزوی ترکیب تصمیمگیرِ این خانه نیست.
لذا این پرسش پیش میآید که اساساً خانه احزاب برای تحقق کارکردهای چندگانه احزاب در کشور؛ اعم از آگاهسازی، ترویج، مطالبهگری، دستیابی به قدرت، پیشنهادات عملی، سخنگویی بدنه اجتماعی، آیا هموغم و برنامهای دارد؟ و آیا تمنایی برای رساندن خانه احزاب به جایگاه مهم و کلیدی خود احساس میکند یا خیر؟
در سخن پایانی، تمرکزی هم بر کمیته زنان خانه احزاب داشته باشیم که در روزگار کنونی، خلأ حضور و کنش مشارکتی آنها، میتواند فضا و فرصت ذیقیمت را به منابع و مراجع سیاسی اما واپسگرا، ضد علمی و غیرمدنی، واگذار کند. در روزگاری که از یکسو شاهد تصویب قوانین و مقرراتی هستیم که دایره حقوق زنان را تهدید میکند و اختیار و کنترل او را بر بدن، پوشش، مناسبات خانواده و سبک زندگیاش یکی پس از دیگری، محدود مینماید و از سوی دیگر بخش بزرگی از جامعه زنان کشور، یکی از فرازهای آگاهی، همبستگی و جسارت خود را تجربه و تمرین میکند. سوء مدیریتِ این ظرفیتهای متکثر و برخوردِ انحصاری و بسته در مواجهه با آنها، تهدید تقابل و دوپارگی و نفرت اجتماعی را در پی دارد که کار را برای کنشهای فرایندمحوری و دیر بازده حزبی دشوار و دور از دسترس میکند. نهادهای حزبی و تشکلهای سیاسی با رویکردهای پیشرو و راهگشا میتوانند در گذار کمهزینهتر جامعه از چنین بزنگاههایی ایفای نقش کنند و تبعات منفی و مخرب این گسستها را به کمینهی ممکن، برسانند.
در روزگاری که گسست عمیقی بین الگوهای زنانگی در نسل دهه 30 و 40 و نسل دهه هشتاد و نود به چشم میخورد، تقاضا و اشتیاقِ جلب مشارکت و گردآوری نظرات همه کنشگران احزاب، که حتی خودشان دایره کوچک و محدودی از نظرات زنان جامعه را شامل میشوند، به اولویتدارترین امر سیاسی در حوزه زنان و جامعه بدل شده است.
اینکه ما چقدر صدای واقعی جامعه زنان کشور باشیم و اینکه این خانه تا چه میزان، کانونی برای ارجاعات سیاسی زنان و اندیشههای متکثر زنانه در ساحت سیاست باشد، به رویکرد و اراده عملی خانه احزاب بازمیگردد. فعلاً که آنچه مشهود است مصداقی است از عبارت “این خانه متروک است”.