اولویت فرهنگ سیاسی بر فرهنگ ملی
امید حلقه مفقوده اهالی فرهنگ
گزارش
بزرگنمایی:
از عناصر زیربنایی موجودیت و ماهیت یک جامعه، فرهنگ آن است. فرهنگ، اساس توسعه و دربرگیرنده تمامی شئون زندگی ما در ساحتهای خصوصی و عمومی است. امروزه نهادهایی که زیر این عنوان فراخوانده میشوند از شمار خارجاند.
از عناصر زیربنایی موجودیت و ماهیت یک جامعه، فرهنگ آن است. فرهنگ، اساس توسعه و دربرگیرنده تمامی شئون زندگی ما در ساحتهای خصوصی و عمومی است. امروزه نهادهایی که زیر این عنوان فراخوانده میشوند از شمار خارجاند. این نهادهای بهاصطلاح فرهنگی که با حضور قالبی و معنادار خود، میدان را برای ایفای نقشِ اهالی فرهنگیِ مستقل و آزاد و برخاسته از نیازهای متکثر جامعه تنگ میکنند، دو دسته هستند. تعدادی مؤسسات و نهادهای حکومتی هستند که اسامی بخشی از آنها را میتوانید در ردیفهای بودجهای دولت جستجو کنید و سایه حضور بخشی را نیز، در ارتباطات و مناسبات غیرشفافتر کشف خواهید نمود.
دسته دوم نهادهای زیرگروه و تحت پوشش سازمانها و نهادهای اجرایی هستند؛ از جمله انجمنهای فرهنگی شهرداریها و یا تحت پوشش آموزشوپرورش. روشن است که هر دو دسته فوق، برنامهها و عملکرد خود را مطابق سیاستهای بالادست و در چهارچوب فرایندها و نظامات حاکمیتی پیش میبرند. از جمله برخورداریهای این نهادها، میتوان به بودجههای دولتی، نیروها و کادر دولتی و همینطور امکانات و تجهیزات و زیرساختهایی چون رسانه و شبکه ارتباطی و فضای فیزیکی در اختیار نهادهای دولتی و حکومتی اشاره نمود.
اما اوضاع برای اهالی فرهنگ و هنر، بیرون از این دوایر چگونه پیش میرود؟
در درجه نخست باید گفت که فعالین فرهنگی و هنری غیردولتی و مستقل، امکان عملی برای کار درازمدت و پایدار را بدون طی کردن مراحل ثبت و اخذ مجوز رسمی و دولتی نخواهند داشت. هرچقدر هم که این بخش از فعالین، در محافل خصوصی و محدود و غیررسمی مشغول به کار باشند، خیلی زودگذرشان به موانع و محدودیتهای بوروکراتیک و اداری و رسمی سازمانهای مربوطه خواهد افتاد که آنها را وادار به تمکین از نظم مستولی، در تمامی ابعاد میکند. درعینحال سودای ادامه فعالیتهای فرهنگی و هنری در میدان محدود و فاقد مجوزهای رسمی و قانونی، آنان را با مشکلات و چالشهای بهمراتب بیشتر و پرهزینهتری مواجه خواهد کرد.
بنابراین، گریزی از ارتباط و مراجعه اهالی مستقل فرهنگ و هنر از این گردونه نیست و این دقیقاً آغاز مسیر پر فراز و نشیب دیگری است که روزهای نفسگیری را برای این جامعه به همراه میآورد.
شوربختانه رویدادهای فرهنگی اعم از کنسرتها، جشنوارهها، تورهای فرهنگی هنری، جشنها، نمایشگاهها، رونماییها، نمایشها و . ... همه و همه، سهم بسیار نحیفی از سبد خانوار در جامعه کنونی دارند. این واقعیت گزنده در روزگار رکود و تورم و شیوع، چهره آزاردهندهتری را به خود میگیرد.
فرض کنید که شما یک فعال فرهنگی هنری مستقل در شهری کوچک هستید و قصد دارید برای یک مراسم فرهنگی در شب یلدا، توری یا جشنی برپا کنید. دو راه پیش روی شماست:
یکراه اینکه؛ عزت و منزلت مخاطب را ارج بنهید و دغدغه شما رفع نیاز فرهنگیِ مخاطب، با بیشینهترین کیفیت ممکن باشد. پس برای تأمین مکانی مناسب از نظر فاصله اجتماعی و تهویه و نور و صدا و دما و دیگر عناصر تعیینکننده، قطعاً به هزینهکردِ چشمگیری نیاز دارید. از سویی دعوت از هنرمندان خبره و چیرهدست، و تأمین شرایط رفتوآمد و اقامت یک یا دو روزه ایشان به شکلی درخور، بیتردید رقمی گزاف را در محاسبات شما وارد میکند. درعینحال، خبررسانی، انجام امور تبلیغات و دعوت و جلب مخاطب خود حکایتی هزینهبر است که هیچیک نیز با صورت داوطلبانه و رایگان محقق نمیشود. یک محاسبه سرانگشتی، بهراحتی شما را با رقمی دستکم، نزدیک 100 میلیون تومان مواجه میکند. و اینجاست که تنها حضور حداکثری و استقبال پرشور مخاطب در آن شهر، میتواند پروژه فرهنگی شما را به سناریوی کامیابانه هدایت کند. شما بهآسانی میتوانید سرنوشت این گزینه را حدس بزنید.
راه دوم این است که شأنیات مخاطب را در درجات بعدی اهمیت بنشانید و راه صرفه اقتصادی پیش بگیرید. از کم و کیف فضا گرفته تا عوامل اجرایی و غیره بکاهید و مدام قلم بگیرید و صرفنظر کنید. حتماً میتوانید بروندادهای نزدیک و دور چنین گزینهای را هم برای ساحت فرهنگ مملکت، پیشبینی کنید. خودی افسرده و پشیمان، مخاطبانی ناراضی، برنامههایی نازل و تهدید افول و نزول فرهنگ و هنر جامعه، در صورت تکرار و تداوم چنین روندهایی!
اما کاش و صد کاش که حکایت ما تنها به این معضل ختم میشد!
آنچه درد عمیقتری را به جان اهالی فرهنگ و هنر میاندازد، جلب رضایت نهادها و مسئولین و متولیان دولتی و حکومتی است که سیهروزانه، هیچ نسبتی با فرهنگ و هنر و عیار آن ندارند!
افرادی که گاه، هرگز یک رمان را به آخر نرساندهاند، یک تئاتر خیرهکننده را به تماشا ننشستهاند، به شکل غریبی با شادی بیگانهاند، از موسیقی جز آلات فتنهانگیزانه برداشتی ندارند، هرگز با طنین یک تار به خلسه نرفتهاند، هرگز روانشان پس از دیالوگِ ناب یک نمایشنامهای، فرو نریخته است. و هرگز و هرگز و هرگز . ...
اهالی فرهنگ و هنر باید با چنین افراد و مسئولانی برای اثبات و تأیید خود، چانه بزنند. کسانی که هزاران بار بیش از آنکه جویای دلایلی برای بودِ هنر و فرهنگ باشند، در عطش ادلّهای برای ردّ و نبود آن هستند!
شاید تیر خلاص را رنجنامه سوم بر پیکر فرهنگ و هنر ما شلیک میکند. آری. فوج فوج مردمانی که تفاوتی بین لودگی و طنز قائل نیستند. یک هنر ناب و اصیل را از یک کار سطحی و بیمایه تشخیص نمیدهند. ایبسا بیشتر از اینکه طرفدار و خواهان هنر ریشهدار و معناگرایانه باشند که آنها را به فکر فرو ببرد، در بند بیقدری و ناشکوهی یک اثر گسیل میشوند. آری، در پی عمری بیتوجهی به این حوزه بنیادی، ما امروز با جامعهای مواجهیم که با حقایق هنری و فرهنگی، قطع ارتباط کرده است.
با تمام اینها، اوائل دوره دولت یازدهم به دلایل مختلفی، این سپهر رونقی کموبیش را بخود دید. میدان نمایش و موسیقی و ترجمه و نگارش و ... اندکی نفس گرفت. بسیاری از خانوارهای طبقه متوسط جبران حسرتهای فرهنگی خود را در لذت و بهرهجویی فرزندانش از این میدان جستجو میکردند. برای همین بخشی از درآمد خود را برای کامیابی کودکان و نوجوانانش از دستاوردهای هنری و فرهنگی هزینه میکردند.
اما چیزی نگذشت که وضعیت تحریمها دوباره فصل خزان را برای این عرصه بهمراه آورد. ضربه مهلک دیگر را هم، شیوع منحوس کووید 19 بر این اندام تکیده و نیمهجان کوبید و شکست مالی و اقتصادی اهالی این وادی را به اکثریت آنها تحمیل کرد. بسیاری از دستاندرکاران این عرصه، عطای آنرا به لقایش بخشیدند و فعالیتهای خود را تعطیل کردند یا ترک وطن کردند!
حالا پس از دو سال کشمکش با مصائب مختلف، از گوشه و کنار ایران، معدود دلسوزان و جانشیفتگانی به این عرصه بازگشتهاند تا دوباره این تن زخمی را جانی ببخشند. اما وضعیت اقتصادی کشور، دیگر جایی برای عرض اندامِ کالاهای فرهنگی در سبد خانوار طبقه متوسط باقی نگذاشته است . ...
در بخش انتهایی این یادداشت مروری خواهیم داشت بر فرجام ناگوارای یک رویداد.
نمایشگاه مجازی کتاب استان آذربایجان غربی از هشتم دیماه بمدت 12 روز برپا شد. این نمایشگاه با احوالی بسیار نگرانکننده اما نه چندان دور از انتظار در 14 دیماه 1400 به پایان رسید.
آذربایجان غربی امسال، اولین تجربه فروش مجازی خود را آزمون کرد و برای جلب و تشویق مخاطبان و همچنین رونق هرچه بیشتر فضای فرهنگی نمایشگاه، در کنار آن 55 عنوان، برنامه جنبی اجرا نمود. شب شعر مجازی، کارگاه قصه و داستان، رونمایی کتاب، مسابقه و همایش از جمله این برنامهها بود که با همکاری خانه کتاب و ادبیات ایران محقق شد.
علاقمندانی که کتاب را از نمایشگاه خریداری میکردند، خرید خود را بصورت رایگان، در محل مورد نظر با ارسال پستی دریافت میکردند.
در این نمایشگاه 975 ناشر از سراسر کشور، 22 ناشر از استان و 100 ناشر خارجی حضور پیدا کردند. ناشران خارجی در دو بخش لاتین و عربی از سوی 10 نماینده از کشورهایی چون ایتالیا، هلند، آلمان، انگلیس، سوئد، سوریه، لبنان، اردن و ...، تعداد 14 هزار عنوان کتاب خود را در نمایشگاه مجازی کتاب آذربایجان غربی در معرض انتخاب مخاطبان گذاشتند. در عین حال هر شهروند آذربایجانی میتوانست هنگام خرید برای هر کتاب، 20 درصد تخفیف دریافت کند و میزان بن کتاب هم تا مبلغ 30 هزار تومان بود.
نتیجه اما برای دغدغهمندان حوزه فرهنگ و کتابخوانی، تلخ و نگرانکننده بود. فروش 4 هزار و 538 جلد کتاب توسط 780 خریدار محترم به نسبت جمعیت 3 میلیونی استان، رقمی بسیار پایین و نگرانکننده بود. هرچند آسیبشناسی این رویداد، مسئولین را متوجه خلاءها و کاستیهای برگزارکنندگان و لزوم تدارکات هرچه بیشتر برای رونق نمایشگاه کرده است اما بیتردید هر آن کسی که دستی بر آتش دارد، این وقایع و پیامدها را دور از انتظار نمیداند. بیراه نیست که در ادامه فشارهای اقتصادی، فلج کردن طبقه متوسط کتابخوان، بیانگیزگی مدنی، بیتوجهی به فرهنگ کتاب و کتابخوانی در تمامی ابعاد، دستاندر کارانی که با رفتار کتابخوانی و خصلت خوره کتاب بودن بیگانه و حتی متخاصم هستند، شاهد اینچنین روزهایی باشیم.
از شما چه پنهان، آنهنگام که از دریچه فرهنگ و هنر آینده را تمنا میکنیم، امید را چشماندازی دوردستتر و گمشدهتر از همیشه و هرجا مییابیم!
با ارادت ویژه به تمامی اعضای فرهنگی کشور، به دستانشان بوسه میزنیم، برای کوشش و برای تکاپویی جانفرسا در چنین روزگاری و برای نگهداشت دلخونکننده باقیماندههای فرهنگ و هنر کشورمان ...
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی