غفلت از مطابقت با زمان، وضعیتی که نابودمان می سازد
نوشتار
بزرگنمایی:
بعد از سقوط بالگرد رئیس جمهور و قرار گرفتن جامعه در مقابل این واقعیت که باید با انتخاباتی فوری، چهره جدیدی برای تصدی منصب مسئول اول دولت معین شود، سیل دلدادگان به قدرت و شیفتگان به کیش شخصیت، روان شد تا با شلوغ کردن میدان، مشروعیتی به روال نامعمول چنین گزینشی داده شود !!!
حسن اسدی
بعد از سقوط بالگرد رئیس جمهور و قرار گرفتن جامعه در مقابل این واقعیت که باید با انتخاباتی فوری، چهره جدیدی برای تصدی منصب مسئول اول دولت معین شود، سیل دلدادگان به قدرت و شیفتگان به کیش شخصیت، روان شد تا با شلوغ کردن میدان، مشروعیتی به روال نامعمول چنین گزینشی داده شود !!!
حتما خواهید پرسید که چرا نامعمول، مگر در جوامع دیگر روش دیگری برای چنین مواقعی بکار گرفته می شود ؟
مسلم است که جواب سئوال شما نه می باشد یعنی در همه جهان پس از بروز چنین اتفاقی برای آنکه کار مردم و حکومت لنگ نماند به سرعت اقدامات قانونی به انجام می رسد تا فرد دیگری انتخاب شود و ما نیز نمی توانیم از این قاعده مستثنی باشیم پس باید کسی را انتخاب کنیم اما فرق ما با همه جهان دراین است که آنها فردی را برای اداره کردن جامعه انتخاب می کنند و ما فردی را انتخاب می کنیم تا صندلیای که به خاطر اتفاقی خالی شده صاحب جدیدی بیابد و خالی نماند.
فکر کنم که موضوع کمی پیچیده شد زیرا چگونه ممکن است که این همه فاصله در فلسفه انتخاب وجود داشته باشد و یا چگونه ممکن است در قرن بیست و یکم که به عهد انفجار اطلاعات و شکل گیری سازمان های بزرگ و پر قدرت برای آسانسازی روند بهره برداری از امکانات و منابع معروف است، ما به جای انتخاب فردی برای تدبیر امور دنبال کسی می رویم که فقط برای تزیین و یا پر کردن صندلی شأنیت داشته باشد ؟
اجازه بدهید با ذکر یک مثال، کمی موضوع را شفاف بنمایم.
مگر در قرآن کریم، این کتاب آسمانی که مبنای اعتقاد و عمل ما بر آن متکی است، نیامده که بشنوید همه حرف ها را و سپس انتخاب کنید. (نقل به مضمون )؟
بدلیل اهمیتی که موضوع دارد نباید این حرف ها و گفته ها، آنهم برای انتخاب بالاترین منصب اجرایی و حتی حکومتی (رئیس جمهور، مسئول صیانت از قانون اساسی) در حد پرسیدن حال و احوال ،گفتگو های کف خیابانی ،جدل های بی محتوای سیاسی و... باشد، بلکه یاید به آینده نگاشتی مزین بوده باشد که همه مردم با مراجعه بدان، به راحتی بدانند که امروز کجایند و با برنامه¬های متقن ریاست جمهور و در چهار سال آینده، به کجا خواهند رسید.
اگر حکماً حرفها باید در چنین سطحی باشد، پس چرا ما به روندی دست نمی یابیم که از انتهای آن محصولات روشنی بدست آید و رفته رفته همه قول کسانی که خود را برای قرار گرفتن در جایگاه ریاست جمهوری کاندیدا می کنند، بجای پرداختن به مسائل روز آمد، میل به گفتگو های کف خیابانی و محافل خانوادگی می یابد؟ برای مثال ،فردی هفت هزار صفحه برنامه تدارک می بیند و تبلیغ می کند و شاید هم از مجرای همین تبلیغ رای مردم را جلب می کند اما یک صفحه از این هفت هزار صفحه نه تنها علنی نمی شود بلکه تنها در مدت سه سال از سیاست ورزی او، هفت هزار مشکل بر مشکلات مردم افزوده می شود!
حال اگر همین تصویر را بخواهیم به آینده منطبق نماییم، مسلم است که با همهی عجلهای که برای سرهم کردن انتخابات ریاست جمهوری بکار گرفته می شود، از درون صندوق رای کسی بیرون نخواهد آمد که متفاوت با افراد گذشته باشد. از این جهت که در انتخاباتهای با سیر معمولی، کاندیدا چهار سال فرصت دارد که برای جمع کردن هواداران خود حرفهای زیبا و جذاب بزند و موجی را ایجاد کند که با سوار شدن بدان خود را به صندلی ریاست جمهوری برساند. یعنی آنجا که چهار سال برای شرکت در انتخابات فرصت بود، کاندیداهای ما از حداقلهای برنامه ریزی و انتخاب شعار و افراد مناسبِ همراه، بدور بودند، حال که تنها پنجاه روز برای برگزاری انتخابات فرصت هست و هرکسی که به آدرس وزارت کشور و مقدمات ثبت نام آشنا بوده، خود را کاندیدا کرده، آینده مشخص است که چه خواهد شد !!!
از خوانندگان عزیز مطلب درخواست می کنم دراین نکتهی روشن تأملی داشته باشند که اگر ظرفیت و حُسنی در برگزاری انتخابات، به شکلی که ما برگزار می کنیم، وجود داشت، حتماً در کشورهای توسعه یافته هم بدان ورود می کردند و ریاست جمهور خود را با کمترین هزینه و زحمت مشخص می داشتند. حال اگر نه آنها، بلکه خودمان نیز با تجربه چندین دوره انتخابات و چهار سال های صرف شده متوجه این واقعیت شدهایم که این روش،روش پسندیده و متعارفی نیست، چرا برای یک بار هم که شده و در همین پنجاه روز از همه کاندیداها درخواست نمی کنیم که تنها و تنها پنج صفحه برنامه که می توانند در چهار سال به اجراء بگذارند و پنج مشکل از هزاران مشکل جامعه راحل کنند، تحویل ستاد برگزاری انتخابات بدهند تا مردم سندی در دست داشته باشند که با عنایت بدان مطمئن شوند که کسی آمده که اساساً می داند باید برنامه داشته باشد و می تواند آن برنامه را اجرایی کند. و گرنه با روال معمولی که می شود در آن، هر ایرانی با بدست گرفتن شناسنامه، مدعی اثر بخشی باشد، دیگر نیازی به این همه داد و هوار و خوشحالی برای آمدن احمدینژاد و قالیباف و... نیست و یا شورای محترم نگهبان می تواند با دقت تمام تنها دونفر از این خیل عظیم دلداده به پاستور را برای اخذ رای اعتماد از مردم معرفی کند تا دیگر نیاز به این نباشد که برای تهیه برنامه های آبکی تلویزیون و یا ستادهای مختلف، از جیب مردم هزینه های میلیاردی شود.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی