چگونه یک حزب سوسیال دموکرات، پشتیبان سیاست تبعیض مثبت و از شکل دهندگان رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی بود؟
بررسی یک نمونه تاریخی در بازار نیروی کار
اندیشه
بزرگنمایی:
نظام آپارتاید آفریقای جنوبی نمونه شایان توجهی از رقابت اقتصادی گروه های اجتماعی برای پیدا کردن دست بالا در نظام سیاسی است. بنیان های اقتصادی این نظام کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
سید مهدی تروهید
نظام آپارتاید آفریقای جنوبی نمونه شایان توجهی از رقابت اقتصادی گروه های اجتماعی برای پیدا کردن دست بالا در نظام سیاسی است. بنیان های اقتصادی این نظام کمتر مورد توجه قرار گرفته است. طی دهه ها نیروی کار سفید پوست از عرضه بالای نیروی کار ارزان رنگین پوست آفریقایی نگران بود، اما سیاست های کارگری توانست بازی را به نفع کارگران سفید (بر علیه اکثریت رنگین پوست) برای دهه ها تغییر دهد. با گذشت بیش از سی سال از فروپاشی نظام آپارتاید هنوز هم جامعه این کشور متاثر از آثار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی این سیاست های اقتصادی است.
حزب کارگری آفریقای جنوبی( ) حزبی سیاسی در آفریقای جنوبی بود که میان سال های 1910 تا 1958 در این کشور فعالیت داشت. این حزب در سال 1910 درنتیجه مذاکرات سه جانبه میان اتحادیه های کارگری، حزب کارگری مستقل ترانسوال( ) و حزب کارگری ناتال( ) تشکیل شد تا منافع طبقه کارگر سفید پوست را در برابرکارگران سیاه و دیگر رنگین پوستان، نمایندگی کند. این حزب خود را سوسیالیست ِدموکراتیک و دموکرات ِسوسیالیست می دانست و حمایت خود را عمدتا از کارگران سفید شهر نشین دریافت می کرد.
این حزب از انتخابات عمومی آفریقای جنوبی در سال 1910 تا زمانی که آخرین صندلی های خود را در انتخابات عمومی آفریقای جنوبی در سال 1958 از دست داد، در پارلمان آفریقای جنوبی حضور داشت. هم چنین در دوره هایی شریک حزب ملی آفریقای جنوبی در دولت ائتلافی حاکم بر این کشور نیز بود. حزب ملی ایدئولوژی محافظه کارانه داشت و طی سالهای 1914-1997 مهم ترین و پررنگ ترین حزب در پارلمان، سنا و دولت این کشور بود.
سیاست های این حزب برای بهبود شرایط کاری، اشتغال، رفاه و حقوق و دستمزد تنها متمرکز بر حفظ منافع یک گروه مشخص یعنی کارگران سفید پوست شهری بود و هیچ توجهی به شرایط کاری کارگران سیاه نداشت. از این رو، حزب کارگری آفریقای جنوبی تأثیر چندانی بر توزیع عادلانه تر و برابرتر منابع اقتصادی بین گروه های کارگری این کشور نداشت.
حزب کارگری بر اساس رنگ پوست تبعیض می کرد. تمرکز این حزب بر تقویت و حفظ منافع کارگران سفید، عالمانه و عامدانه باعث ایجاد تبعیض و گسست بین کارگران سفید و کارگران سیاه شد. این حزب به طور مستقیم در نقض حقوق کارگران غیرسفید به ویژه کارگران سیاه نقش ایفا کرد و عملکرد موفقیت آمیزی نیز داشت. این عملکرد به دور از تأمین حقوق کارگران سیاه، باعث تشدید تبعیض های نژادی و اجتماعی در جامعه آفریقای جنوبی شد و به تشدید محدودیت ها بر سر راه پیشرفت بخش غیرسفید جامعه و استخدام و پیشرفت حرفه ای کارگران غیر سفید شهری و روستایی منتهی شد.
رفع تبعیض نژادی در توزیع حقوق و مزایای کارگران، انسانیت، عدالت و برابری نه تنها به هیچ وجه در میان رهبران، اعضا و هوادارن این حزب سوسیال دموکرات جایی نداشت بلکه همان گونه که در ادامه خواهیم دید حتی به رسمیت شناختن وجود سندیکایی که عضو غیرسفید داشت باعث تفرقه در حزب شد و نزدیکی به احزاب کارگری سیاه پوست، سرانجام حزب را دچار فروپاشی و بن بست کرد.
داستان تشکیل این حزب از سال های پس از جنگ جهان گیر اول آغاز می شود. رکود جهانی پس از پایان جنگ جهانی اول منجر به اعتصابی گسترده در آفریقای جنوبی شد، که به نام شورش رند شناخته می شود. این شورش با ترکیبی از حضور نیروهای نظامی و سرکوب سیاسی از جمله حبس رهبر کارگران به نام سرهنگ فردریک کرسول به مدت یک ماه، خنثی شد.
دولت دست به زنجیره ای از مذاکرات با رهبران اتحادیه های کارگری زد تا کارگران سلاح های خود را زمین بگذارند و به سر کار برگردند. این مسیر به تشکیل توافقات و ائتلافی میان حزب کارگری و حزب ملی آفریقای جنوبی به عنوان ستون فقرات سیاسی کشور برای انتخابات عمومی 1924 منجر شد. طبق این توافق، دو حزب متعهد شدند تا در طول انتخابات با یکدیگر مخالفت نکنند و در برخی ایالت ها از کاندیداهای یکدیگر نیز حمایت کنند. دو عضو از کابینه آینده نیز به حزب کارگری تعلق گرفت و کریسول وزیر کار دولت به رهبری حزب ملی شد و تلاش کرد تا قوانین و مقررات اقتصادی و صنعتی را که جنبه های گوناگون زندگی کارگران سفید را بهبود میبخشید، اصلاح کند.
دولت جدید با عضویت حزب کارگر به کاهش نرخ بیکاری در میان سفید ها کمک موثری کرد و سیاست سوسیالیستی خود را «سیاست کارگری متمدن» نامید. کریستول در پایان نخستین سال وزارت خود مدعی شد که برای دوازده هزار سفید جویای کار، کار پیدا کرده است. اما این سیاستها، بهبودی در شرایط کاری کارگران سیاه ایجاد نکرد؛ چرا که چنین هدفی نداشت.
از 1926 به بهانه «امنیت صنعتی» از ورود رنگین پوستان به ردههای شغلی بالا و مطلوب جلوگیری شد. در 1924 امکان تعیین دستمزد بخش های مختلف توسط اتحادیه های کارگری فراهم شد؛ که طبیعتا تنها کارگران سفید از مزایای آن بهره مند شدند.
یکی از حوادث قابل توجه درباره حزب کارگر ماجرای انشعاب در سال 1928 به دو جناح است. موضوع مورد اختلاف، به رسمیت شناخته شدن یا نشدن یک اتحادیه کارگری بود که علاوه بر کارگران سفید پوست، اعضای غیر سفید نیز داشت. والتر مادلی وزیر پست، تلگراف و کارهای عمومی و نماینده حزب کارگر در کابینه، اتحادیه کارگران صنعتی و تجاری را به رسمیت شناخت. این موضوع حزب ملی را که نخست وزیری را در اختیار داشت عصبانی کرد و در نتیجه از مادلی خواسته شد تا استعفا کند.
شورای ملی حزب کارگر با این استعفا موافقت نکرد. نخست وزیر تصمیم گرفت با بازسازی کل دولت ائتلافی از شر آنان خلاص شود. کرسول رهبر حزب ترجیح داد در کابینه باقی بماند و سهمیه جناح خود در کابینه را حفظ کند، اما گروه معترض «شورای حزب کارگر» را تشکیل دادند و به رهبری والتر مادلی در اپوزیسیون دولت قرار گرفت.
سیاست های نژادی به طور موفقی اجرا شدند. نسبت شاغلین سیاه پوست به سفید پوست از نه به یک در سال 1910 به نسبت شش به یک در سال 1953 رسید که نشانه تقویت اشتغال سفید پوستان به ضرر رنگین پوستان بود. تشکیل اتحادیه صنفی سیاه پوستان غیر قانونی نبود، اما تا اواخر دهه 1970 وزارت کار حاضر به ثبت قانونی آنان نبود. به این معنی که قوانین حل اختلاف صنعتی به نیروی کار سفید این قدرت انحصاری را می داد تا به تنهایی و از طریق مذاکره رسمی اتحادیه های کارگری خود، شرایط اشتغال کشور را مدیریت کنند.
یکی دیگر از سیاست های مبتنی بر «سیاست کارگری متمدن»، ملی سازی کسب و کارهایی بود که تعداد زیادی کارگر رنگین پوست را در استخدام خود داشتند. شرکت های راه آهن و دیگر شرکت ها بزرگ دولتی در راستای سیاست «تبعیض مثبت»، استخدام و ترفیع کارگران سفید پوست کم مهارت را در اولویت خود قرار دادند و این معنایی جز تحمیل ترجیحات نژادی نداشت. با اعلام رسمی این سیاست، گرایش شدید به استخدام سفید پوست ها آشکار شد. برای مثال در بخش راه آهن، سهم نیروی کار سفید پوست استخدام شده از 10% به 40% افزایش یافت. همین طور نیروی کار سفید پوست بخش دولت مرکزی و محلی از 45% به 65% افزایش یافت.
در سال 1953 الکس هپل رهبر جدید و آخرین رهبر حزب کارگر تلاش کرد سیاست سوسیالیستی را دنبال کند و همچنین روابط خود را با گروه های چپ گرا و بعضا کمونیست سیاه پوست مانند کنگره ملی آفریقایی حفظ کند. اما این سیاست باعث شد تا کارگران سفید پوست از حمایت این حزب دست بکشند و در انتخابات سال 1958، حزب به نقطه مرگ خود رسید و تمام صندلی های باقی مانده خود در پارلمان را از دست داد و بلافاصله پس از انتخابات اعلام انحلال کرد. چرا که حزب کارگر دیگر در قدرت و پارلمان نقشی نداشت و پایگاه اجتماعی خود را نیز از دست داده بود.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی