“زبانِ زنان” ؛ نشریه ای که فقط زنان در آن می نوشتند
تاریخ احزاب
بزرگنمایی:
نهاد مدنی به مفهوم نهادهای واسط میان مردم و حاکمیت، مجموعه ای متشکل از افرادی هستند که با اراده و انتخاب خود و مستقل از دولت، تشکلها، گروهها و انجمنها یا اعضای همگنی را تشکیل میدهند و جامعه مدنی مجموعه ویژهای از نهادهای مختلف غیر دولتی است که میتواند مانع از تسلط دولت بر جامعه و فعال سازی سایر بخشهای جامعه شود.
نهاد مدنی به مفهوم نهادهای واسط میان مردم و حاکمیت، مجموعه ای متشکل از افرادی هستند که با اراده و انتخاب خود و مستقل از دولت، تشکلها، گروهها و انجمنها یا اعضای همگنی را تشکیل میدهند و جامعه مدنی مجموعه ویژهای از نهادهای مختلف غیر دولتی است که میتواند مانع از تسلط دولت بر جامعه و فعال سازی سایر بخشهای جامعه شود.
به دیگر سخن، نهادهای مدنی به نهادهایی گفته میشود که در راستای ایجاد قابلیت برای توسعه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در یک کشور به عنوان واسطه میان مردم و حاکمیت نقش ایفا میکنند. از مشخصههای عمده این نهادها میتوان به غیردولتی بودن آنان و عدم وابستگی تشکیلاتی و مالی به حاکمیت سیاسی و ارگانهای دولتی اشاره کرد.
نهاد مدنی باید در تعامل با حاکمیت و در عین حال حافظ استقلال خود نیز باشد. بدون چنین تعاملی هیچ گام مهمی به نفع جامعه نمیتوان برداشت. اتفاقا یکی از توجیهات قدرتها برای مخالفت با نهادهای مدنی، همین رفتار تقابلی آنها است. درحالیکه آنان باید بدانند که نهادهای مدنی قوامدهنده و البته تعدیل و متوازن کننده قدرت در جامعه هستند. لذا نهادهای مدنی در کنترل قدرت حاکمیت نقش ویژهای دارند. از جمله در بحث کنترل قدرت، شفافیت، عدم سوء استفاده از موقعیت و غیره
همواره باید توجه داشت که در یک نهاد صنفی-مدنی ؛ منافع صنفی نسبت به دیگر علایق اولویت دارد.
حال با این تعاریف و مقدمه استقلال کانون وکلای دادگستری از دو منظر قابل توجه است.
بعنوان یک نهاد مدنی و نشأت گرفته از گروهی از افراد با مشاغل خاص که مستقل از حاکمیت و نمایندهی یک صنف خاص و بخشی از جامعه هستند.
بعنوان یکی از اجزای دادرسی های قضایی که در زمان دفاع از حقوق مردم( موکلین خود) بویژه در امور کیفری و مواردی که در مقابل قدرت عمومی باید از حق موکل خود دفاع نمایند.
دولت به مثابه حاکمیت که همهی ابزارهای قانونی قدرت را در اختیار دارد، با توجه به ویژگی قدرت معمولا تلاش میکند هر کجا برای منافع گروهی خود ضروری ببیند، از آن ابزارهای قانونی سوءاستفاده نماید و مخالفتها را نادیده بگیرد.
البته حالتی را که حاکمیت برای حفظ منافع عمومی و جامعه، حقوق خصوصی را به نفع حقوق عمومی نقض می نماید باید استثناء نمود که ضرورت زندگی اجتماعی آن را ایجاب مینماید. حالت ناپسند آن زمانی است که گروهی از حاکمان و مسئولین جامعه برای حفظ منافع گروهی خود، قوانین و اصول حقوقی را دستآویز قرار می دهند.
در این وضعیت، حالت ایدهآل آن است که یک قدرت متناسب با آن وضعیت و موضوع، برای پیگیری حقوق جامعه و گروه مردم بتواند به نحو شایستهای در مقابل این زورگویی تحمیل شده اقدام و در حقیقت واکنش مناسب داشته باشد.
در این معنی کانون وکلای دادگستری بعنوان یک نهاد صنفی و تخصصی که خودگردان و خودانتظام است، یعنی از جایی بودجه دریافت نمیکند و سازمانش را خود وکلا اداره میکنند در کنار نهادهای مدنی دیگری مانند احزاب، انجمنهای غیرانتفاعی و ... قرار میگیرند و با توجه به ضرورت مهار قدرت، این سازمان ها با آگاهی بخشی و تشکل یابی و جذب نیروهای متفکر، فعّال و علاقمند سعی در کنترل قدرت بصورت مسالمت آمیز ولی قاطع خواهند داشت.
از طرف دیگر، از آنجائیکه استقلال سیستم قضایی در بسیاری از موارد از ناحیه حاکمان مخدوش میگردد و وابستگی مالی و اداری دستگاه قضایی به ساختار اداری حکومت، مانع حفظ کامل استقلال قاضی و قوّه قضائیه میگردد، کانون وکلای دادگستری بعنوان نهادی که در زمان دادرسی های قضایی در بسیاری از مواقع در مقابل ساختار قدرت و در کنار مردم قرار میگیرد، منطقا و عقلا باید قدرت و جسارت کافی برای دفاع از جان، مال، حیثیت و آزادی مردم داشته باشد. در این معنی، وکیل و کانون وکلا، کاملا در مقابل دستگاه قضایی است.
هرچند هر دو گروه باید بدنبال اجرای عدالت باشند و در حالت ایدهآل حتی در صورت عدم دفاع متهم یا وکیل وی، اصولا نباید نگرانی وجود داشته باشد، با این حال، این واقعیت که جایگاه اداری و منافع گروهی حتی بر روی قضاوت تاثیرگذار است، ضرورت استقلال و جدایی این دو مرجع را آشکار میسازد.
از زمان استقلال کانون وکلای دادگستری در سال 1333 تاکنون، مکرر و مستمر از استقلال کانون وکلای دادگستری به نفع ساختار حاکمیت و قوّه قضاییه تحدید و بعضا نقض گردیده است.
منظور از لزوم استقلال کانون وکلا، همهی شئون آن است بطوریکه دریافت پروانه وکالت، فعالیتهای وکالتی، مدیریت مجموعه وکالت و همهی بخشهای مربوط به حرفهی وکالت باید خارج از کنترل حاکمیت و قوهی قضائیه باشد ولی با این حال تاکنون بویژه از طریق دخالت در انتخابات هیات مدیره کانونهای وکلای دادگستری، استقلال کانون وکلا بصورت گستردهای نقض گردیده است.
در آخرین مورد آن، در روز 24 آبانماه سال جاری در حالیکه انتخابات برای تعیین اعضای هیات رئیسه اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری بعد از حدود دو ماه فعالیت و رایزنی نامزدها و هیات مدیره کانونهای وکلای دادگستری در حال برگزاری بود، دادگاه عالی انتظامی قضات با صدور دستوری صلاحیت چند تن از نامزدها را رد کرد. این در حالیست که هیچ مبنای قانونی برای دستور مذکور و اعلام نظر در مورد صلاحیت نامزدهای هیات رئیسه اسکودا توسط دادگاه عالی انتظامی قضات وجود ندارد. متاسفانه دولت رسماً تلاش دارد به طرق مختلف هم در انتخابات این نهادها و هم در تعیین هیئتمدیرههایشان مداخله نماید و به راستی چه چیزی از این مضحکتر که حکومتها در هیئت مدیرهی یک نهاد مدنی سهمیه داشته باشد؟!
در این نوبت از تاریخ نامه و در مقاله ای از "زبان زنان"، سرگذشت سراج النساء بیگم، بانی تاسیس اولین دوره دکترای ادبیات فارسی در دانشسرای عالی ایران را می خوانید.
روزنامه "زَبانِ زَنان" نشریه ای اجتماعی، تربیتی، سیاسی، و از مهم ترین نشریات "بانوان" ایرانی، سومین روزنامه زنان بود که در طول تاریخ در ایران منتشر شده است.
این روزنامه از تاریخ 27 تیرماه سال 1298 تا دیماه سال 1324، در سه دوره و در مجموع 68 شماره منتشر شد. صاحب امتیاز و ناشر آن صدیقه دولت آبادی (1261–1340) از فعالان حقوق زنان در ایران بود.
در سرلوحۀ تمام شماره های زبان زنان، این عبارت درج شده بود: «فقط اعلانات و مقالات و لوایح خانم ها و دختران مدارس پذیرفته می شود و در طبع و جرح آن، اداره آزاد است». به این ترتیب، برای نخستین بار در تاریخ مطبوعات ایران، تبعیض مثبت جنسی برای انتشار مقاله در یک نشریه اعمال شد.
هنگامی که مقاله ای از مردان به روزنامه می رسید، دولت آبادی ضمن اعلام دریافت آن و اشاره به نوشتۀ سرلوحۀ روزنامه، تذکر می داد: «نگارش شما را چاپ نخواهیم کرد». به نظر می رسد که در مواردی، دولت آبادی از این قاعده عدول می کرد، چنان که در شمارۀ اول روزنامه (اول مرداد 1299)، شعر «کفن سیاه» را از میرزادۀ عشقی به چاپ رساند.
سر مقاله های زبان زنان را خود صدیقه دولت آبادی می نوشت؛ بقیۀ مطالب روزنامه را که شامل مطالب ارسالی به دفتر روزنامه و اخبار و مباحثی دربارۀ امور مملکتی و مسائل زنان و دختران بود، دیگران می نوشتند و با نظارت سردبیر چاپ میشد.
این روزنامه در سال اول انتشار، مانند دیگر نشریات اختصاصی زنان در آن دوره، به لزوم تحصیل دختران و ضرورت تأسیس مدارس دخترانه، مباحث مربوط به امور شخصی زنان مثل انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و حفظ الصحه، اهمیت جایگاه زنان در جامعه و انتقاد از شرایط تحصیل زنان و دختران ایرانی می پرداخت.
از همان شماره های نخست، داستانی با عنوان «داستان رقت انگیز» به صورت پاورقی در روزنامه چاپ، و نام نویسنده به اختصار «ص. د.» درج میشد، که همان صدیقه دولت آبادی است. این داستان که تا شمارۀ هفتم سال دوم ادامه داشت، در واقع بیانگر خط مشی نشریه، انتقاد از شرایط فردی و موقعیت اجتماعی زنان ایرانی و احقاق حقوق آنها بود.
از سال دوم انتشار، افزون بر موضوعات یاد شده، رخداد های سیاسی کشور، نقد و بررسی عملکرد دولت های وقت و اخبار خارجه و داخله نیز به مطالب روزنامه افزوده شد.
"زبان زنان" و آموزش
یکی از هدف های جدی روزنامه "زبان زنان" پیگیری سواد آموزی و آموزش و پرورش رایگان از طرف دولت برای دختران بود.
این نشریه در سال 1338 مینویسد «بدبختی از بی علمی است. از بی دانشی است.» شعار همیشگی این نشریه برای مقابله با جهل این بود: «مدرسه! مدرسه! مدرسه!»
"زبان زنان" اولین روزنامه ای است که توسط یک زن در ایران تأسیس و منتشر شد و در مقالات نوشته شده توسط زنان به حقوق زنان پرداخت، همچنین تلاش کرد تا از واژه های فارسی به جای کلمات عربی استفاده کند.
"زبان زنان" و مرتجعان
تعجب آور نیست که "زبان زنان" از همان ابتدا دشمنان سر سختی در میان مرتجعین متعصب و دولتی های فاسد پیدا کرد. شب نامه ها، شایعات و مقالات خصمانه در روزنامه های دیگر و در حمله به "زبان زنان" نویسندگان و صاحب آن منتشر شد که بخشی از اقدامات آن ها بود.
محل نشر و دفتر مجله بارها مورد حمله متعصبین قرار گرفت که در حملات خود از پرتاب سنگ و حتی از سلاح گرم استفاده کردند. پس از این حملات بود که صدیقه دولت آبادی برای حفظ امنیت خود به خانه جدیدی نقل مکان کرد و موفق شد تا به انتشار روزنامه ادامه دهد.
"زبان زنان" و سیاست
سال دوم انتشار روزنامه با حادثه کودتای اسفند 1299 همزمان بود و به همین سبب نشریه زبان زنان تعطیل شد.
روزنامه زبان زنان نه تنها تحولات سیاسی کشور را به طور کامل پیگیری می کرد، بلکه با نقد و بررسی عملکرد دولت های وقت، تلاش می کرد مواضع سیاسی زنان تجدد طلب و آزاد اندیش را بیان کند و راه را برای مشارکت زنان در عرصه سیاسی هموار کند.
در جریان قرارداد 1919 این روزنامه به افشاگری علیه نمایندگان سیاسی دولت انگلیس در ایران و طرفداران آن پرداخت و با درج مقاله ای در شماره 55 با عنوان «مجلس عالی بادگیر»، جلسه 12 آذرماه 1299 مجلس شورای ملی را که با حضور احمد شاه و بیست نفر از رجال، وزرا، نمایندگان مجلس چهارم و علما تشکیل شده بود، مورد نقد و ارزیابی قرار داد.
در این مقاله بر انتخاب آزاد نمایندگان توسط مردم تأکید شده و بیان می کند: «نه همین که در عمارت بهارستان هر کسی به نام اعضای آن جمع شد می تواند که از طرف اهالی مملکت در سرنوشت کشور و ملت دخالت نماید».
این مقاله و مقاله دیگری با مضمون "ابراز نگرانی از حضور نیروهای انگلیسی و تسلط آنها بر نیرو های قزاق" باعث شد سپهدار تنکابنی رئیس الوزرای وقت، دستور توقیف روزنامه را صادر کند.
او در تلگراف 15 دی ماه 1299 به حاکم اصفهان نوشت: «روزنامه زبان زنان بدون اجازه وزارت داخله و معارف، جدیداً در اصفهان عرض اندام کرده است و برخلاف سیاست دولت دُرافشانی می کند. البته توقیف کرده اطلاع دهید.»
"زبان زنان" در تهران؛ نشر و قیمت
با توقیف نشریه "زبان زنان" در اصفهان و پس از عزیمت صدیقه دولت آبادی به تهران در سال 1300، زبان زنان با خط نستعلیق ملک الخطاطین و چاپ سنگی و با شعار «الجنه تحت اَقدام الامهات (بهشت زیر پای مادران است)» دوباره منتشر شد.
انتشار زبان زنان در تهران تا پایان سال دوم ادامه داشت و با رفتن صدیقه دولت آبادی به فرانسه برای ادامه تحصیل این نشریه تعطیل شد. این مجله در تهران از فروردین تا آذر سال 1301 و در مجموع تنها در شش شماره منتشر شد.
دفتر این روزنامه نخست در مدرسۀ «ام المدارس» اصفهان، و سپس در قصر شمس آبـاد بود. "زبان زنان" در چاپخانه حبل المتین در چهار صفحه دو ستونی به ابعاد 21 در 34 سانتیمتر چاپ می شد و اوایل هیچ گونه تصویری نداشت.
نرخ اشتراک سالانه "زبان زنان" به ترتیب 12 و 30 قران برای نسخه های دو هفته نامه و هفتگی بود که دانش آموزان دختر از تخفیف برخوردار بودند.
زبان زنان" ویژگی ها
از ویژگی های محتوایی روزنامه زبان زنان می توان به ساده نویسی و استفاده از کلمات اصیل فارسی در صفحات روزنامه اشاره کرد. برای نمونه در توضیح اینکه «خانم» کلمه ای فارسی نیست و این لقب از زمان حکومت مغول ها به کار رفته است می نویسد: «بیگم» نیز مانند «خانم» از مغول ها مانده است و فارسی این لقب «بانو» است.
دولت آبادی میان احقاق حقوق زنان در جامعۀ مرد سالار ایران و تغییر در زبان فارسی رابطه ای مستقیم می دید؛ به همین سبب، با به کاربردن کلماتی که ماهیت مرد سالارانه داشت، سخت مخالفت می کرد.
دولت آبادی در این نشریه به صراحت هم حجاب و هم سیاست های انگلیس در ایران را نقد می کرد. به همین دلیل مورد تهدید جانی قرار گرفت و دفتر نشریه با تلاش زیاد از حمله اراذل و اوباش مصون ماند.
این نشریه 2 سال پس از انتشار، به دلیل سرمقاله های صریح صدیقه دولت آبادی علیه انگلستان در ایران، برای 13 ماه از انتشار محروم شد. ولی سرانجام در سال 1321 زبان زنان مجدداً به صورت مجله ای 48 صفحه ای منتشر شد.
"زبان زنان" دوره های انتشار
دوره اول
"زبان زنان" در آغاز انتشار و در اصفهان (دوره اول) به عنوان دو هفته نامه کار خود را آغاز کرد، اما پس از اولین سال انتشار، بهصورت هفته نامه در آمد.
دوره دوم
پس از توقیف روزنامه در اصفهان ، دولت آبادی راهی تهران شد و 26 ماه بعد، روزنامۀ خود را به شکل مجله، و با همان نام منتشر کرد. چاپ مجله از حروف سربی در چاپخانه حبل المتین اصفهان، به خط نستعلیق ملک الخطاطین و چاپ سنگی تغییر کرد و در چاپخانه مروی تهران منتشر شد.
انتشار مجله به شکل ماهنامه، و در هر نوبت در 32 صفحه بود. بهای مجله، سالیانه 40 قران، و برای دختران دبستان 18 قران منظور شده بود. محل اداره به طور موقت در فخرآباد و جای پخش آن در خیابان چراغ برق در «دواخانۀ غربی» بود.
شعار مجله «الجنه تحت اقدام الامهات» (بهشت زیر پای مادران است)، و فهرست مندرجات در پشت جلد مجله درج می شد.
انتشار این دوره از مجله، کوتاه بود و به سبب بیماری صدیقه دولت آبادی و مسافرت های او به خارج از ایران، انتشار مجله در 1301 ش متوقف شد.
دورۀ سوم
اولین شماره از دورۀ سوم این مجله پس از وقفه ای 13ساله، بار دیگر در تهران، با قطع کوچک، در آذر 1321 آغاز، و حدود 3 سال در 11 شماره منتشر شد.
مجله در سال اول به صاحب امتیازی صدیقه دولت آبادی و سردبیری اختر معدلی بود و در چاپخانۀ سپهر چاپ میشد.
صدیقه دولت آبادی، این بار، مرام مجله را «تربیت مادران» معرفی کرد. در بالای عنوان مجله، جملۀ «بهشت زیر پای مادران است» همچنان به چشم می خورد.
با وجود تمـام افکـار فمینیستی دولت آبادی، در ظاهر مطالب مجله در این دوره فقط در چارچوب خانه داری و صرفه جویی و همسرداری، و نیز بازتاب دستاورد و گزارش های کلاس های «کانون بانوان» بود.
صدیقه دولت آبادی (1261–1340)
بنیان گذار نشریه زبان زنان، صدیقه دولت آبادی، فرزند حاج میرزا هادی دولت آبادی و خواهر یحیى دولت آبادی (د 1318 ش/ 1862 م)، در اصفهان به دنیا آمد. او آموزش مقدماتی را در محیط خانواده گذراند. در 16سالگی با اعتضاد الحکما ازدواج کرد و به تهران رفت. در 1296 ش، پس از درگذشت پدرش، به اصفهان بازگشت؛ در آنجا، او اولین دبستان دخترانه به نام «مکتب خانۀ شرعیات» را تأسیس کرد. ایجاد انجمن «شرکت خواتین اصفهان»، هم زمان با تأسیس دبستان «ام المدارس» برای دختران بی بضاعت، از دیگر فعالیت های دولت آبادی بود. او در 1298 ش، نشریۀ زبان زنان را با سرمایۀ شخصی در اصفهان منتشر کرد.
سپاس ویژه از علی سلیمانی
منابع:
پریسا سنجابی. دایره المعارف بزرگ اسلامی . نشریات زنان در ایران: زبان زنان
ببران، صدیقه (1381). نشریات ویژه زنان: سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر. تهران: روشنگران و مطالعات زنان، ص49.
صدرهاشمی، محمد(1364). تاریخ جراید و مطبوعات ایران. ج.3. اصفهان: کمال، ص6-10.
خسرو پناه، محمد (1381). هدفها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی. تهران: پیام امروز. ص241.
اتحادیه، منصوره، «نقش زنان در انقلاب مشروطه»، تاریخ معاصر ایران، تهـران، 1380 ش، س 5، شم 18؛
زبان زنان، به کوشش صدیقه دولتآبادی، اصفهان/ تهران، شمارههای مختلف
منبع: عصر ایران
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی