من استاد نیستم! ویژه نامه‌ها

من استاد نیستم!

  بزرگنمایی:
تو رو خدا نخندید! به جان خودم من نمی خواستم استاد بشم! اصلا من به این حرفا نمی خورم! قد این مطالب نیستم! وقتی می بینم شدم استاد دانشگاه خنده‌م میگیره! هار... هار... هار... هه... هه... هه... حالا شما نخندید دیگه!

علیرضا مقدم

سلام بچه ها ...
تو رو خدا نخندید!
به جان خودم من نمی خواستم استاد بشم! اصلا من به این حرفا نمی خورم! قد این مطالب نیستم! وقتی می بینم شدم استاد دانشگاه خنده‌م میگیره! هار... هار... هار... هه... هه... هه...  حالا شما نخندید دیگه! 
آقا اینا پیغام پشت پسغام و زرتِ زرت تلفن زدند و وقتی دیدند که من محلشون نمیزارم یه روز دق الباب کردند وحضوری خدمت رسیدند! نیگا که کردم، گونی رو که تو دستش دیدم یه کوچولو، همچین یه نمور جامو خیس کردم و یابوفهم شدم که اینا حرف حرف خودشونه و خودی و غریبه سرشون نمیشه! 
خلاصه یه جور ترسو قورت دادم و گفتم جانم؟!
دندون قروچه کرد و گفت؛ زهر مار جانم، درد بی درمون و جانم! مرتیکه چن بار آدم فرستادم، زنگ زدم  که استاد برنامه نویسی رو انداختیمش بیرون. بیا کار رو دست بگیر!
گفتم برادر جان، اخوی آخه قربونت برم مگه من برنامه نویسی بلدم؟ اونم اندروید!!
من نمی دونم اندروید رو با الف دسته دار می نویسن یا الف دو نقطه! 
اخوی چشاشو تابه تا کرد و نوچی انداخت توی چشای منو و گفت:
حالا ما رو رنگ می کنی؟ همه دیدن که قبلا دکون موبایل داشتی... دیدنت گوشی تعمیر می کردی! همه کیه! خودم گوشی اپلِ....
حرفشو ناتمام گذاشتم تا بهش بگم الان توی این هیر و ویری وقت خواستگاری شقایق واسه گودرز نی!!
اما اخوی حرف منو دایورت کرد به گونیش!!
مستاصل نگاهش کردم، انگاری گونی هم اخم کرده بود!  بعدش گفتم: اخوی من می ترسم! من از جمع وحشت دارم! من دست و پامو گم.....
این دفعه سرم داد زد: چیز  نخور آقا جان! این سوسول بازیا به تو نمیاد! چطور جمع رو کتک زدنی روت میشه، فحش دادنی، .. تو جمع رو .... استغفرالله،  بذا دهن من بسته بمونه!! یالا راه بیافت.
دستامو به حال تسلیم بردم بالا و گفتم، باشه! باشه! اصلا من میام اما چی رو درس بدم؟ چطوری؟
من هیچی از برنامه نویسی نمی دونم! من هنوز همه چیزای کامپیوترو... اسمش چیه؟ اوناشو با موس میزنم!
اخوی که دید شل شدم، دست روی شونه من گذاشت و گفت: never mind  حاجی never mind ...
هر جا گیر کردی خودم هُل ات میدم!!!!
ببین، اصلا روش تدریس تا حالا به گوشت خورده؟ خلاصش اینه که یه روز قبل درسی که قراره  بدی رو یه نیگا کنی! همین، دیگه حله! 
همونو سر کلاس واسشون میگی... ببین! دیدی همیشه یه شاگردی هه که اَ معلم بالاتره! خوب بقیه شو با زرنگی بنداز پس گردن همون! 
زیاد هم گیر کردی و دیدی حوصله نداری، بده بچه ها نقاشی بکشن! 
پوزخندی زدم گفتم: مگه مدرسه اس!
با دهن کجی ادای منو دراورد: مگه مدرسه اس! آره یه مدرسه که بچه هاش نره خر شدن! فکر می کنی بقیه چیکار می کنن؟ همین رفیق خودمون حاج وحید، یا خداکرم؟! تو بمیری همین که میگم! 
اصلا واسه شون جوک بگو بچه ها رو میشناسی !؟ کلا اسگل بازن!
میشی محبوب ترین اوسای دانشگاه! 
قبلا جوکشو واسم گفته بود، می دونستم منظورش از اوسا بُزه! چون همیشه یه اندازه پشگل می ریزه! 
خندیدم و گفتم: دمتگم هم اسگل مون کردی هم بز! باشه من اصلا بزِ تو! فقط جانِ خرِ پدرت دست از سرما وردار!..
یه دفعه بی هوا چنان زد تو سرم که ویندوزمو قورت دادم بعد با تاکید چسبناکی گفت: تو واسه اسگل شدن احتیاج به کسی نداری!! می دونی که! اصلا ولش کن، یادم افتاد که تو..‌. تو ذاتا لیاقت نداری ! ولش کن باووو....
با این حرفش سوتی بزرگِ برون مرزی منو یادم انداخت! همون که کل افراد مسخره‌م کرده بودند! 
ناکس می خواست با این تحقیر به خیال خودش آخرین ضربه رو زده باشه! 
اما من رودار تر از اون بودم می خواستم از رو ببرمش!
با گفتم بالأخره یه جا کم میاره! پس با خودم فکر کردم بهتره یه خورده دیگه جدی بشم، بلکم بزاره بره! 
پس خیلی محکم و قاطع گفتم: من استاد نمی شم! من تدریس نمی کنم! والسلام!! 
هیچی نگفت! منم هیچی نفهمیدم! هیچی رم ندیدم! چون یه دفه همه جا تاریک شد و تا چش وا کردم دیدم که اینجام.
وقتی از گونی درم میاوردن 
 باهام سلفی گرفتن! میدونم واسه این که اگه یه موقع...  استغفرالله... خواستم گربه برقصونم!... من غلط می کنم!
اینها رو گفتم که... هیچی، فقط وجدانا، جون هرکی دوست دارید خودتون درساتونو بخونید! بالاغیرتاً....



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

غوطه ور در تلاطم بهار

تمرین دموکراسی به چه معنا

مدّتی این مثنوی تأخیر شد

فقر ما، ورشکستگی شما

دکتر افشین فرهانچی دبیرکل حزب اراده ملت ایران شد

تمرین دموکراسی

چرا نسل جوان علاقه ای به مشارکت در اداره کشور ندارد

آیا پیمان سنتو می‌توانست مادر اتحادیه‌ای همانند اتحادیه اروپا در منطقه خاورمیانه باشد؟

بیش از 29 هزار کارگر طی یک سال قربانی حوادث کار شدند

چرایی و چگونگی مواجهه با ناامکانی اتحادیه‌های کارگری

چالش شوراهای شهر

هیولای جنگ

شفافیت در کلونی زنبورها

روز گرامیداشت مقام معلم در آینه تاریخ

حزب یک مجموعه پویا است، یک موسسه فرد محور نیست

پدیده ای به نام سعید مرتضوی

به بهانه روز کارگر

جهان در هفته‌ای که گذشت 79

دفتر مرکزی حزب بطور غیر رسمی افتتاح گردید

دفتر سیاسی با ترکیب جدید کار خود را آغاز کرد

انتشارات حزب اراده ملت ایران با 34 عنوان کتاب در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

نامه جمعی از احزاب به شهردار و رییس شورای شهر تهران درباره حواشی ساخت مسجد در بوستان قیطریه

دهم اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس؛خلیجی که همیشه فارس خواهد ماند

(هیولا)

تاریخ و آگاهی طبقاتی

جنبش کارگری ایران

زمزمه دلتنگی

درگذشت دنیل دنت، فیلسوف جنجالی آمریکایی که به دنبال درک و توضیح علم ذهن بود.

هفـت تپه

آمار حوادث کارگری در سال 1402

چگونه یک اتحادیه کارگری راه بیندازیم

بالکن رسوایی

یک مرد

نگاهی به دیدگاه ها و برنامه های حزب راده ملت ایران ( از 1379 تا 1402)

اندیشه های سیاسی سید قطب و تاثیر آن بر جنبش های اسلامی معاصر

نگاهی به دلایل افول مردم سالاری اجتماعی (سوسیال دموکراسی )

جهانی شدن و مردم سالاری اجتماعی

پرسه ای در حوالی سیاست

آدم کسی نبودن

دست یابی و پیوند با مخاطبین در احزاب سیاسی

قالب بندی و ساختار دهی یک حزب

کار بست فلسفه در اخلاق حرفه ای

گفتار 2

فریادی بر دیوار

هستیم برآن عهد که بستیم

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور