اخلاق حرفه ای (7)
شرح و بررسی موضع نتیجه گرایان شهود گرای اخلاقی
اندیشه
بزرگنمایی:
در باب شهودگرایی و تفصیل و تبیین آن، نیاز است که مقداری بیش از آنچه قبلاً بیان شد، شرح داده شود. شهود (intuition) که در مقابل اصالت تجربه و اصالت عقل قرار میگیرد، نوعی از منابع شناخت و راه دستیابی به معرفت است که به درون نگری و حالات درونی انسانی مبتنی است.
کاظم طیبی فرد
در باب شهودگرایی و تفصیل و تبیین آن، نیاز است که مقداری بیش از آنچه قبلاً بیان شد، شرح داده شود. شهود (intuition) که در مقابل اصالت تجربه و اصالت عقل قرار میگیرد، نوعی از منابع شناخت و راه دستیابی به معرفت است که به درون نگری و حالات درونی انسانی مبتنی است.
شهود نه به معنی تجربی آن که به معنای درک از راه حواس به کار میرود، در اینجا، به معنی بصیرت یافتن مستقیم و بیواسطه به حقیقت اشیاء و درک و دریافت آن است.
به عبارت دیگر، شهود، مستقل از تجربه و حتی مستقل از استدلال و منطق است و از این رو آن را تصوری فطری دانستهاند که به خاطر وجود استعداد و تمایل فطری در انسان به وجود میآید(1).
البته، اگرچه شهود، مستقل از تجربه است، کاملاً هم بیگانه با آن نیست. چنانکه مفاهیم ریاضی هم اینگونهاند. مثلاً اعداد ریاضی اگرچه حاصل انتزاع ذهن از طبیعت هستند ولی وجود خارجی ندارند بلکه توسط ذهن انسان، بلاواسطه ساخته شده و بلاواسطه هم درک میشوند. به عبارت دیگر، اعداد اشیاء مستقلی از ما نیستند که ما موفق به کشف آنها شده باشیم.
اشیاءِ موجود در طبیعت، وجود مستقلی دارند و حتّی اگر چنانچه هیچگاه هیچ انسانی آن شیء را کشف نکند، همچنان وجود دارند. اما اعداد، و به گمان برخی، مفاهیم اخلاقی اینگونه نیستند بلکه ساخته ی ذهن ما هستند. البته نباید این برساخته بودگیِ شهود را مترادف با اعتبار و قرارداد دانست چون شهود، فطری انسان و مشترک ذاتی میان همه بشر است(2).
شهودگرایی در همه ی انواع و در همه ی کاربردها و حوزههایش بر اثر یک دوگانه انگاری کانتی پدید آمده، یعنی در اندیشه کانتی ریشه دارد.کانت میان دو گونه پدیده تمایز و تفاوت قائل بود، یکی وجودی که فی نفسه وجود دارد و از آن به نومن(noemen) تعبیر میکرد و دیگری وجودی که در ذهن است و از آن به فنومن(phenomen) تعبیر میشود.
نومن و فنومن را که میتوان به “پدیده” و “پدیدار” ترجمه کرد، ممکن است حتی بر یک شی واحد اشاره داشته و مصداق واحدی داشته باشند در حالی که دو گونه متفاوت هستند. مثلاً یک لیوان، از آن جهت که لیوان است و دارای وجود و خواص خاص خودش است، یک نومن یا پدیده است، در حالی که درک ما از آن ،که لزوماً مطابق با تمام حقیقت و کلِّ وجودش نیست، یک فنومن و پدیدار میباشد.
اساساً از نظر کانت، دست یافتن و درک پدیده برای انسان ممکن،مقدور و میّسر نیست. آنچه بشر از پدیدهها درمییابد، در حد مقتضیات وجودی بشریش، یک پدیدار است. به این ترتیب، یک وجود عینی در جهان وجود دارد در حالیکه ما به یک وجود ذهنی دسترسی داریم(3).
از نظر شهودگرایان اخلاقی، اخلاق، یک وجود عینی، چنانکه طبیعت گرایان مدعی هستند، نیست در حالی که یک وجود اعتباری، چنانکه عاطفهگرایان میپندارند هم نیست. بلکه وجودی واقعی ولی بدون واسطه تجربی است یعنی به تجربه حسی در نمیآید و ساخته ذهن است.
این آبجکتیویزم(objectivism) یا ذهنیت گرایی و ارزش و اعتبار قائل شدن برای ساختههای ذهنی انسان، از فلسفه کانت نشأت گرفته و در ادامه به اخلاق نیز تسری یافته است .
جرج ادوارد مور(4) برای مفاهیم اخلاقی، در ماهیتشان، با دیگر مفاهیم تفاوت قائل است و معتقد است که مفاهیم اخلاقی، شهودی بوده ولی بی واسطه به دست میآیند و تعریف پذیر نیستند.
بنا به رأی شهودگرایان و مور، مفاهیم شهودیِ از این دست، کیفیت بسیطی هستند که فقط قابل اشاره هستند ، نه قابل تعریف. به عنوان مثال، “رنگ زرد” را نمیتوان تعریف کرد و فقط میتوان برای معرّفی آن به مصداقی از کیفیت زرد اشاره داشت(5).
از این رو، شهودگرایان اخلاقی معتقدند که مفاهیم اخلاقی بر خلاف آنچه طبیعت گرایان میگویند قابل مشاهده و قابل اثبات به وسیله تجربه نیستند. مثلاً وقتی گفته شود فلان شخص، انسان خوبی است، خوب بودن او قابل اثبات تجربی و قابل تعریف نیست بلکه خوبی آن شخص را باید بلاواسطه درک کرده و با آن مواجه شویم(6).
بنابراین، مفاهیم اخلاقی با دریافتی از کیفیت درونی افعال به دست میآیند. یعنی در درون و در ساحتهای روانی آدمیان، میتوان بدون توسل به تجربه، به شهودِ از یک پدیده رسید. از این رو، شهود و از جمله شهود اخلاقی، یک فعل درونی و حاصل یک بصیرت اخلاقی است و به همین دلیل منحصر به فرد. پس وقتی بخواهیم بدانیم یک چیز یا یک عملِ خاص، خوب است یا نه، باید بدانیم که خودِ “خوبی” چیست و برای دانستن و فهمیدن مفهوم “خوبی” راهی جز درک درونی “خوبی” نداریم.
به عقیده مور، اینکه “خوبی” را با “مطبوع” و “خواستنی” بودن برای افراد، یکی بپنداریم، یک مغالطه ی طبیعت گرایانه است. برخی مفاهیم، ویژگی طبیعی اشیاء، چیزها و پدیدهها هستند ولی برخی دیگر چنین نیستند در حالی که میتوان این ویژگیها را که طبیعی نیستند به اشیاء و پدیدههای طبیعی نسبت داد.
به عبارت دیگر در طبیعت چیز خوب و خیر وجود ندارد بلکه این ذهن ماست که ویژگی خوبی را به برخی از طبیعتها نسبت میدهد (7). یعنی همچنان که اعداد خواصی دارند که فقط با اعمال ذهنی ما قابل تشخیص هستند و در طبیعت وجود ندارند، ارزشها و احکام اخلاقی نیز توسط ذهن تشخیص داده میشوند و به برخی پدیدهها منتسب میگردند. به عنوان مثال، “صداقت” در طبیعت وجود ندارد و دارای مابه ازایی که بتوان با تجربه آن را اثبات کرد نیست اما ذهن آدمیان، بالاتّفاق، برخی اعمال و پدیدهها را صادقانه میدانند و صداقت را به آن نسبت میدهند. از نظر شهودگرایانی چون مور و راس(8) وظیفه ی اخلاقی و به تَبَع آن، فلسفه ی اخلاق، کشف همین نسبتهای شهودی است(9).
به این نگرش نقدهای فراوانی میتوان وارد کرد، پذیرفتن چنین تلقی ای نیز به درنگ و تامل بیشتر نیاز دارد مثلاً مهمترین نقدی که به شهودگرایی اخلاقی وارد شده این است که صدق و کذب پذیر نیستند یعنی نمیتوان یک گزاره ی اخلاقی را صادق یا کاذب دانست و از این رو جزو معرفتها نیستند(10).
این دیدگاه که طبق آن، هر بیان و هر گزارهای باید قابل ابطال باشد و بتوان صدق یا کذب آن را بررسی کرد، مشی پوزیویتیستها است. پوزیویتیستها که در اوایل قرن بیستم ظهور کرده و در دورهای سیطره کاملی بر فلسفه و بر علم یافتند، با نقدهای بسیاری کنار زده شدند و بعد از تاثیرات عظیمی که به خصوص بر علم و فلسفه علمی نهادند به عقب رانده شدند(11).
علاوه بر این، هر مخاطبی میتواند درباره ی اینکه شهود واقعاً از تجربه مستقل است، مناقشه کند چراکه به نظر میرسد شهود نیز دارای ریشههایی در تجربه است. چنانکه در تعریف مور نیز پیدا بود، برای اثبات یک مفهوم شهودی به تجربه، یعنی به عملِ “اشاره کردن” متوسل میشویم و از سوی دیگر برای اثبات وجود خود چنین وجود آبجکتیویستیای از استدلال عقلی بهره میبریم. در نتیجه، میتوان بر شهودگرایان خرده گرفت که شهود اخلاقی کاملاً بدیهی و فطری نبوده و نیست.
اما اگر بنا به هر دلیلی یک شهودگرا باشیم، باید مشخص کنیم که نسبتمان با نتیجهگرایی چگونه است. یعنی آیا برساختههای ذهن ما حتّی با وجود تناسب داشتن با طبیعت، میتوانند به نتیجه منجر شوند و آیا باید به نتیجه برسند یا نه.به عبارت دیگر آیا یک شهودگرای اخلاقی میتواند نتیجهگرا باشد؟
پاسخ به این پرسش، بستگی به آن دارد که نتیجه را چه بدانیم. اگر نتیجه را تحقّق یک حالت و شرایط خاصی در طبیعت بدانیم، شاید نتوانیم شهودگرا باشیم چون شهود ما هیچ تضمینی ندارد که با واقعیت آینده مطابقت پیدا کند.
شهود را ذهن ما ساخته، در حالی که طبیعت، مستقل از ذهن ما و کارکرد آن، وجود نفس الامری خود را دارد و به راه خود میرود. اما اگر شهودگرایان بخواهند نتیجه را نیز امری شهودی و آبجکتیو بدانند، راه دشواری در پیش دارند. ممکن است در وادی نظر، آنان با توسل به منطق و ریاضی نشان دهند که شهودهای ما مانند اعداد در واقعیت نیز نسبتی با یکدیگر دارند و چنانکه مفهوم عدد 2 و 3 را ساختهاند و از جمع آنها عدد 5 را نتیجه میگیریم، در طبیعت نیز همین نتیجه قابل حصول است و به مانند همین گونه افعال، شهودهای اخلاقی نیز اگرچه برساخته ذهناند، میتوانند منتج به نتایجی شوند که مورد تأیید شهود و حتّی طبیعت هستند و با هر دو سازگارند (که معمولاً چنین نیست و چنین افرادی وجود ندارند).
ما در این قسمت به دسته ی دوم از شهودگرایانِ نتیجهگرا میپردازیم و سعی میکنیم تفکّر ایشان را در اخلاق حرفهای به کار بندیم. بنابراین، بجاست که از یک شهودگرای اخلاقی که نتیجهگرا نیز هست ،پرسیده شود که در هنگام تعارض میان وظیفه ی اخلاقیِ شهودی او با وظایف حرفهایاش چه میکند؟
حتّی اگر بپذیریم که با وجود مغایرت افکار شهودگرایان با غایت گرایان و نتیجهگرایان در تاریخ فلسفه، شهودگرایانِ نتیجهگرا نیز وجود دارند، علی القاعده نمیتوانیم بپذیریم که ایشان در هنگام مواجهه با تعارض حرفهای، راهی جز اصالت بخشی به اخلاق داشته باشند چون اخلاقیات، برگرفته و ساخته ی ذهن ایشان هستند در حالی که وظایف حرفهای تعهّدات و وظایف غیرشهودی و عموماً قراردادی و مصلحت اندیشانهاند.
حتّی اگر بنا به فرض، وظایف یک حرفه به وسیلهی شهودات اخلاقی نیز تأیید شده باشند، در هنگامی که با دیگر شهودات متعارض افتند، قطعاً مردود خواهند بود و باید کنار گذاشته شوند. مثلاً اگر یک معلّم بنا به شهود اخلاقیش بر اخلاقی بودن ارزشیابی دانش آموزان پای فشرد، در هنگام تعارض این حکم با شهودی که طبق آن یک دانش آموز خاص را مستحق ارفاق میداند، موظف است که از پافشاری خویش دست بردارد و به شهود جدیدی که منسوخ کننده ی شهود قبلی اوست عمل نماید.
هم به این دلیل، هم به دلیل آنکه وی باید بپذیرد که بنا به شهودگراییِ نتیجهگرا، عمل به شهود اخلاقی او در عین تعارض مقطعی، در نهایت، متناسب با مجموعه ی شهودهای اخلاقی خواهد بود و منجر به نتیجه خواهد شد چون ادعای او در پذیرفتن شهودگراییِ نتیجهگرا همین بوده (به استدلال شهودگرایی در ریاضی که پیش تر بیان شد بنگرید).
بنابراین، با جمعبندی تمام این احتمالات که برشمردیم شاید بیراه نباشد که شهودگرایی را به وظیفهگرایی نزدیکتر بدانیم چون چنانکه دیدیم، یک شهودگرا با اصالت دادن به شهود اخلاقی، حتّی چنانچه به یک نتیجه ی قطعی معتقد باشد، خود را با التزام به شهود، به وظیفه و تکلیف اخلاقی ملزم نموده است. او شهود اخلاقی را دارای اصالت وجودی دانسته و به این ترتیب، در هیچ حالتی، حتّی در وضعیتی که نتیجهای برای یک عمل نتوان متصور بود، بنابر “اخلاق باور”(12)، ملزم به اجرای آن چیزی است که از ذهن و باور خود او منبعث شده و به اصالت آن نیز اعتقاد یافته.
مآخذ، منابع و پانوشت ها:
1.فرهنگ فلسفه، به سرپرستی غلامرضا اعوانی،تهران،انتشارات موسسه ی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران،1399ش،ص565
2.همان،ص568
3.برای مطالع ی مختصر و مفیدی در این باب، نک: مجتهدی،کریم، فلسفه ی نقادی کانت، تهران، موسسه ی انتشارات امیر کبیر،1390ش
4.جرج ادوارد مور(Georg Edward Moor) فیلسوف قرن نوزدهم و بیستم انگلیسی، از بنیانگذاران فلسفه تحلیلی
5.محمدرضایی، تبیین و نقد فلسفه ی اخلاق کانت،قم.انتشارات بوستان کتاب،1399ش،15بب
6.فرهنگ فلسفه،ص363
7.کنی،آنتونی،تاریخ فلسفه ی غرب،ترجمه ی رضا یعقوبی،تهارن، انتشارات کتاب پارسه،ج4،ص320
8. ویلیام دیوید راس(William David Ross) فیلسوف اخلاق اسکاتلندی قرن 19 و 20 میلادی
9. پیپر،آنه ماری،”اخلاق”،ترجمه ی محمدرضا حسینی بهشتی در:فرهنگ نامه ی مفاهیم فلسفه،جلد سوم،تهران،موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران،1394ش،ص103
10. کنی،همان،ص321
11.نک:فرهنگ فلسفه،ص918
12.اخلاق باور، شاخه و موضوعی از فلسفه ی اخلاق است که وظایف اخلاقی در معرفت شناسی می پردازد.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی