بزرگنمایی:
همه ما که قصد برقراری ارتباط با قدرت را داریم کنشگر سیاسی نامیده می شویم. حال سئوال این است که اساسا چه نیازی به این هست که با قدرت که در معنا به توانایی تحمیل اراده بر دیگران آنهم در بسیاری از اوقات درجهت مخالف میل آنها می باشد، ارتباط برقرار شود ؟
حسن اسدی
همه ما که قصد برقراری ارتباط با قدرت را داریم کنشگر سیاسی نامیده می شویم. حال سئوال این است که اساسا چه نیازی به این هست که با قدرت که در معنا به توانایی تحمیل اراده بر دیگران آنهم در بسیاری از اوقات درجهت مخالف میل آنها می باشد، ارتباط برقرار شود ؟
برای پاسخ به این سئوال لازم است به این نکته اشاره شود که انسان از گردهمایی با برنامه و هدف اجتماع را تشکیل می دهد و برای دنبال کردن هدف نیازمند دست یابی به پدیده هایی می شود که در شعاع آنها می تواند هدف را براحتی دنبال کند که یکی از این پدیده ها همانا قدرت اجتماعی می باشد که عمدتا خود را در سه عرصه سیاسی با ابزار نظامی اقتصادی با ابزار پولی و مالی فرهنگی مفاهیم و روش های تزریق آنها در فکر و عمل (ایدئولوژی ) به نمایش در می آورد البته باید بخاطر داشت که قدرت سیاسی همیشه تاریخ در صدد آن بوده و هست که بتواند بر دو حوزه دیگر هم احاطه بیابد که اگر بتواند چنین هیبتی را از خود به نمایش بگذارد به هیولایی تبدیل می شود که امکان ارتباط با آن که به نوعی از محل توازن در میان سه مقدرت ممکن می شود به کلی از بین می رود.
پس آنجا که از زبان قدرت سخن به میان می آید هدف ارائه تصویری از دو نحله و نگرش می باشد که می کوشند با یکدیگر در ارتباط باشند تا بتوانند با کنشی متعادل و متوازن اجتماع را به پیش ببرند اولین آن قدرت سیاسی رسمی و مستولی بر ساختار سیاسی است که خود را برتر از همگان و دارای لیاقت اعمال تبعیت و اطاعت برعموم دانسته و از این محل خود را بری از خطا و اتخاذ کننده بهترین تصمیم می داند و با قدرت قهریه ای که در اختیار دارد. قدرت سیاسی می کوشد با هر منتقد و مخالفی با شدت برخورد کند.
دومین آن قدرت خاموش و البته مستعد خروش و خیزش مردمی است که می کوشد به طرق مختلف به قدرت سیاسی بفهماند که تشکیل شده است تا در خدمت جامعه باشد و از این محل برای رفاه عمومی بکوشد که اگر به وظایف تاریخی و قانونی خود باز نگردد و بدانها متعهد نماند مجبورش خواهند کرد که از قدرت کنار برود و جای خود را به دیگری بسپارد پس می بینید که تزاحم مستمری بین این دو قدرت همیشه در جریان بوده و از محل آن جابجایی هایی تاریخی در قدرت سیاسی رخ داده و خواهد داد.
البته راه منطقی و انسانی آن مشروط بر آن است که زبان قدرت در دوسوی آن برای برقراری ارتباط شناخته شود زیرا که بنا بر نظر متقدمان در حوزه جامعه شناسی سیاسی شناختن زبان قدرت رسمی موجود در نزد دارندگان قدرت سیاسی بسیار سخت می باشد. مخصوصا آنجا که قدرت سیاسی توانسته باشد با استفاده از ابزارهای مختلف قدرت های ایدئولوژیک و اقتصادی را هم در حیطه خود در آورده باشد و هم چنین در میان مردم و قدرت در اختیار آنها هم همین شدت وجود دارد مخصوصا آنجا که مردم از اصلاح و تحول در قدرت سیاسی مایوس شوند و بخواهند با قهر قدرت را برکنار سازند اما همه سختی های موجود نمی تواند باعث قطع رابطه و یا تعطیلی کنشگری شود زیرا که اجتماع انسانی جز از مسیر تفاهم میان مردم و قدرت مداران سیاسی قادر به ادامه زندگی از نوع علمی و توسعه یافته اش نمی باشد زندگی که در آن قدرت تنها برای بهبود و ایجاد تفاوت مثبت حال با گذشته و آینده با حال بکار می رود و مردم در همه حا خواهان بهبود و تحول می باشند.
پس آنجا که در نزد نسل های جدید جامعه ما هم نگاه سنتی رنگ باخته و نیاز به تحول برای آنها مبرم شناخته شده است لازم می آید که نخبگان سیاسی جامعه مخصوصا آنانی که حس به زمان بودن و فهم مقتضیات آن را جز تعهدات خود می دانند تلاش کنند تا زبان قدرت موجود را که کمترین تعامل را بر نمی تابد و کلمه ای از گفته های خود کوتاه نمی آید با نگاه به مولفه هایی چون 1- فرهنگ مدرن 2- گروه های انسانی مدرن 3- نهادهای مستقل(غیر دولتی ) مدرن تغییر دهند و به او بفهمانند که جامعه سنتی پوست اندازی کرده و جز با استقبال از مولفه های فوق الاشاره نمی شود در آن به ادامه قدرت امیدوار بود.
البته نیاز به تامل دراین نکته هم وجود دارد که برای جا انداختن این مفاهیم راه سختی پیش پای اندیشه ورزان جامعه قرار دارد زیرا که از یک سو با قدرت سیاسی روبرو هستیم که با تکیه بر منابع اقتصادی و نیروی فکری،ایدئولوژیک راه استفاده قهرآمیز از نیروی سیاسی را فرا گرفته است و آن را تنها راه ارتباطی و یا کنش اجتماعی خود می پندارد و از سوی دیگر نسل های نو که از مداومت در مقاومت قدرت سیاسی در گوش ندادن اطلاع کامل و واثق یافته اند و با این باور هر نوعی از کنش و اسطه گرانه را ماله کشی و استمرار طلبی می شناسند و می کوشند که در کشمکش موجود بجز صدای براندازی صدای دیگری را نشنوند و بدان گوش ندهند.
پس در چنین میانه میدانی کنشگری سیاسی بسیار سخت می نماید اما چه می شود کرد که اگر انجام نشود هزینه های بسیار جدی و خطرناکی جامعه را تهدید می کند که اگر اتفاق بیفتد تاریخ ما را بخاطر آنکه شاید می توانستیم به کاهش آن کمک کنیم و نکرده ایم نخواهد بخشید.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی