از دیدگاه هانا آرنت
نوشتار
بزرگنمایی:
انواع تنهایی از دیدگاه هانا آرنت
آرنت انواع تنهایی را از هم متمایز کرده است.
اول تنهایی مثبت: به مفهوم با خود بودن که تفکر به طور کلی دراین نوع تنهایی صورت میگیرد.
انواع تنهایی از دیدگاه هانا آرنت
آرنت انواع تنهایی را از هم متمایز کرده است.
اول تنهایی مثبت: به مفهوم با خود بودن که تفکر به طور کلی دراین نوع تنهایی صورت میگیرد.
دوم: تنهایی به مفهوم منزوی بودن یا با دیگران نبودن، که نتیجه از میان رفتن حوزه سیاسی و عمومی زندگی در دولتهای خودکامه و اقتدار طلب (نه توتالیتر) است.
سوم: تنهایی به معنای با خود نبودن و با دیگری نبودن هر دو، که خصوصیت انسان تودهای در جامعه توتالیتر است. این تنهایی خصوصیت توده های عظیم قرن بیستم است، و توتالیتاریسم هم جوابی برای رهایی انسان از این وضع است.
عناصر متمایزکننده توتالیتاریسم از سایر دیکاتوریها و استبدادها هانا آرنت برای تمایز قائل شدن میان توتالیتاریسم از بقیه اشکال دیکتاتوری یا خودکامگی یا استبداد، چند عنصر را برمیشمارد که عبارتند از: وجود یک ایدئولوژی، حاکمیت خشونت و ارعاب، استفاده از تنهایی تودهها، حکومت بوروکراتیک یا هیچ کس.استفاده از تنهایی تودهها تنهایی همان طور که گفته شد خصوصیت تودههای قرن بیستم است. توتالیتاریسم خود را بر پایه تنهایی، و بر پایه تجربه متعلقنبودن مطلق به جهان قرار میدهد که در زمره افراطیترین و نومیدانهترین تجربههای بشر است.
جنبشهای توتالیتر سازمانهایی تودهای، متشکل از افراد ریزشده و منزوی شده هستند. آرنت معتقد است که این نوع جنبشها خواستار گونهای وفاداری بیسابقه و بیچون و چرا هستند و این گونه وفاداری را تنها از انسان کاملا منزوی شدهای می توان انتظار داشت که، بدون هیچ نوع پیوند اجتماعی دیگری با خانواده، دوستان، همکاران، یا حتی آشنایی صرف، این احساس را -که دارای جایگاهی در دنیا است-، تنها از تعلقش به گونهای جنبش کسب میکند. تنهایی پیششرط اصلی برای توتالیتاریسم است.
عملی که یک حکومت توتالیتر انجام میدهد، نابودی حوزه خصوصی است. جباریتها و استبدادها عموما بعضی پیوندهای غیرسیاسی مردمشان را دست نخورده باقی میگذارند، مانند علائق خانوادگی و منافع فرهنگی مشترک و این علائق برای حاکمیت توتالیتاریسم قابلقبول نیست. اگر یک حکومت توتالیتر زندگی خصوصی اتباعش را کنترل نکند، نظامش توتالیتر نخواهد بود. درنتیجه باید این علائق و پیوندهای خصوصی را حذف کند.
فردِ تنها، احساس میکند که زائد است و هر نوع جایگاهی را که میشده، از آن خود بداند، از دست داده است و تجربهی به حال خود رها شدن از طرف هرچیز و هر کس را تحمل میکند. او مانده است و تنها تلاش های صرف، که تلاش برای زنده ماندن است.
فاطمه قدم
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی