گفتگوی ویژه با محمدرضا روستائی عضو دفتر سیاسی حزب
حاکمیت بستری آزاد برای پیگیری مطالبات مردم فراهم آورد
گفتگو
بزرگنمایی:
شکاف سنت و مدرنیته یکی از شکاف های همیشه فعال در یک قرن گذشته ایران بوده است.
اراده ملت، فاطمه قدم: در گفتگوی ویژه این شماره سراغ محمدرضا روستائی عضو سابق شورای مرکزی و عضو فعلی دفتر سیاسی حزب، رفتهایم. ایشان دانشآموخته علوم سیاسی هستند و فعالیت خود در حزب اراده ملت ایران را از دوران جوانی و در قالب شاخه جوانان شروع نمودهاند. ضمن تشکر از ایشان، مشروح گفتگو با وی را در ادامه میخوانیم:
در اعتراضات سال گذشته حزب یا جریان سیاسی خاصی به عنوان نماینده مطالبات مردمی وجود نداشت، و این موضوع باعث شد که اپوزیسیون خارج از کشور مدعی نمایندگی مردم گردید. تحلیل شما در اینباره چیست و برای رفع آن چه راهکاری را توصیه مینمائید؟
شکاف سنت و مدرنیته یکی از شکاف های همیشه فعال در یک قرن گذشته ایران بوده است. نمایندگی تفکر مدرنیته حداقل در سه دهه گذشته را جریان اصلاحات بر عهده داشت که این جریان بنا به دلایلی که نیازمند آسیب شناسی مجزایی است و ایرادات داخلی و هم چنین فشارهایی که از بیرون وارد شد با بحران دستآورد روبرو شد. این بحران در دستآورد در دوره دوم ریاست جمهوری دکتر روحانی شدت گرفت و بخشی از دستاوردهای پیشین نظیر ثبات اقتصادی، گسترش طبقه متوسط شهری یا افزایش نهادهای مدنی که در دوره ریاست جمهوری خاتمی وجود آمده بود نیز از بین برد.
از طرفی جریان اصلاحات تمامی مطالبات یک جریان مدرن را در دستور پیگیری قرار نداده بود. خروجی این بحران در دستآورد، نداشتن رسانه قدرتمند و ایراد در عملکرد، بحران مشروعیت برای جریان اصلاحات بوجود آورد. اگر بگوییم سوخت احزاب مردم هستند، سوخت احزاب اصلاحطلبی که مدعای پیگیری مطالبات مردم را داشتند ته کشید و فضایی را بوجود آورد تا اپوزیسیون خارج از کشور که در تلاش بود، در شکاف سنت و مدرنیته نقش رهبری برای خود قائل شود فعالتر شود.
در جنبش اخیر ما با یک حرکت سازمان یافته و رهبری شونده روبرو نبودیم که بخواهیم بگوییم نمایندگی این جریان در داخل از کشور وجود نداشت بلکه در ابتدا اپوزوسیون در نقش حامی و همراه جنبش شکل گرفته، ظاهر شد و نه بوجود آورنده و در مرحله دوم که نیت داشت وارد فاز رهبری شود با شکست مواجه شد و این نمایندگی هنوز نیز در خارج از کشور شکل نگرفته است. حتی اگر بگویم شکل گرفته ولی توانایی گستردهای برای بسیج اقشار مختلف مردم ندارد. یکی از دلایل شکلگیری گروهی به نام جوانان محلات به عنوان سازمان هماهنگکننده همین موضوع است. اما این به این معنا نیست که در خارج از کشور تلاش برای در جایگاه نمایندگی نشستن نبوده است.
راه حل ها نیز قطعا معطوف به روشهای بازسازی سرمایه اجتماعی احزاب و نهادها خواهد بود و در کنار آن باید این درک در حاکمیت نیز قوت بگیرد که بستر فضای آزاد برای پیگیری صادقانه مطالبات مردم را بوجود آید.
طبیعتا به میزانی که یک نظام سیاسی توزیع عادلانه ارزشها را در پیش گرفته و نسبت به تحقق مطالبات و توجه به اهمیت ارزشها میان مردم انعطاف بیشتری نشان دهد و از طرفی به شکلدهی جامعه مدنی و تقویت نهادهای مدنی به عنوان یک امکان زیستن مسالمت آمیز افکار متضاد و دغدغههای گوناگون اعتقاد داشته باشد فضا را برای مخالفان خود محدودتر میکند. زیرا تغذیه مخالفان هر سیستمی از نقاط ضعف و ارزشهای مغفول مانده است. در ایران شکافهای متعددی فعال هستند که در حال حاضر بر یکدیگر تاثیرگذار نیز شدهاند و طیف گستردهای از مطالبات را تشکیل دادهاند.
بعد از اعتراضات اخیر و مشابه سنوات قبل، تعدادی از فعالین سیاسی دستگیر شدند و فعالیت بعضی از احزاب محدود شد. ناگزیر اعتراضات مدنی حالت مخفیانه و زیر زمینی پیدا کرد. دلایل پیدایش چنین امری چیست و ادامه این روند چه پیامدها و آثاری در جامعه سیاسی و اجتماعی کشور به همراه خواهد داشت؟
برخی از پیشفرضهای این سوال قابل بحث است. مثلا بخشی از دلایل محدود شدن فعالیت اعضا، سردرگمی در اتخاذ راهبرد توسط خود احزاب بوده است. در ابتدا باید به نظریه فوکو از قدرت نگاهی بیندازیم. فرض کنید ما بینهایت بُردار ریز خُرده قدرت داریم که به تنهایی توانایی تحقق مطالبات خویش را ندارند. این خُرده قدرت ها جهت تشکیل بُردار بزرگتر نیازمند تشکیل بلوک قدرت هستند. پیش زمینه تشکیل بلوک قدرت عامل متحدکننده است که میتواند دین، ایدئولوژی، منفعت، آرمان، ارزش یا نظایر آن باشد، پس از عامل متحدکننده، سازماندهی و منابع نیاز هست. در یک فرهنگ سیاسی مشارکتی افراد به پیگیری مطالبات خود در قالب بلوک قدرت تشویق می شوند و ماهیت منازعات سیاسی امکان ادغام بلوکهای بزرگتر را به وجود می آورد فرض کنید این بلوک قدرت می تواند یک حزب، یک سمن، یک جبهه یا یک پیمان نظامی باشد. در این فرهنگ سیاسی هم افراد تشویق به حضور در کارهای جمعی می شوند و هم اشکال ستیز و منازعات میان بلوکهای قدرت مشخص است. در فرهنگهای سیاسی محدود و تبعی، بلوک قدرت مستقر در مقابل تشکیل بلوکهای جدید مقاومتهایی را نشان میدهد این مقاومت نهایتا سبب میشود رفتارهای تودهوار جایگزین رفتارهای مدنی شود و شکل منازعات در اشکال مختلف از رادیکال تا مدنی جریان پیدا کند.
در این حالت منازعات صرفاً خشونتآمیز نمیشود و بلکه شاهد مبارزات خلاقانه نیز هستیم اما شاهد گسترش خشونت نیز می شویم. در این بین افرادی که به دلیل شهرت از بُردار قدرت بزرگتری برخوردار هستند در جایگاه سازمانها، سمنها و احزاب می نشینند و تداوم منازعات نیز مقطعی گشته و در برهههایی بسیار زیاد در قالب رفتارهای تودهوار شده و در برهههایی نزدیک به صفر میشود.
همچنین رادیکال شدن مناقشات هزینههای کنش سیاسی را بالاتر برده و پیشبینی پذیری اتفاقات را دشوارتر خواهد کرد. از سوی دیگر قطبیسازیها را تشدید نموده و با کاهش سرمایه اجتماعی، کارآمدی دولتها کاهش پیدا کرده و چرخهای مخرب و تکرارشونده اتفاق خواهد افتاد.
همزمان با اعتراضات سال گذشته گفتگوهایی میان چهرههای سیاسی و سران حاکمیت برگزار شد ولی در ادامه متوقف گردید. دلیل آنکه این گفتگوها به نتیجه نمیرسد و یا کمتر شاهد نتیجه و تاثیرگذاری آن هستیم چیست؟
اساساً گفتگو یک امکان مدنی جهت حل هرگونه نزاع است. تعارضات در سیاست به دلیل مغایرت در میزان اهمیت ارزشها، محدودیت منابع و ماهیت قدرت همیشه وجود دارد. در صورتبندی کلی چهار روش مواجهه با تعارضات وجود دارد. که شامل سرکوب مستقیم، سرکوب غیر مستقیم، نظریات بازیها و گفتگو میشود. در سه سبک اول توجهی به ریشههای نزاع نمیشود. گفتگو مدنیترین و کاربردیترین روش مواجهه و حل یک نزاع است اما پیش نیاز آن انتخاب آگاهانه این روش توسط طرفین منازعه با نیت به نتیجه رسیدن است.
اگر گفتگو به شکل مستقیم به عنوان یک راهبرد اتخاذ نشود، به صورت غیر مستقیم و در یک دیالکتیک گسترده عمومی جریان خواهد داشت که میتوان به مقالات سیاسی نشریات به عنوان گفتگوی غیر مستقیم اشاره کرد در گفتگوی غیر مستقیم مسئله مورد نزاع رفع نخواهد شد و تنازع از طریق سرکوب به شکل مستقیم یا غیر مستقیم یا در قالب نظریه بازیها ادامه پیدا خواهد کرد که تجربه سیاسی به ما نشان داده تعارضات در راهبردهای دیگر به سمت تنش و بحران بیشتر حرکت خواهند کرد. لذا اگر بخواهیم آینده پژوهانه به آیندههای ممکن اتفاقات امروز بیاندیشیم نمی توان از راهبرد گفتگو عبور کرد اما پیش شرط تحقق آن باید رعایت شود.
آقای رئیسی در روزهای آغازین ریاست جمهوری خود از احزاب و چهره های سیاسی مخالف خود دعوت به ارائه راهکار برای حل مشکلات کرد که آن زمان با استقبال مواجه شد اما حالا مشاهده می شود این روند موجود برخلاف آن حرکت آقای رئیسی بوده است. این رفتار دوگانه حاکی از چیست و به چه شکل قابل حل است؟
پیش از پاسخ به این پرسش یادآور میشوم جناب رئیسی مدعی داشتن راهکار و برنامه برای حل مشکلات بودند، حال آنکه آنچه شاهدش هستیم این است که یا آن برنامهها وجود نداشتند یا اینکه آن برنامهها جواب ندادند ما جراحی اقتصادی دولت و نتایج آن را فراموش نکردیم. اگر آقای رئیسی بخواهد مشکلات موجود را فرافکنی کند و عامل به نتیجه نرسیدن اهداف دولت در خارج از دولت دیده شود، احتمال برخورد با مخالفان بالاتر می رود؛ اما اگر آقای رئیسی بپذیرد که توان موجود تیم وی، برای رفع مشکلات کافی نیست باید در ابتدا فضای گفتگو را ایجاد کند. فضای گفتگو به تعبیر دقیق آنچه که هابرماس از آن به عنوان شکلگیری عرصه عمومی نام می برد که تاکنون نشانههایی از عزم جدی برای شکلدهی به عرصه عمومی دیده نشده است. لذا نمی توان به صرف اظهارنظر اکتفا نمود.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی