تاریخ احزاب سیاسی ایران (4)
انقلاب مشروطه و مجلس اول
تاریخ احزاب
بزرگنمایی:
بخش چهارم: انقلاب مشروطه و مجلس اول. با حادث شدن انقلاب مشروطه و تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی، احزاب نیز در ایران پا گرفتند و شکوفا شدند. در این بخش زمینه های شکل گیری انقلاب مشروطه و عملکرد اولین دوره مجلس مشروطه بررسی میگردد. همچنین نگاهی انداخته میشود به روزنامه صوراسرافیل مشهورترین روزنامه زمان مشروطه.
ابتدای سال 1401 و بعد از پیشنهاد یکی از جوانان حزبی مبنی بر تهیه پادکست هائی در رابطه با احزاب سیاسی، این ایده در واحد انتشارات حزب اراده ملت ایران شکل گرفت که با توجه به منابع موجود، جای کتابی ساده و موجز اما کامل در حوزه تاریخ احزاب سیاسی ایران خالی است. لذا جلساتی با اساتید صاحب نظر برگزار شد تا شاید بتوانیم این نقیصه را جبران نمائیم.
بعد از ساعتها تفکر و تعمق و بررسی الگوهای موجود، تصمیم نهائی بر این شد که کتابی در چهار جلد مجزا و بر اساس روند تاریخی به این موضوع اختصاص یابد. الگوی کار نیز نمونه کتابهای تاریخ برای جوانان ونوجوانان نشر ققنوس قرار داده شد که نثری روان همراه با توصیحات ساده و موجز داشتند.
برای اینکار گروهی پنج نفره از جوانان حزبی در قالب کارگروه تاریخ احزاب سیاسی ایران در حزب شکل گرفت و ایشان تحت نظارت یک استاد شناخته شده تاریخ، کار بررسی منابع و ماخذ را برای تدوین این مجموعه چهار جلدی آغاز کردند.
با توجه به کثرت منابع و ماخذ و وسواس هائی که معمولا در اینگونه کارها وجود دارد، فرایند تدوین این مجموعه چهار جلدی به طول انجامید. لذا بر آن شدیم با استفاده از فضایی که نشریه حزب در اختیار ما قرار میداد، بخش هائی از این کتاب را بتدریج برای خوانندگان محترم منتشر کنیم تا زمانی که متن کامل کتاب ها آماده شود.
(در بخش های قبلی این نوشتار به بحث تعاریف و اصطلاحات مرتبط با احزاب سیاسی؛ وضعیت احزاب در قفقاز و عثمانی؛ و جوانه زدن احزاب در ایران پرداختیم. اینک بخش چهارم این نوشتار تقدیم میگردد.)
بخش چهارم: انقلاب مشروطه و مجلس اول
انقلاب مشروطیت ایران و صدور فرمان مشروطیت (1285-1905)
در روز چهاردهم مردادماه سال 1285 خورشیدی مظفرالدین شاه قاجار 7 ماه پس از دستور تاسیس «عدالتخانه» فرمان مشروطیت را صادر کرد. نارضایتی عمیق جامعه ایران از حکومت قاجار ریشه اصلی اعتراضات علیه دولت قاجار و زمینهساز شکلگیری جنبش مشروطیت دانسته شده است. هرج و مرج و فساد در دستگاه اداری، تهی شدن خزانه کشور بر اثر اسراف و ولخرجیهای شاهان و درباریان، انجام مسافرتهای مکرر و غیرضروری شاهان به فرنگ از طریق دریافت وام با شرایط سنگین از دول خارجی و تحمیل مالیاتهای کمرشکن بر مردم، قحطی فزاینده در تهران و شهرستانها، تسلط روزافزون بیگانگان بر کشور، افزایش بهای ارزاق عمومی، ظلم و تعدی ماموران قاجاری نسبت به مردم، بیحرمتی به علما و زیر پا نهادن احکام اسلامی، بحران مالی و سقوط اقتصادی کشور و اعطای امتیازات گوناگون به قدرتهای استعماری، همه و همه مواردی هستند که به عنوان ریشههای انقلاب مشروطیت مطرح شدهاند.
در این میان عواملی نیز بودند که سبب تسریع روند انقلاب شدند و در مسیر نهضت به منزله عامل محرک ایفای نقش کردند. این عوامل را که در پیشبرد اهداف جنبش مشروطه سهم بسزایی داشتند میتوان چنین برشمرد: افزایش ارتباط مردم ایران با کشورهای خارج به ویژه با ممالکی که حکومتهای آنها ناشی از آرای مردم بوده و براساس قانون اداره میشدند، تاسیس دارالفنون و توسعه مدارس جدید، ایجاد پست و تلگراف در کشور به عنوان راهی برای انتقال افکار جدید در میان مردم، انتشار روزنامههای دولتی و غیردولتی و نشر اخبار ایران و جهان در میان مردم، گسترش اطلاعات مردم درباره انقلابهای فرانسه و امریکا و دیگر کشورهای جهان، توسعه صنعت چاپ و انتشار آثار بعضی نویسندگان آزادیخواه، بیدار شدن اذهان مردم نسبت به اعمال ناشایست دولت به وسیله وعاظ و علمای مذهبی.
آن ریشههای بنیادین و این عوامل محرک سبب شکلگیری هستهها و انجمنهای ضد حکومتی در کشور و سرآغاز نهضت مشروطه شد. در این میان انقلاب 1905 روسیه که همزمان با شکلگیری نهضت مشروطه بهوقوع پیوست و به تاسیس مجلس «دوما» منجر شد و ورود انقلابیون قفقازی به ایران در اشاعه تفکر انقلابی در کشور بینقش نبود.
آنچه در تاریخ مبنای شکلگیری مشروطه شناخته شده، صدور فرمان تاسیس مجلس در مرداد 1285 هجری شمسی است. تحصن مشروطهخواهان در تیرماه این سال ابعاد گستردهیی یافت. آنچنان که مظفرالدین شاه قاجار در 14 مرداد، فرمان برقراری حکومت مشروطه را صادر کرد.
متن فرمان مشروطیت مظفرالدین شاه:
فرمان مشروطیت
مورخ 14 جمادی الثانیه 1324
السلطان مظفرالدین شاه قاجار
جناب اشرف صدراعظم از آنجا که حضرت باریتعالی جل شانه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که رای و اراده همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید و تایید مبانی دولت اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه طهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظام نامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ مرتب و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون الله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل ماست افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجرا قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایید تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماما راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کما ینبغی مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگویی دوام این دولت و این نعمت بی زوال باشند
در قصر صاحبقرانیه به تاریخ 14 شهر جمادی الثانیه 1324 هجری در سال یازدهم سلطنت ما
انتخابات دورهی یکم مجلس شورای ملی
دوره نخست مجلس شورای ملی ایران از روز 14 مهر 1285 خورشیدی گشایش یافت و تا روز به توپ بسته شدن آن توسط نیروهای روس در دوم تیرماه 1287 ادامه یافت.
بنابر نظامنامه انتخابات یکمین دوره مجلس شورای ملی، انتخابات نه به صورت تقسیم بندی کشور در قالب حوزههای انتخابیه، بلکه بر اساس جایگاههای اجتماعی-طبقاتی انجام شد. به این ترتیب شش گروه حق انتخاب شدن داشتند:
1 - شاهزادگان و درباریان
2 -روحانیان و طلبهها
3 -اشراف و اعیان
4 -تاجرانی که مکان مشخصی برای کسب داشته باشند
5 -زمینداران و ملاکینی که زمین های آنان دستکم 1000 تومان بیارزد
6 -استادکاران مغازهدار (اصناف)
همچنین همهی مردم هم حق رأی دادن نداشتند. و شش گروه نیز حق انتخاب کردن داشتند:
1 -شاهزادگان و درباریان
2 -روحانیان و طلبهها
3 -اعیان و اشراف
4 -تاجران
5 -مالکان و فلاحان
6 -اصناف
بر این اساس زنان، کارگران، شاگردان اصناف، و دهقانان روستایی حق رای نداشتند. در این دوره انتخابات حزبی نیز نبود و پس از تشکیل مجلس بود که احزابی داخل مجلس شکل گرفتند. 26% از نمایندگان مجلس دوره یکم را بزرگان اصناف، 20% را روحانیت، و 15% را بازرگانان تشکیل میدادند. جناحهای سیاسی داخل مجلس را میتوان به سه طیف تقسیم کرد: هواداران استبداد، اعضای حزب اعتدالیون، و اعضای حزب دموکرات. مستبدین از میان شاهزاده، زمیندار یا اعیان برگزیده شده بودند. کمتعداد بودند و در مذاکرات مجلس مشارکت چندانی نشان ندادند. دموکراتها را میتوان طیف روشنفکران چپگرا به رهبری سیدحسن تقیزاده و میرزایحیی اسکندری دانست که از اصلاحات گستردهی اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی حمایت میکردند. آنان در مجلس در اقلیت بودند. هرچند شخصیتهای بهنام تاثیرگذاری از سه تشکل کمیته انقلابی، مجمع آدمیت و گنج فنون در میانشان به چشم میخورد. اکثریت مجلس یکم را معتدلین با رهبری محمدعلی شالفروش و حاج امینالضرب تشکیل میدادند که از سوی سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی پشتیبانی میشدند.
کارنامه مجلس اول
مصوبات نخستین مجلس قانونگذاری کشور در مدت فعالیت آن به این قرار است:
- نظامنامه داخلی دارالشورای ایران در 90 ماده (٢5 مهرماه ١٢٨5)
- نظامنامه اساسی مشتمل بر 51 ماده (٢٨ آذرماه ١٢٨5)
- متمم قانون اساسی در 107 ماده (١4 مهرماه ١٢٨6)
- قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در 122 ماده (خردادماه ١٢٨6)
- قانون بلدیه در 108 ماده (١١ خردادماه ١٢٨6)
- قانون مطبوعات در 52 ماده (١٨ بهمنماه ١٢٨6)
- قوانین وزارت داخله (تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام) در 432 ماده (١٧ آذرماه ١٢٨6)
- قانون وظایف یا مستمریات شامل 10 ماده (١ اردیبهشتماه ١٢٨٧)
- قانون ممیزی علمی و اجرای آن (١٢٨6)
- قانون انجمنهای تجارتی (١٢٨٧)
- قانون رشوه و مجازات آن
- قانون تعیین مقرری دربار سلطنتی
- قانون عدلیه که ناتمام ماند
- ترتیب بودجه و تعیین مخارج ادارات
مهمترین موضوعاتی که در مجلس یکم مورد مذاکره قرار گرفته است:
- رسیدگی به موضوع دختران قوچان و بازپرسی از عبدالوهاب آصفالدوله
- برکناری مسعود میرزا ظلالسلطان از حکمرانی اصفهان
- تاسیس کمیسیون اصلاح بودجه دولت جهت برطرف شدن کسری بودجه دولت
- واریز «تفاوت عمل» (اختلاف بین مالیات وصول شده و مالیات قانونی) به خزانه دولت به جای درآمد حکمران
- بر انداختن «تیول» و واریز همه مالیاتها به حساب دولت
- برانداختن تسعیر (اصطلاحی در فقه اسلامی به معنای معین کردن نرخ بر کالا و الزام فروشنده به رعایت آن. بدیهی است که این تعیین نرخ باید از سوی کسی انجام گیرد که دارای اختیارات حکومتی است. فقیهان همه مذاهب اسلامی با استناد به ادله لزوم رضایت داشتن در معاملات و قاعده تسلیط و ادله حرمت ظلم و نیز روایات بازدارنده از تسعیر، آن را حرام دانستهاند.)
کادر 4-1: مجلس فواید عامه همدان
معرفی و شناسایی اولین ها، به سبب ماندگاری در تاریخ اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر اولین شهرداری را به نام تبریز بدانیم، بی شک اولین شورای شهر متعلق به همدان است. همدانی که به واسطه حضور علی خان ظهیرالدوله از خاندان سرشناس قاجار و فرزند ناصرخان ظهیرالدوله به جریان مشروطه خواهی ایرانیان پیوست. این مجلس که همزمان با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه در 1324 قمری تاسیس شد، متشکل از 53 نفر از نمایندگان اصناف، تجار، ارامنه و یهودیان همدان بود که در آن به بیان مشکلات شهری و ارائه راهکار جهت حل آن می پرداختند. در همین راستا اولین صندوق شکایات هم توسط این حاکم آزادیخواه در مجلس فواید عامه همدان راه اندازی شد. علی خان ظهیرالدوله در زمره معدود حکمرانان خوش نام همدان بوده که در طول دوران تصدی گری خویش بر این شهر تاریخی آثار درخشانی در مدیریت شهری و ترویج مشی آزادیخواهی در شهر داشته است. این حاکم خوش ذوق که خود نوازنده پیانو، تار و ویلون بود و در سفر مظفرالدین شاه به فرانسه وی را همراهی کرده و به اجرای موسیقی پرداخته بود، در ابتدا از مریدان صفی علیشاه و سپس جانشین ایشان شد و همین روحیه درویشی گری را در حکمرانی اش جاری کرد. به گونه ای که مورد احترام مردمان همدان و حتی شخص ناصرالدین شاه بود؛ تا حدی که دختر ایشان، تومان الدوله ملقب به فروغ السلطنه را به همسری علی خان برگزید. این سیاستمدار رفورمیست به تاسیس انجمن اخوت پرداخت. انجمنی که تلفیقی از فرماسونری و صوفی گری بود. اخوت در دوران مشروطه و پسا مشروطه نقش مهمی درجذب سیاستمداران مختلف و هنرمندان نامی داشت. به گونه ای که در برگزاری بسیاری از رویدادهای هنری همواره نامی از انجمن اخوت بود. مشی آزادیخواهی حاکم همدان به قدری محرز بود که در قضیه به توپ بستن مجلس، منزل شخصی ایشان نیز مورد حمله توپ مظفرالدین شاه قرار گرفت. پس از مرگ صفاعلی، ظهیرالدوله که پس از مرگ او با این لقب خطاب می شد، به خواست ایشان در باغ خوش آب و هوایی در شمیرانات به خاک سپرده شد که بعدها به گورستان ظهیرالدوله موسوم شد. به دلیل علاقه هنرمندان و از طرفی معروفیت حاکم آزادی خواه، این گورستان به یکی از معروفترین آرامگاه های ابدی هنرمندانی چون قمرالملوک وزیری، فروغ فرخزاد، داریوش رفیعی، ملک الشعرای بهار، رهی معیری و … تبدیل شد.
کادر 4-2: دختران قوچان
حکایت دختران قوچان بخشی از خاطرات از یاد رفته انقلاب مشروطه میباشد. فروش دختران قوچانی به ترکمانان وارامنه عشق آباد در بهار 1323ه.ق در دوران حکومت آصف الدوله رخ داد. در حالی که فقر بر رعیت و ظلم حکومت و حتی دختر فروشی بی سابقه نبود اما شرایط سیاسی زمان وقوع، این حادثه را به داستان های مهم تظلم ملت علیه دولت تبدیل کرد. این داستان به طرق گوناگون در محافل مختلف از جمله: منبرها، شبنامه ها، رساله های «سوال و جواب» و مناظرات و کاریکاتورها و تصنیف های سیاسی به صورت شعر و طنز و طرح بازگو شد. اهمیت ملی این داستان چنان بود که از نخستین ماه های تشکیل مجلس اول، رسیدگی به ماجرای دختران قوچان یکی از موارد تظلم خواهی ملت علیه استبداد کهن و یکی از راه های آفرینش قدرت ملی است.
بحث دو حزب اصلی شکل گرفته در مجلس اول، در شماره های بعدی این نوشتار بطور مفصل بررسی خواهد شد. اما قبل از آن بهتر است نگاهی بیاندازیم به مشهورترین نشریه زمان انقلاب مشروطه.
کمیته انقلابی و روزنامه صوراسرافیل
یکی از مؤثرترین نشریههای دوره قاجاریه و عصر مشروطه هفتهنامه صور اسرافیل بود، این نشریه، ابتدا با مدیریت میرزا جهانگیرخان شیرازی و سرمایه میرزا قاسمخان تبریزی و سردبیری میرزا علیاکبرخان قزوینی (دهخدا) تهیه و منتشر میشد. هفتهنامه صور اسرافیل مشروعهخواهی و مشروعهخواهان از مخالفان مشروعهخواهی و مشروعهخواهان بود. بیپروایی و نقد اعتقادات عامه از زبان سرخ صوراسرافیل، سر سبزش را بر باد داد و دهخدا را به خارج از کشور فراری داد. پس از کشته شدن میرزا جهانگیرخان، نشر سه شماره آخر نشریه بر دوش دهخدا افتاد و به همت وی در خارج از کشور منتشر شد. دهخدا نویسنده اصلی صور اسرافیل بوده است. صور اسرافیل مخالف مشروعهخواهی و مشروعهخواهان بود و در مقابل مورد توجه اغلب مشروطهطلبان بود.
میرزا جهانگیرخان شیرازی پسر آقا رجبعلی، مدیر روزنامه «صور اسرافیل» به خاطر نام روزنامهاش به صور اسرافیل معروف شد. وی در سال 1292 قمری، در خانواده فقیری در شهر شیراز زاده شد. در اوان کودکی، پدرش درگذشت و عمه وی سرپرستی او را بر عهده گرفت. پنجساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهاردهساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت. و در سال 1311 ق، با عمه خود به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطهخواهی آغاز شده بود. در انجمنهای سری و مجامع خفایی ایرانیان راه یافت. میرزا جهانگیرخان به همداستانی دهخدا و قاسمخان روزنامهای موسوم به صور اسرافیل ایجاد کرد. روزنامه صور اسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندینبار نویسنده او را تکفیر کردند و چند بار بساط روزنامهنویسیاش را فرو پیچیدند. سپس آنان را به باغشاه بردند و روز چهارشنبه 3 تیر / 24 جمادیالاولی 1326 او را خفه کردند.
میرزا جهانگیرخان شیرازی و فامیل او، میرزاقاسمخان صور اسرافیل و چند نفر دیگر، عضو کمیته انقلاب و از اعضای اجتماعیون عامیون و عضو هیئت مدهشه بودند که سه جوقه چهار نفری برای ترور تشکیل داده و زیر نظر حیدرعمو اغلی کار میکردند. صور اسرافیل بنا به قول ملکزاده، عضو کمیته انقلاب (ترور) به تعبیر خود حیدرخان، «حزب اجتماعیون عامیون تهران» بود. از ترورهای میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل میتوان به ترور نافرجام امینالسلطان اشاره کرد.
نویسندگان صور اسرافیل چندینبار تکفیر شدند. برای مثال آیت الله طباطبایی به آیت الله بهبهانی میگوید: «آقا شما مقاله صور اسرافیل را خواندهاید؟ بهبهانی با خونسردی جواب میدهد: بلی. طباطبایی با عصبانیت میگوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کردهاند و واجبالقتلاند». بعد از تنبیه آن روزنامهنگار و توقیف روزنامهاش، وزیر علوم در 20 جمادیالثانی توبیخ آنان را به عموم مطبعهها اعلام کرد.
عینالسطنه، -برادر زاده ناصرالدین شاه- در مورد میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و نشریهاش نوشته است:
نشریه صور، دست از یقه شریعت برنمیدارد... این میرزا جهانگری شیرازی یکی از آن لامذهبها است، لاشی محض. تا به حال دو بار روزنامهاش توقیف، سه مرتبه محاکمه شده. این توقیف و محاکمه هم مثل چوب خوردن و تبعید کردنهای سابق باعث ترقی او شده...؛ بالأخره موقوف یا توقیف ابدی خواهد شد. یا از مذهب بد مینویسد و یا از علما یا از شاه و محترمین... از جمعی شنیدم که میرزا جهانگیر گفته: پنج - شش نسخه روزنامه آنچه میل دارم، دلم میخواهد و آرزوی خودم هست نوشته، یک مرتبه چاپ و نشر میکنم و خودم هم مخفی میشوم. حالا هم باید منتظر آنها بود. اول کاری که روزنامهها کردند بعد از هزار و سیصد سال، دنبال مذهب افتاده و میخواهند مذهب تازه برای ما درست کنند. مثل اینکه همه چیز درست شده، فقط این یک کار ناقص مانده است.
عینالسلطنه در سال 1326ق نیز مینویسد: چهارشنبه 24 جمادیالاولی، صبح به اتفاق حاجی افخمالدوله باغ شاه رفتیم. لدیالورود مسموع شد که ملکالمتکلمین بهشتی و میرزا جهانگیر مدیر صور اسرافیل را طناب انداختند. آن یکی واصل به جهنم، دیگری هم پی او انتظار نفخ صور را باید بکشد. این است سزا و جزای کسی که از خدا گرفته تا تمام انبیا و رسل را بد بگوید و هزارها بیت در کهنهپرستی و دین و مذهب و تربت حضرت سیدالشهدا مضمون و ناسزا کتابت کند. خدا منتقم حقیقی است و دستبردار نیست. برای سی و دو عدد روزنامه خودش را به کشتن داد. اما ملک پولی جمع کرد، افسوس که لذتی از آن نبرد. این دو نفر اگرچه بابی ازلی بودند؛ اما عقیده بیشتر مردم در لامذهبی آنهاست... خداوند، همه را از سوء اعمال خود حفظ فرماید.
فریدون آدمیت صوراسرافیل را متاثر از تألیفات میرزا آقاخان کرمانی میداند و مینویسد:
شاید عنوان این جزوه با رساله در تکالیف ملت نوشته میرزا آقاخان کرمانی بیارتباط ندانست. میدانیم که میرزا جهانگیرخان نویسنده صور اسرافیل با آثار میرزا آقاخان خوب آشنا بوده و متأثر از او است. مقدمهای هم بر رساله مورد بحث نگاشته شده، رنگ تفکر میرزا آقاخانی را دارد، گرچه مقدمه از متن اصل رساله جداست. از سوی دیگر، مضمون رساله میرزا آقاخان به اعتراف خودش انقلابی بوده، حال آنکه رساله حقوق و وظایف ملت، آهنگ انقلابی ندارد... به نظر ما موضوع رساله با سلسله مقالاتی که به امضای «م. ا. د» (علیاکبر دهخدا ) در روزنامه صور اسرافیل منتشر شده دقیقاً جور میآید.
نقدهای اجتماعی صوراسرافیل مخالفان بسیاری یافت و تلاش میشد تا با ضدمذهب و ضددین دانستن نشریه جلوی انتقادات از سلطنت نیز گرفته شود. از آن جمله عین السلطنه مینویسد:
این میرزا جهانگیر شیرازی یکی از آن لامذهبها... یا از مذهب بد مینویسد و یا از علما یا از شاه و محترمین... بعد از هزار و سیصد سال دنبال مذهب افتاده و میخواهند مذهب تازهای برای ما درست کنند.
علیاکبر دَخو، معروف به دهخدا فرزند خان باباخان در 1258 ش متولد شد. وی تحصیلاتش را در مدرسه سیاسی تهران تمام کرد و مدتی نزدمیرزا ابراهیمخان معاونالدوله کاشی به سر برد و به همراه او عازم بالکان شد و گویا و از آنجا به عنوان منشیگریِ معاونالدوله به رم و سپس به بادکوبه رفت. بعد از چند ماه به رشت مسافرت کرد. چون این مسافرت او (سال 1323 ق) مصادف با نهضت مشروطه و به تعبیر درستتر، مقارن با نهضت عدالتخانه گردید، او نیز به تهران آمد و در سال 1325 ق به کمک میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و خویش او، میرزا قاسمخان صور اسرافیل، روزنامه صور اسرافیل را تأسیس کرد. پس از انحلال مجلس، دهخدا و جمعی دیگر از دوستانش به سفارت انگلیس رفتند و جان سلامت به در بردند و روانه اروپا شدند. وی در ایوردون سوئیس، مدتی به نشر همان روزنامه پیشگفته پرداخت، به گونهای که برون انگلیسی از او تمجید کرد. درباره دهخدا گفتهاند که «از جمله نجاتیافتگان سفارت انگلیس بود. پس از فتح تهران در سال 1327 ق به تهران آمد و در دوره دوم، وکیل کرمان شد. دهخدا در هشتم اسفند 1336 در 76 سالگی در تهران، درگذشت. پس از کشته شدن میرزا جهانگیرخان، مجدداً انتشار این نشریه به وسیله علیاکبر دهخدا در شهر ایوردون از بلاد سوئیس ادامه یافت.
ابراهیم صفایی ذیل عنوان «تندروی مخالفان» مینویسد: دهخدا با امضاهای مستعار در روزنامه صور اسرافیل، حملات زننده و ناروایی به شاه مینمود.
دهخدا در نخستین شماره روزنامهاش از ایوردون در ستون «چرند پرند» مینویسد: الان درست پنجاه و پنج روز و پنج ساعت و پنج دقیقه بود که من [به جهت] بعضی ملاحظات چرند پرند ننوشته بودم؛ یعنی این عادت یکسال و نیم خودم را ترک کرده بودم و چنانکه همه ایرانیها میدانند ترک عادت هم موجب مرض است. یعنی همان طور که یکصدوهشتاد هزار نفر اهل رشت اگر همیشه زیردست چهارده پانزده نفر فراش و پیشخدمت و مشت و مال چی و آفتابه لگن گذار حکومت نباشند، ناخوش میشوند... . همانطور که خاقان مغفور فتحعلی شاه روزی دو ساعت... ناخوش میشد و همانطور که اگر مهد علیا مادر ناصرالدین شاه شبها... . ناخوش میشد. و همانطور که ام خاقان زن حاج نصیرالسلطنه اگر شبها با محمدعلیشاه ملاقات نمیکرد ناخوش میشد و همانطور که محمدعلی میرزا اگر در سال اول سلطنت هر روز عمه[؟!] خود تاجالسلطنه را نمیدید ناخوش میشد و همانطور که اعلی حضرت... و همانطور... نزدیک بود من هم ناخوش بشوم... و من بعد از پنج ماه و پنج روز و پنج ساعت و پنج دقیقه انتظار داغ دلی از چرند پرند بگیرم.. همان طور که گاو وزیر داخله، وزیر داخله گاوهاست.
صفایی همچنین مینویسد: دهخدا در طهران سردبیر و نویسنده مقالات اساسی صور اسرافیل بود و بیپرواییهای او، میرزا جهانگیرخان را به کشتن داد و خود از معرکه گریخت. دهخدا نوشته است:
من آن وقتها همین حرفها را میخواندم و بهمان اعتقاد قدیمیها که خیال میکردند هرچه توی کتاب نوشته صحیح است، من هم گمان میکردم این حرف هم صحیح است، اما الان که کمی چشم و گوشم وا شده، حالا که سر و گوشم قدری میجنبد و حالا که سری توی سرها داخل کردهام میبینم که بیشتر از آن حرفهایی که توی کتاب نوشتهاند پر پای قرصی ندارد. بیشتر آن مطالب هم که ما قدیمیها محض همین که توی کتاب نوشته شده ثابت و مدلل میدانستیم پاش به جایی بند نیست.
میرزا قاسمخان صور اسرافیل پسر میرزا حسنخان، معروف به تبریزی (گویا اصالتاً از فارس) بوده است. در ابتدا در دوره مظفرالدین شاه، پیشکار امین حضرت تبریزی در امورات بناخانه بود. در دوره مشروطیت به سرمایه او روزنامه صور اسرافیل تأسیس و او جزء مشروطهطلبان گردید و وکیل و وزیر گشت و مدافع رضاخان و مخالف مدرس شد.
اسماعیل رائین درباره دست داشتن میرزا قاسمخان در کمیته ترور و تأسیس گروه ضربت مینویسد:
یکی از مأموریتهای مأمور اعزامی (از مرکز حزب در بادکوبه) این بود که او بتواند تصمیمات مهم کمیته مرکزی را از بادکوبه به تهران برساند و به شعبه حزب در تهران تسلیم کند و راههای اجرای خط مشی اصلی را در وضع پیدا شده به آنان بفهماند... برای انتخاب چنین مأموریت مهم و خطرناک، من به ابتکار خود پدرم، میرزا علیاکبر افشار را پیشنهاد کردم. پیرمرد با کمال میل و داوطلبانه، آن مسافرت خطرناک را پذیرفت. علاوه بر آن، او موفق شد همراه انقلابی معروف ایران، میرزا قاسمخان صور اسرافیل که از اعضاء کمیته حزب سوسیال دموکرات بود، گروه ضربت را تشکیل دهد. این گروه برای محمدعلی شاه آماده میشد. برای اینکه کار گروه ضربت سریع و مطمئن به نتیجه برسد، پدرم با کمک کمیته انقلاب یک کالسکه مجلل و دو رأس اسب قشنگ یورغه به رنگ خاکستری خالدار خریداری کرد و... متأسفانه در سازمان سرّی گروه ضربت، خائنی به نام نورالدین مانع اجرای فکر ترور شد.
نشریه صوراسرافیل به شکل هفتهنامه در 35 شماره منتشر شد که 32 شماره آن در تهران پخش شد. شماره نخست در 17 ربیعالاول 1325 و آخرین شمارهاش در شنبه 20 جمادیالاولی 1326، یعنی سه روز قبل از کشته شدن میرزا جهانگیرخان توزیع شد. سه شماره دیگر نشریه نیز در شهر ایوردون سوئیس از اول محرم 1327 تا 15 صفر همان سال انتشار یافت .تنها به کوشش علیاکبر دخو (دهخدا) و سرمایه مالی معاضدالسلطنه پیرنیا تهیه شد و انتشار یافت. لوگوی معروف هفتهنامه نقاشی از فرشتهای است که به شکل آدمی با دو بال شیپوری بر دهان دارد که در آن دمیده و بر روی امواج صدای آن، شعارهای گردانندگان هفتهنامه، نقش بسته است؛ یعنی «حریت»، «مساوات» و «اخوت». بر صدر صفحه آن آیه 51 سوره یس نقش بسته که کلمه صور در آن است. و ذیل تصویرها و آغاز نوشتارش، بخشی از آیه 101 مؤمنون که باز کلمه صور در آن هست. تمامی 35 شماره نشریه فرمت ثابت هر کدام هشت برگ پشت و رو و شانزده صفحه دارد.
در پی حکم تکفیر آیت الله طباطبایی، میرزا قاسمخان صور اسرافیل بعد از توقیف و رفع آن، نامهای به مرحوم طباطبایی نوشت تا خود و همکارانش را تبرئه کند. سیدعبدالله بهبهانی در 26 جمادیالاولی 1325 ق طی نامهای به مخبرالسلطنه، وزیر علوم، خواستار توقیف روزنامه و تنبیه مدیر آن گردید:
امروز جمعی از اهل علم و غیره، جریده صور اسرافیل را ارائه به داعی کرده و بعضی امور غیرلایقه در آن درج بود، دیدم. علاوه بر اینکه حقیقتاً درج این گونه مطالب در روزنامه و نشر آن، با لوازم اسلامیت سازش ندارد. گمان دارم این مطالب به همین زودی موجب فساد عظیمی در دارالخلافه و سایر بلاد شود. آخر خودتان ملاحظه بفرمایید که اگر بنا باشد در روزنامه[ای] که در پایتخت اسلام طبع میشود، صریحاً نوشته شود که هزار و سیصد سال کسی پیدا نشده است که در مقابل نصارا سخن حسابی بگوید...، دیگر برای اسلام چه باقی میماند؟! و اینچنین تعرض به علمای اعلام به طوری که موجب توهین [به] نوع است و به تمام اهل علم برمیخورد...؛ جداً از جناب اجل عالی میخواهم که فوراً این روزنامه توقیف، و مدیر آن را هر کس است به سیاست لازمه، تنبیه بفرمایید. خیلی فوری این اقدام را فرموده و داعی را مستحضر دارید.
کادر 4-3: جمعیت اجتماعیون اتحادیون ایران
میرزا علی اکبرخان دهخدا روزنامهنگاری به سبک صوراسرافیل را پی نگرفت. حتی ناسزاهایی که در روزنامهها علیه او نوشته میشد پاسخ نمیداد. او در دوره مشروطه دوم به حزب اعتدالیون پیوست. ولی پس از مدتی از آن منشعب شد و جمعیتی به نام اجتماعیون اتحادیون ایران که به نام سوسیالیست اونیفه نیز گفته میشد را بنا گذاشت. همان طور که از عنوان جمعیت مشخص است مرام سیاسی این حزب کوچک سوسیالیسم بود و به زودی منحل شد.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی