بازنشستگان و اعتراض هایشان صفحه آخر

  بزرگنمایی:
سه‌شنبه صبح همراه یکی از دوستان قدیمی عازم میدان بهارستان شدم. فراخوان سراسری بازنشستگان تامین اجتماعی، لشکری و کشوری بود. میدان را ماشین‌های آنچنانی بگیر و ببند اِشغال کرده بود. یکی از دوستان قدیمی را دیدم که از کرج آمده بود. با او سلام و احوالپرسی کردم مرا نشناخت وقتی خودم را به او شناساندم باور نکرد. با یادآوری خاطرات گذشته باورم کرد.

سه‌شنبه صبح همراه یکی از دوستان قدیمی عازم میدان بهارستان شدم. فراخوان سراسری بازنشستگان تامین اجتماعی، لشکری و کشوری بود. میدان را ماشین‌های آنچنانی بگیر و ببند اِشغال کرده بود. یکی از دوستان قدیمی را دیدم که از کرج آمده بود. با او سلام و احوالپرسی کردم مرا نشناخت وقتی خودم را به او شناساندم باور نکرد. با یادآوری خاطرات گذشته باورم کرد.
گفت: پیش‌تر نرو، بی هیچ حساب و کتاب می‌گیرند و می‌برند.
گفتم: خُب ما هر کدام وظیفه‌ای داریم. من به اعتراض می‌روم و آن‌ها هم اگر تاب اعتراض مرا نداشته باشند، دستگیرم می‌کنند. من اینجا آمده‌ام تا به وضع موجود درباره باز نشستگان اعتراض کنم اگر نه که در خانه می‌نشستم.
گفت: تو هیچوقت اهل «زنده باد مرده باد» نبوده ای، ولی این‌ها به این جزئیات توجه ندارند و به کسی رحم نمی‌کنند.
با بوسه‌ای به او راه خود پیش گرفتم. میدان به سمت مجلس بیش از آن که بازنشسته به خود ببیند مامورهای بی‌شماری را در خود جای داده بود .راه را بسته بودند و مردم عادی هم در رفت‌وآمد خویش دچار عذاب. تا درب شمالی مجلس به انواع حیل خود را رساندم. پیش از تشکیل اجتماع این بار با توسل به قوه قهریه همه را پراکنده بودند. خبری از اجتماع نبود هنگام برگشت، قلدری ملبس به لباس مأمور و معذور، مرا بی‌هیچ پرسشی باتکیه‌بر نیروی جوانی و آموزش‌های مردم‌آزار به سمت یکی از ون‌های مستقر در میدان برد. با آن که مقاومتی از خود نشان نمی‌دادم اما او کار خود را به بهترین شکل ممکن با خشونت انجام می‌داد. پیشانی‌ام به سر دّر ون برخورد. رفتم و در ون جا گرفتم. حدود نیم ساعتی ما را برای تأدیب دیگران در حوالی میدان به نمایش گذاشتند.
17نفر بودیم. جالب آن که هر 17 نفر به اعتراض رفته بودیم اما حالا که در درون ون جا گرفته بودیم بسیاری شروع کرده بودند به بیان آن که؛ اینها اشتباهی گرفته‌اند. هرکسی از دردی می‌نالید که اعتراض با او هیچ نسبتی ندارد و فقط در حال گذر بوده است که مورد تهاجم اینها واقع‌شده. از میان ما کسی که از همه جوان‌تر بود، گفت: آقایان ما که چیزی برای از دست دادن نداریم لااقل غرورمان را حفظ کنیم.
و من در تأیید او گفتم: اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست/ اشک کباب موجب طغیان آتش است.
بالاخره ما را به سوی مرکز پلیس امنیت تهران بزرگ واقع در یکی از کوچه‌های منتهی به چهار راه قصر بردند و از اینجا من بودم و جماعتی در حدود صد و ده بیست نفر و جالب آن که دو نفر اصلاً قیافه‌شان به بازنشسته‌ها نمی‌آمد. معلوم شد که یکی، پدرش را همراهی می‌کرده است که چون پدر مورد لطف سرهنگی قادر قرار می‌گیرد، پسر به دفاع از پدر مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد. 
دومی هم جوانی بود که با دو نفر از هم روستایی‌هایش از آذربایجان به مجلس آمده تا با نماینده منطقه‌شان دیداری داشته باشند که آن دو نفر نیز چون سن‌وسالشان به بازنشسته‌ها می‌خورد، مورد محبت همین جناب سرهنگ قرار می‌گیرند.
در 6 یا 7 ساعتی را که در آن جا بودم دوستانی از ترک و لر و گیلک یافتم و جالب آن که یکی از شهروندان لرستان آن‌قدر به من اعتماد کرد که خاطره تاریخی افشا نشده‌ای را برایم تعریف کرد. آن دیگری مرا به روستای خودشان دعوت کرد تا از آب چشمه آنها برای درمان سنگ کلیه بنوشم و دوست دیگری از خطه شمال با گرفتن شماره‌ تلفن وعده داد تا دوجلدی از کتاب‌های خودش را به من هدیه دهد.
در این مدت من به یکی از وظایف اصلی خود که گفتگو با افسران حاضر در سالن بزرگ اندرزگاه بود پرداختم تا جایی که هنگام خروج ما، همه با نوعی احترام با من خداحافظی کردند. من در ورود با افتخار اعلام کردم که مرا دقیقاً بجا دستگیر کرده‌اید. من به اعتراض وضعیت موجود بازنشسته‌های این مرزوبوم آنجا بوده‌ام ولی یادتان باشد که این اعتراض من، فقط به‌خاطر هم‌نسل‌های خودم نیست شامل حال شما هم می‌شود؛ ما امروز تلاش می‌کنیم تا در فردای دیگر، شمایان و دوستانتان بهتر دیده شوید.
در ساعت ناهار، انگار ما را به میهمانی فراخوانده بودند. برای این جماعتِ با ضرب و شتم آورده، نهار آوردند. تأسف‌بار آنکه برای دریافت نهار، دوستان ما هجوم بردند. نهیب زدم که: شما اینک بر سفره‌ای نشسته‌اید که به معاندت برای شما پهن کرده‌اند. کجا می‌نشینید؟! 
اندکی فقط شاید به تعداد انگشتان یکدست، از خوردن امتناع کردند. اما بقیه با شوخی و خنده به شکم لمباندن پرداختند. نوش‌جانشان...
ساعت از پنج عصر گذشته بود که از ما با گرفتن عکسی به یادگاری و نوشته‌ای درباره این که من در هیچ تجمع غیرقانونی شرکت نمی‌کنم، درب را به روی ما به خروج باز گشودند.


نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

نگاهی کوتاه و ساده به وضعیت احزاب سیاسی در گرجستان

امتناع حکمرانی حزبی اما و اگر های تحزب در ایران

ابتذال تحزّب!

مطالبات مدنی، در هیاهوی منازعات بین‌المللی

دفاع از حقوق دشمنم، آری یا خیر؟

نقش اصلاح حزب برای ارتقای سطح تحولات جامعه

بررسی سوسیال دموکراسی در احزاب ایران

روز طبیعت 1404

بر چسب بازیافت

کاربست مبلمان شهری در بافت های سنتی شهری و مزایا و معایب آن

کاشان شهری برلبه ی تیغ

ایمن‌سازی جاده‌ها در ایران؛ ضرورت فراموش‌شده زیرساخت‌های مواصلاتی

آخرین بازمانده!!!

ویل دورانت و لذایذ فلسفه

معرفی و نقد کتاب “نوبت شماست! نوسازی اتحادیه‌های معلمان”

یک قدم مانده به اپیدمی فقر!

محدودیت سقف معافیت مالیاتی در سال 1404: بررسی ابعاد حقوقی و اقتصادی

جهان در هفته‌ای که گذشت (91)

بازگشایی دوباره دفتر حزب اراده ملت ایران پس از تعطیلات نوروزی

حضور انتشارات حزب اراده ملت ایران در سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران

دو کتاب جدید انتشارات حزب اراده ملت ایران روانه چاپخانه شد.

تحلیل‌های هفتگی حزب اراده ملت ایران منتشر شد

پایداری در برنامه‌ریزی برای سکونت‌گاه‌ها؛ ابزاری برای مدیران شهری

راهنمای جریان سازی جنسیتی

انتخابات، بررسی صورت‌های مالی و تأکید بر شفافیت در دستور کار مجمع سالانه انجمن حسابداران خبره ایران

پنجاه‌مین کتاب انتشارات حزب اراده ملت ایران منتشر شد

جلسه شورای مرکزی حزب اراده ملت ساعت 9 روز جمعه 24 اسفند 1403

انتشار ویژه‌نامه محیط زیست با آثار جمعی از نویسندگان و پژوهشگران

انتشار مجموعه‌ای از کتاب‌های پژوهشی و سیاسی در سال 1403

جهان در هفته‌ای که گذشت (90)

افزایش اختیارات استانداران و تأثیر آن بر مدیریت محلی

سه رکن اساسی در برندسازی شخصی

شب مژگان احمدیه

علامه دهخدا

چه کسی باید بر من حکومت کند؟

تأثیر پسماندهای ساختمانی بر محیط زیست شهری و راهکارهای مدیریت پایدار آن

چاه آرتزین و کاربرد آن در ایران

چگونه من به پلاستیک نه گفتم 2

بیمه مسکونی در ایران

روزنگار رئیس جمهور ایران

آثار تغییر مدیران کلان از نگاه روابط عمومی و ارتباطات

ترامپ در خدمت اسرائیل

ماه عسل پروژه وفاق در کشور خیلی زود به پایان رسید

و آگاهی، همین است که زمان را، فهم کنیم

پیام نوروزی کار گروه محیط زیست حاما

پیام نوروزی الهام اسکندری

پیام نوروزی دبیر خانه حاما

پیام نوروزی رییس دفتر سیاسی حزب اراده ملت ایران

رئیس شورای مرکزی حزب اراده ملت ایران

پیام نوروزی دبیرکل حزب اراده ملت ایران