درنگی خوش، با خانم خدیجه کریمی همسر دکتر احمد حکیمیپور
گفتگوی دو زن در زندگی آمیخته باسیاست
پیشنهاد سردبیری
بزرگنمایی:
زهره رحیمی هستم از اعضای حزب اراده ملت ایران که از سال ۱۳۹۲ در این تشکیلات مشغول و دلمشغولِ آموزش و کنشام. طی تماسی با خانم خدیجه کریمی عزیز همسر دبیرکل حزب همصحبت میشوم.
زهره رحیمی هستم از اعضای حزب اراده ملت ایران که از سال 1392 در این تشکیلات مشغول و دلمشغولِ آموزش و کنشام. طی تماسی با خانم خدیجه کریمی عزیز همسر دبیرکل حزب همصحبت میشوم. بر او که از زمره زنان بزرگ اما گمنام سرزمینمان است، درود میفرستم. گمنام از این خاطر که از یکسو بهخاطر هژمونی مُغرض و نا منصف رسانهای و از سویی عمیقتر، به سبب باگهای بنیادی و ناپذیرفتنی که در نظام ارزشگذاری و هنجاری ما وجود دارند. سالهاست، دغدغه پرداختن به زندگی روزانه فعالین حزبی را دارم. زندگیهایی که بخش اعظم آن وامدار حضور فداکارانه و سایههای بخشندهای است که به نظر در پشتصحنه ایفای نقش میکنند، اما در واقع بازی روی صحنه مدیون آنهاست. منظورم زندگی همسران یا اعضای خانواده یا تمام افرادی است که بهنوعی با فعالین حزبی، در زیستی مشترک و خانوادگی به سر میبرند. این افتخار نصیبم شد تا با همسر احمد حکیمیپور دبیرکل حزب اراده ملت ایران دمی از زندگی و چالشهایش را بگوش بنشینم. احمد حکیمیپور، یک فعال سیاسی حزبی است که علیرغم تمام جانفرساییها و دشواریهایی که بر هیچ جانِ آگاهی، پوشیده نیست، در مسیر کنش حزبی در ایران آنهم مزین به پیراستگی، استقلال، مدارا و پایداری نزدیک به چهار دهه حضور داشتهاند و خانم خدیجه کریمی اکثر این سالها را کنار و همراهش بودند. از ایشان اجازه خواستم تا در نخستین پرسشم به این محور بپردازیم که همسر یک فعال حزبی بودن در جایگاهی مشابه آنچه دکتر حکیمیپور در آن قرار دارد، چگونه تصویری است.
خانم کریمی در ابتدای پاسخ خود پس از درود و ادای احترام به مخاطبان گفتند: "قبل از هر چیزی از سرکار خانم رحیمی بهخاطر انجام این مصاحبه تشکر میکنم، امیدوارم تجربه زیستی من ارزش مطالعه برای خوانندگان دوهفتهنامه اراده ملت را داشته باشد. من کریمی هستم 55ساله متولد رودسر که در سال 1369 با آقای حکیمیپور ازدواج کردم و دارای سه فرزند هستم. پس از ازدواج ادامه تحصیل دادم و با مدرک کارشناسی ارشد جمعیتشناسی در مرکز آمار ایران کار کردم و در حال حاضر بازنشستهام. در ابتدا برایم سخت بود در شرایطی که به حضور و کمک ایشان نیاز داشتم حزب و فعالیت حزبی در اولویت قرار داشت، حزب در واقع یک عضو ویژه از خانواده ما بود، با ما همخرج بود و بخشی از درآمد زندگی ما صرف حزب و فعالیتهای حزبی میشد. اما بهمرورزمان، شرایط را بالاجبار پذیرفتم و قبول کردم که حزب و فعالیتهای سیاسی ایشان در رأس امور هست و مابقی امور در اولویتهای بعدی قرار دارند و من باید در همدمی و همراهی با ایشان راه پرتلاطم و سختی را تجربه کنم و از همان اول بجای چالش و تنش، نرمش و صبوری را در پیش گرفتم ولی به نظرم بهتر است مردان سیاسی اگر تصمیم دارند ازدواج کنند خودخواهی را کنار بگذارند و همسر خود را از میان زنان سیاستمدار و یا از خانوادههای سیاسی انتخاب کنند."
همانطور که از لحن صمیمی و بیپیرایه خانم کریمی لذت میبردم، لازم دیدم که نکاتی را در همراهی و تأیید ایشان مطرح کنم. اینکه باتوجهبه میزان تعلق و دلبستگی تشکیلاتی، اعضا دستهبندی میشوند. اینکه بخشی از ساعات روز یک عضو صرف امور حزب میشود یا اینکه در طی ماه، زمانی را به آن اختصاص میدهند. اینکه نقش یک عضو کم انگیزه را در تشکیلات ایفا میکنند یا تمام ابعاد فکری، مالی، میدانی و سازمانی و سیاستگذارانه در یک تشکیلات، آنها را درگیر خودکرده، دو شکل بسیار متفاوت از مشغله را ترسیم میکند. سپهر زندگی خانم کریمی با همسری در جایگاه دبیرکلی، تقریباً تمام ساعات و ابعاد زندگی ایشان و خانواده وی را آمیخته با تشکیلات و سیاست کرده است. پس امیدوارم در تابلویی که خواننده از روزمرهایهای او در ذهن خود ترسیم میکند، این ازدحام و غلظت را رعایت کند. از این دوست نازنین میخواهم تا از یک احساس صحبت کند، اینکه زندگی مشترک با یک فعال سیاسی، با این میزان از مشغله و مسئولیت، او را به سیاست علاقهمند کرده یا بیزار؟
خانم کریمی پاسخ میدهد که قبل از ازدواج با توجه به شرایط زندگی و رشته تحصیلی (یکی از رشتههای پیراپزشکی) هیچ آشنایی با عالم سیاست نداشته است. بعد از یک سال از ازدواجشان، دکتر حکیمیپور بهعنوان نماینده مردم زنجان انتخاب شدند و در کنار تمامی دغدغههای نمایندگی و عضویت در گروههای مختلف سیاسی، در دانشگاه هم تدریس میکردند و همزمان مدیرمسئول هفتهنامه امید زنجان هم بودند. حکیمیپور فقط در روزهایی که مجلس جلسه داشتند در تهران به سر میبردند و در سایر روزها در زنجان حضور داشتند. خانم کریمی هم بعد از اتمام دوره تحصیل در سال 71 تا سال 1376 به امور خانهداری مشغول بودند و صاحب دو فرزند شدند. خانم کریمی افزود: "بچهداری از یک طرف و عدم حضور همسر در اکثر ساعات روز از طرف دیگر مرا به این فکر واداشت که دنبال اشتغال و حضور در اجتماع باشم. طی این مدت دریافتم که همسر یک مرد سیاستمدار بودن اصلاً ساده نیست و باید بیشتر روی توانایی خودم در زندگی حساب باز کنم. تقریباً همهی امور مربوط به فرزندان و خانه، برعهدهی من بود و همیشه آرزو میکردم که در انتخابات بعدی رأی نیاورد، غافل از این که راهی که واردش شده بودیم با اتمام دوره نمایندگی تمامشدنی نبود."
در میان پاسخهای صادقانه خانم کریمی این جمله به نوع خاصی توجه مرا جلب کرد. «بچهداری و عدم حضور همسر در اکثر ساعات روز مرا به این فکر واداشت که دنبال اشتغال و حضور در اجتماع باشم». از این جمله، نباید ساده گذشت. چراکه نشان میدهد، علیرغم افزایش فشارها در زندگی، روش مواجهه ایشان، پذیرش چالش بیشتر در مسیر توانمندتر شدن بوده است؛ لذا ضمن تبریک و خسته نباشید خدمتِ دوست گرامیام، به ایشان عرض کردم که شاید خیلی هم لازم نباشد تا همسر یک فعال سیاسی، حتماً خودش یک فعال سیاسی باشد. مهم این است که اندیشه و مَنشی پویا، در تعامل با زیستِ روزانه و پیرامونش در پیش بگیرد. بههرحال اگر بخواهم از این پرسش هم یک جمعبندی خدمت خوانندگان داشته باشم، اینگونه مینویسم که باتوجهبه شناخت و ارتباطی که مدتی است با خانم کریمی پیدا کردهام، دریافتم این است که ایشان سیاست را حتی در حالات مزاحم و ناخوشایندش، امری گریزناپذیر و الزامی میداند و این اجتنابناپذیری، اگر او را به علاقهمندی نکشاند، دستکم روادارش کرده است تا بیزار. در ادامه صحبتم با خانم کریمی، مطرح کردم که در جوامعی با سهم برابر و تشویقکننده برای زنان، حضور و فعالیت و اخبار مربوط به زنانی با همسران سیاستمدار، بهمراتب پررنگتر و پرشورتر در جامعه مطرح است. نقش بسیاری از زنان یا حتی مردانی که همسر سیاستمداران هستند، از سوی مردم رصد میشود. پس چرا در ایران، نقش بیبدیل همسر فعالین سیاسی و حزبی اینچنین غریبانه از نظر عموم، حتی خود سیاسیون مرد، پنهان مانده است؟
خانم کریمی در پاسخ به این پرسش اشاره کردند که جز تعداد معدودی از سیاسیون، اکثر آنها یا همسرانشان خانهدار هستند و یا نهایت شاغل در یکی از سازمانها که همزمان در کنار خانوادهاند و باعث شده که سیاسیون، مدام از حمایت خانواده برخوردار بودند و خلا حضور آنان را احساس نکردند. به نظر ایشان، این غفلت عمومی به این خاطر است که از نظر این آقایان، فقط مجموع فعالیتها و تلاشهای خودشان مهم است و از این فرصتی که به آنان داده میشود تا بدون دغدغهی خانه و فرزندان، تا هر ساعتی از شبانهروز که مایلاند، در بیرون از خانه باشند، غافل شدند. مردانه بودن فعالیت سیاسی برای مردان یک امر مسجل بوده و حق و سهم خود میدانند. عدم حضور همسران سیاسیون در گردهمایی و نشستهای عمومی که اغلب بهتنهایی در آن حضور داشتند از یک طرف، و ضعف خودباوری زنان و عدم صحبت در مورد نقش و سهم آنان از موفقیت همسرانشان از طرف دیگر، سبب مغفول ماندن نقش بیبدیل این زنان شده است.
ضمن تشکر بابت پاسخ صریحی که خانم کریمی مطرح کردند من نیز نکاتی را لازم به تأکید میدانم. اینکه از یکسو گفتمان حاکمی وجود دارد، سپهر سیاسی کلان و خردی و یکسری خردهفرهنگها که همگی میتوانند علیه معرفی و ظهور و بروز چنین زنانی دستبهدست هم بدهند. ممکن است حتی، برنامه مدون یا توافق نوشتهشدهای برای تعمد بر این نادیدهانگاشتن در کار نباشد اما مجموعه مولفههای جاری و رایج، پیامدی جز وضعیت کنونی را رقم نمیزند. جامعه آن هنگام به پدیدهای حساسیت نشان میدهد و آن را دنبال میکند که یا برایش سودی دارد یا در زندگی او مهم است و یا از بیرون برایش مهم جلوه داده میشود و یا عواطف او نسبت به آن پدیده، مدام برانگیخته میشود. چنانچه مجهز به شناخت دقیق سپهر تحزب و تشکیلات سیاسی نباشیم، از اجزا و عناصر آن و از اهمیت مناسباتی که در بین اعضایش میگذرد نیز بیخبریم. اینجاست که بسیاری از ظرائف در عین اهمیتش، به حاشیه و محاق میرود. درعینحال در سمتوسویی که رسانهها القا میکنند و محورهایی که ذهن و خواست ما را به آنها هدایت میکنند، جایی برای دغدغه این شناساییها و این اشارات نیست. از نگاه آنان مسائلی مثل سوتیهای رقبای سیاسی یا متلکهای یک مجری خبری، به نظر مهمتر و جذابتر از چالشهای زندگی شخصی یک عضو تمامقد حزبی است! تلختر قسمت ماجرا اینکه حتی در درون یک تشکیلات نیز، متناسب با شأنیت و جایگاه این مسئله به آن پرداخته نمیشود و این بهنوعی ریشه چنین غفلتهایی است.
باتوجهبه این حضور خاموش و بیادعا، از خانم کریمی خواستم تا در خصوص انتظارات خودشان و دیگر زنانی که همسر فعالین سیاسی و حزبی هستند، صحبت کنند.
ایشان خیلی کوتاه و فروتنانه پاسخ دادند که انتظار این است تا این کنشگران، در تمامی مسیرهای طی شده در کنار همسران خود حضور پررنگ داشته باشند. در انظار عمومی نه فقط بهعنوان یک سیاستمدار بلکه بهعنوان همراه و پشتیبان همسر خویش ظاهر شوند. به آنها مجال صحبتکردن و دیدهشدن داده شود. سیاستمداران باید که در جهت شکوفایی همسران خود تلاش کنند و قدردان فروتنی و از خودگذشتگی همسران باشند.
در ادامه گفتگویم با خانم کریمی ابراز خرسندی کردم که در دوهفتهنامه اراده ملت این فرصت برای بیان چنین موضوعاتی فراهم شده. به طور ویژه این گفتگوها نیازمند پیششرطهایی چون انعطافپذیری و شفافیت و شکیبایی افرادی است که اجازه میدهند وارد حریم خصوصی و شخصی ایشان شد و در مورد مناسبات و افکار آنها بیپرده سخن گفت. در ایران مگر اینکه افراد به شکل زوج در کنش سیاسی مشغول باشند، وگرنه در موارد بسیار معدود و انگشتشماری در خصوص همسران سیاسیون و انتظارات ایشان سخن به میان میآید. ازاینرو مستقیم از خانم کرمی و غیرمستقیم از دکتر حکیمیپور بابت امکان این صحبتهای صمیمی تقدیر میکنیم و آرزومندیم که موجب تلنگری به افکار فعالین سیاسی و حزبی شود تا آنگونه که در شأنیت و جایگاه پشتیبانان خانوادگی کنشگران هست، به انتظارات ایشان توجه شود. در قسمتهای بالا مطرح شد که چالشهای مکرر و مداوم میتواند برخی زنان را به مسیر توانمندتر شدن هدایت کند و به سمتِ انتخابهای جدیدی ببرد که دانش و مهارت و تجارب زیسته ایشان را افزایش دهند. اما یک تفاوت ظریف هم هست که میتواند در کمین باشد. آنهم اینکه این رفتنها و این تغییرکردنها، صرفاً یک راه گریز از هجوم چالشها و تنشهای زندگی باشد، بیآنکه همخوانی و سازگاری لازم را با روحیات و خلقیات ما داشته باشند. خانم کریمی نیز احتمالاً مکرر و متعدد مجبور به سازگاری و پذیرش اتفاقات و رویدادهایی میشدند که شاید برایشان آماده نبودند. اینکه از بخشی از پسانداز خود برای امور حزبی بگذرند. اینکه یک سفر از پیش طراحی شده را کنسل کنند. در روزهای مهم زندگی، جای خالی همسر را در مراسم و میهمانیها پوشش بدهند. اخبار سیاسی رسانهها و اسناد تشکیلاتی، اندک زمان مشترک با همسر را نیز برباید. آرامش و فراغت در ساعات شبانه منزل، آمیخته با تنشهای تشکیلاتی شود. و تماسهای مکرر به تلفن همسر، در ساعات تفریح و سرگرمی خانواده به مزاحمترین و ناخواستنیترین پدیده بدل شود و غوغای آشفتهبازار سیاست، یکدم دست از سر زندگی برندارد. با این تفسیر، تجربهی چنین زیست آمیخته با سیاستی در ایران، که مملو است از حضورهای ناخواسته و حوادث غیرمترقبه، سرشار از رویدادهای نامتعارف و تحمیلی، انسان را از خود بیگانه میکند یا برعکس موجب میشود تا ارتباط عمیقتری با خود واقعیمان برقرار کنیم؟
خانم کریمی در خصوص این پرسش چنین نظری دادند که در اوایل این روند، موجب تضعیف روحیه و عدم اعتماد به نفسم شده بود اما خیلی زود دریافتم که در وجودم تمناهای دیگری هم غیر از آنچه به طور عادی به آن میپرداختم هست و باید شکوفایشان کنم، برای مثال تلاشهای زیادی کردم تا در کنار نقشهای متعددی که زندگی بر ما تحمیل میکند در اجتماع هم حضور داشته باشم. برای من توأم با خودشناسی بیشتر بود.
آخرین پرسش ما در این گفتگو مرتبط با زنان دیگر جامعه بود. پرسیدم که در مقایسه با زنان دیگر که ارتباط مشخصی با دنیای سیاست ندارند، نگاه و دریافت زنان از سیاست را چطور ارزیابی میکنید؟
ایشان در این باره گفت: خوشبختانه هر روز بر تعداد زنانی که مطالبهگر هستند افزوده میشود. زنان به مسائل و مشکلات جامعه آگاهی دارند علت و بروز مشکلات را بررسی میکنند به راهحلهای مشکلات فکر میکنند و در جمع دوستان و خانواده زمانی را به بحث در مورد مسائل کشور اختصاص میدهند. من بسیار امیدوارم به این که در آینده، کشور عزیزمان ایران توسط زنان و مردان غیرتمند و دلسوز دوباره آباد خواهد شد.
در پایان این گفتگوی صمیمی اظهار امیدواری میکنم که در فرصتهای بعدی، امکان انتقال تجارب بیشتر و جزئیتری به زنانی در موقعیتهای مشابه یا غیرمشابه فراهم شود. از حضور استوار و مهربان ایشان قدردانی کردم و به نمایندگی از خانواده حزب اراده ملت ایران به این حضور، اظهار افتخار نمودم. همینطور برای چند دهه همراهی با دبیرکل محترم تشکیلاتمان، خاضعانه از ایشان و دیگر اعضای خانواده محترم و بزرگوار ایشان تقدیر نمودم. امیدوارم این گزارش بابی بگشاید تا زندگی و رنج و تلاشِ زنان پشتصحنه سیاست، بیشتر مورداحترام و عنایت قرار بگیرد.
زهره رحیمی
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی