کتابی که اکنون به خواندنش نیازمندیم
اندیشه
بزرگنمایی:
کتاب “ نخستین رویارویی های اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژووازی غرب” نوشته عبدالهادی حائری کتاب مهمی ست، نه برای امروز و دیروزمان، بلکه برای فردایمان هم.
کتاب “ نخستین رویارویی های اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژووازی غرب” نوشته عبدالهادی حائری کتاب مهمی ست، نه برای امروز و دیروزمان، بلکه برای فردایمان هم.
درباب هجوم استعماری غرب به دنیای اسلام و شرق جهان بسیار گفته اند، چه با خشم و از سر عناد و چه با تفکر و تحلیل. درباره دانش تمدن غرب هم بسیار گفته و نوشته اند، در جلال و جبروت آن و یا در واکاوی پیدایش اش.
این علم و دانش جدید از طبقه ای از مردمان غرب و بخصوص انگلستان و فرانسه برخاست که به طبقه بورژووا معروف است. بورژووازی، انقلاب علمی و استعمار، هر کدام در چهارچوب خود مورد بررسی قرار گرفته اند و حتی در برخی به اغراق نیز سخن رانده شده اما این مثلث و ارتباط اضلاع آن کمتر مورد توجه بوده.
طیقه بورژووازی، طبقه متوسطه رو به پیشرفت، منبع تولید و انباشت ثروت، عامل انقلاب علمی و به تبع آن عامل استعمار نیز بوده. توجه به هر کدام از اضلاع این مثلث، بدون در نظر گرفتن اضلاع دیگر، تصور درستی فراهم نمیکند، آنچنانکه هر مثلثی با داشتن سه ضلع، مفهومی فراتر از اضلاع سه گانه و مجموع زوایای 180 درجه، بار مفهومی خاص خود، مفهوم یک شکل هندسی به اسم مثلث را می سازد. مقابله با تمدن غرب که تمدن غالب جهان امروز است نیز بدون در نظر گرفتن مفهوم کلی مثلث مذکور مقدور نیست، که اگر هم باشد، نارسا و نارواست.
دکتر عبدالهادی حائری به همین تلازم نظر داشته و آنرا در تاریخ کاویده و نمایانده است. او کوشیده نه در دام بنیادگرایی که در تقابل رویه استعماری غرب و با تمرکز به این رویه بوجود آمده، بیفتد و نه در دام غربزدگی که شیفته وار و عاشقانه دانش و فرهنگ غربی را می ستاید.
به گمان مؤلف، توجه و نظر به دانش غربی بدون التفات به وجه استعماریش همانسان نادرست است که تمرکز بر استعمار و عداوت و عناد با آن. حلقه اتصال این دو وجه، طبقه اجتماعی منشأ و موجد تمدن جدید غربی است یعنی طبقه بورژووا.
حائری با بررسی دوره های مختلف تاریخی کشورمان، رویارویی اندیشمندان با هر رویه را نشان داده، از زمان صفویه که مقارن با شروع انقلاب علمی در اروپا بوده تا دوره قاجار و کمی بعد از آن.
مخلص کلام و جان مطلب کتاب این است که برای مقابله با استعمار غرب ،گریزی از دریافت دانش آنها نیست پس برای کسب دانش، بدون دچار شدن به استعمار، رویه علمی تمدن غرب را می باید از رویه استعماری آن منفک ساخت و برای این کار همواره در نظر داشت که هر چه در تبلور دانش و تمدن غربی می بینیم از مأخذ طبقاتی خاص خودش یعنی بورژووازی منبعث شده و از اینرو در جهت اهداف و مقاصد همین طبقه نزج یافته. دریافت تمدن غرب که با جریان مدرنیته وارد کشور و فرهنگمان شده بدون تصویه آن از اهداف بورژووازی، ما را به دانش سودمند و مناسب زیست بوممان نخواهد رساند.
این کتاب را باید خواند و مفاهیم عمده و اساسی مبتلا بِه روزگارمان را بر همین اساس تنقیه و پاکسازی کرد.
آزادی مورد نظر لیبرالیسم بدون پشتوانه بورژووازی آن نه قابل درک است و نه قابل کسب. اقتصاد و مفاهیم عمده دیگر نیز از همین روست. لازم است که اهداف و مقاصد استعماری و انگیزه های بورژووایی پسِ پشت آن شناسایی و مورد توجه قرار گیرد، آنگاه به بازسازی دست آوردهای تمدن غرب بر اساس اصول فرهنگی و مختصات فکری خودمان اقدام شود. در مقابل هجوم موجهای سهمگین و قدرتمند مدرنیته چاره ای جز این نیست.
اگر از به کارگیری ترکیبات، عبارات و ساختمان دستوری نامأنوس جملات توسط نویسنده بگذریم، متن کتاب، خوش خوان وروان است. ذکر داستان ها و وقایع تاریخی در ذیل مباحث هم بر زیبایی آن افزوده.
روش مندی و هدفدار بودن اثر نیز ویژگی و امتیاز مهم این اثر است. نویسنده با تبیین مفاهیم مورد نظر، بر اساس ترتیب تاریخی آنها، خواننده را از شروع استعمارگرایی خرده بورژوواهای غرب در درون مرزهای کشورهای غربی، بصورت استعماری بومی، تا فرآیندهای جهان گشایانه استعمارگران کلان، با خود همراه می کند. از همان آنجا که روایت های تکان دهنده ای از استثمار زورمندان در بهره کشی از کودکان و اقشار فرودست جامعه می آورد تا بدانجا که به روایت دودوزه بازیها، دوبه هم زنی ها و خیانتهای سفرای دولتهای غربی مبادرت میورزد.
امّا نکته ای که در سراسر اثر توجه را جلب می کند، بی رغبتی مسلمانان و بخصوص ایرانیان، در ادوار مختلف تاریخی نسبت به کسب علوم و فنون از غربیان است. مسلمانان از ابتدا ، بر اثر نخوت و غرور، به زبان و علم خود غرهّ بوده، هیچ اقبالی به آموختن زبان های بیگانه نشان ندادند و همین مسأله باعث عدم شناخت آنها از عوالمی شد که در اعصار پس از آن بر جهان سیطره یافت.
ابتلای به تجملات از یک سو، و اشتغال به درگیریهای فرقه ای و درون مذهبی، از دیگر سو، همّ و غمّ مسلمانان و ایرانیان را در اعصار مصادف با رنسانس و انقلاب صنعتی به خود معطوف داشته بود. در قرون بعدی نیز، زمانی که تجددطلبی غربی ها به ثمر نشسته و پیشرفت و رفاه در ممالک آنان شکوفا شد، جز آه و افسوس، غبطه خوری و در اغلب موارد، شیفتگی به فرهنگ غرب را در ایرانیان موجب نگردید.
بعد از این زمان بود که به ناگاه، برخی متفکرین و جهان دیدگان ایرانی متوجه کلاه گشادی شدند که طی چند قرن بر سرمان رفته، اندک اندک به شمار روشنفکرانی که به رویه استعماری تمدن غرب پی بردند افزوده شد.
بر این مبنا، این بار دو قطبی دیگری در جوامع علمی ایران رخ نمود. دو قطبی میان غرب زدگان شیفته غرب، در مقابل استعمارستیزان متنفر از غرب.
در روایات تاریخی کتاب، رادیکالیسم و افراط هر دو قطب بوضوح قابل رویت است، چه آنان که تمام نیروی خود را صرف ترویج ستایشگری غرب و تحقیر فرهنگ خودی نمودند و در ادامه به تقلید کوکورانه و نوکرمآبانه از تجدد فرنگی پرداختند، و چه طرف مقابلشان که چشم بر همه ثمرات تمدن غربی بسته و تمام جد و جهد خود را مصروف مبارزه با غرب و تمدن برخاسته از آن نمودند. نه غربگرایان در پی بومی سازی و کسب بن مایه تجربه تمدنی غرب بوده اند و نه استعمارستیزان دست از لجاجت خود در انکار سرتاپای مدرنیته برداشته اند.
این تأکید نویسنده را از روایت همان ادوار ابتدایی تاریخ در فصول آغازین کتاب می توان دید و دریافت. همانجا که به اهتمام سلاطین در بدست آوردن ادوات نظامی پیشرفته برای غلبه بر رقیبان اشاره می کند، صراحتاً بر عدم پیگیری ایشان در بدست آوردن علم و فناوری همان ادوات تأکید مینماید.
پادشاهان دوره های مختلف، با خرید تجهیزات نظامی، امتیازات فراوانی به بیگانگان اعطا میکرده اند اما به محض رفع حاجت عاجلشان به آن تجهیزات و به محض برقراری آرامش نسبی، سریعاً به سراغ کسب تجملات و تشریفات غربیان رفته و فرصت حضور مستشاران و صنعتگران غربی را که برای تجهیز قوای نظامی در ایران حضور داشتند را جز از برای عیش و عشرت زودگذر خود غنیمت نمی شماردند.
همین اشارات مصرّح، یک نکته مضمر نیز در خود دارد و آن اینکه در ایران و در میان مسلمانان، طبقه ای معادل طبقه بورژووای غربی وجود نداشته و مجالی نیافته تا بوجود بیاید تا به دنیا طلبی و عمران، کسب ثروت مبتنی بر دانش، نیل به رفاه و آزادی و تعالی یافتن جمعی روی بیاورد.
تاریخ ما هرچه بوده، سیر مجادلات طبقه اقلیت بر سر کسب قدرت مطلقه فرمانروایی بر کشور بوده که در آن میان اثری از جامعه فرودست جز در فجایع و مصایب نیست. بجز طبقه حاکم و وابستگان آنان، طبقه محکوم و مردم عادی، طبقه متوسطی سر بر نیاورده تا تمنای اعتلا و رفاه داشته باشد.
بنابراین میتوان بعد از مرور جنبه نظری کتاب به این توصیه هنجاری نیز دست یافت که برای جلب دانش غرب لازم و ضروری است که به ماهیت استعماری صاحبان آن نیز توجه داشته باشیم، در عین حالی که استعمارستیزی را به مانعی برای هدفمان تبدیل نکنیم.
از آن مهم تر، اگر تجربه غرب را در دستیابی به دانش و رفاه مد نظر داریم، محتاجیم که به ماهیت و ذات بورژووازی آن نیز اهتمام و توجه لازم را مبذول داریم و همانگونه که به تقویت طبقه متوسط جامعه میپردازیم، از عاقبت بورژووازی غربی پند گرفته تا مانع تورم و فربگی همین طبقه تولیدگرِ مولّد، چنانکه در غرب گردید، شویم.
دکتر عبدالهادی حائری، نویسنده این کتاب، خود، دانش آموخته بهترین دانشگاههای غرب است و با احاطه ای خیره کننده بر منابع تاریخی و دست اول، این اثر را به نگارش در آورده. کتاب “نخستین رویارویی های اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژووازی غرب” در سال 1367 توسط نشر امیرکبیر منتشر شد و مورد تحسین اهل فن قرار گرفت، چنانکه در همان سال حایزه کتاب برگزیده کشور را از آن خود کرد. حائری که متولد سال 1314 در قم بود، به سال 1372 در مشهد درگذشت. “تشیع و مشروطیت در ایران” کتاب تالیفی مهم دیگر اوست.
کاظم طیبی فرد
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی