نقد وآسیبشناسی نحله (مشرب ومسلک) سیاسی اصلاحطلبی
سرمقاله
بزرگنمایی:
دوستان تا بدین جای کار و در تلاش برای تأکید گذاردن روی این ادعا که اصلاحطلبی را در ایران نمیتوان در قالب و قاموس حزب معرفی کرد به این شاخصهای تا حدودی کمی اشاره کردیم که فعالیت حزبی عملاً باید دارای شاخصهای ۱- تشکیلات پایداری فعالیت حزبی را تحت تولیت بگیرد / ۲- تشکل و یا حزب باید محل ثابتی داشته باشد / ۳- اراده رهبران ملی و مذهبی آن بر کسب قدرت استوار باشد / ۴- حزب با ابزار انتخابات به دنبال کسب و جلب حمایت عمومی باشد و با ارائه تکملهای بر هریک از این موازین بیان داشتیم که دریک اشل عملی و قابلاثبات و آنهم در سطح کلان ملی اصلاحطلبان برای ایجاد هیچیک از این شاخصها تلاش سازمانیافته و مستمری نداشتهاند.
در شماره گذشته زمانی که به کارکردهای تشکل سیاسی و حزب اشاره کردم و گفتم که یک حزب به ارکان و مؤلفههای زیر برای پایداری نیازمند است
1. سازماندهی
2. آموزش
3. انضباط تشکیلاتی
4. تبیین مسئولیت سیاسی
همچنین بیان داشتم که در چه برههای اصلاحطلبان به این موارد توجه داشتهاند؟
در اصل قصدم بر این هدف استوار بود که موضوع را به شکلی به زیرساختهای عملی و فکری بکشانم که از طریق آنها میشود دلایل این کاستی و ضعف عملکردی اصلاحطلبان را احصاء کرد و برای رفع آنها پیشنهادهای لازم را ارائه داد
در این شماره میخواهم بخشی از زیرساختهای کمتر موردعنایت قرار گرفته توسط اصلاحطلبان را بسط و قبض نمایم ازجمله
اصول برنامهریزی برای فعالیت سیاسی (نقشه راه)
امروزه نمیتوان انسانی را پیدا نمود که بتواند بدون ورود و دخالت در عرصه فعالیتهای سیاسی به حیات اجتماعی ادامه دهد و یا حتی بتواند خود را هماهنگ برای زندگی فردی با دیگر اعضاء جامعه و خانواده بکند و این بدان خاطر است که امور فردی و اجتماعی از حالت ساده خارج گردیده و با پیچیده شدن انسان را نیازمند یافتن ارتباط با دیگران و بهره بردن از اندیشه آنان در انتخاب و یا مشورت دادن به دیگران برای انجام درست و کمهزینه فعالیتها نموده است زیرا که همه در آنچه توسط تکتک افراد صورت میگیرد بهنوعی ذیسهم میباشند
پس مناسب آن است که امور به بهترین نحو و با کمترین هزینه و در سریعترین زمان صورت گیرد تا با افزایش نرخ راندمان و بهرهبرداری رفاه عمومی افزایش یابد و از طریق گسترده شدن منابع و فرصتها استعدادهای بیبهره از رانتها و دور از لابیهای موجود در ساختار اجتماعی نیز بتوانند امکان رشد و پرورش بیابند و یا حداقل امکان آن را بیابند که به معرفی و عرضه خود بپردازند
پس بهصورت مختصر میتوان گفت که فعالیت سیاسی در اساس برای آن جنبه مشروعیت مییابد که انسان غیرسیاسی یا نمیتواند زندگی اجتماعی داشته باشد و یا اگر هم بتواند خود را در چارچوبهای موجود جا بدهد نخواهد توانست که با عدم مشارکت در تدبیر زندگی مسئولیت تبعات آن را آگاهانه بر عهده بگیرد و یا خود را برای رویارویی با آنها آماده بسازد هرچند که چه او بخواهد و یا از پذیرش آن شانه خالی نماید قانون و قراردادهای اجتماعی او را مسئول خواهد شناخت و بهاجبار هم که شده او را وادار به تبعیت از حدود و پذیرش تبعات کار و رفتار خود خواهد نمود.
با این تفسیر میتوان گفت که انسان موجودی است که بهاجبار هم که شده باید سیاسی باشد و سیاسی بیندیشد و ازآنجاکه پذیرش تبعات تصمیمهایی که در جامعه گرفته میشود بر گرده افراد تحمیل میگردد میتوان اینگونه اظهارنظر نمود که سیاسی بودن قائم به فرد است و کسی نمیتواند مسئولیتهای سیاسی خویش را به افراد دیگر واگذار نماید مگر آنکه به دلیل محذورات خاصی نمایندگانی را بهجای خویش برگزیند تا آنها آنهم تنها به دلیل آنکه فرد نمیتواند خود و بهصورت مستقیم در همهجا حاضر و در تمام زمانها قادر به مداخله در انتخاب بهترینها باشد این اجازه را به نماینده بدهد که بهجای او در پروسه تصمیمگیری مشارکت نماید ولی بازهم نیاز به این توجه وجود دارد که نماینده هم ازنظر اخلاقی و قانونی قادر و موظف نیست که بخش تصمیم سازی را ایجاد و راهاندازی نماید و یا نماینده این حق را ندارد که بهجای موکلین خود بگوید که آنها چه چیزی را باید بخواهند و یا به دنبال به دست آوردن چه چیزی باشند بلکه بر مبنای ضرورت مشارکت تمام مردم در امور سیاسی میتوان گفت که مسئولیت بخش مهم کار که همانا تصمیم سازی میباشد متوجه فرد میباشد و آن اینکه این موکل است که باید به نماینده بگوید که چه میخواهد و اگر تنوعی درخواستهایش وجود دارد اولویتهایش به ترتیب چه میباشند و این یعنی فهم شرایط و مقتضیات زمانی و تفسیر این نکته که در آن شرایط و بنا بر مقتضیات موجود او چه میتواند بخواهد و چگونه میتواند شرایط دستیابی به آنها را دنبال نماید؛ و یا به عبارت روشنتر این فرد است که برای تدبیر زندگی خود باید بیندیشد و با کندوکاو در بایدها و نبایدهای موردقبول و اتکای او و جامعه دریابد که
1- چه چیزی را مطالبه نماید؟
2- برای برآورده شدن آنها چگونه باید عمل کند؟
3- از چه کسانی درخواست کمک کند؟
4- اگر خوست او اقبالی همگانی در جامعه را به دنبال خود دارد مجموعه این مطالبات را با متوسل شدن به چه نهادی به انجام رساند؟
ازآنجاکه تفسیر و فهم مسائل ارائهشده تا حدودی سخت و سنگین میباشد بهاجبار موضوع را با یک سرکشی مجمل به حوزه علوم سیاسی و سپس مراجعهای به برنامهریزی و اصول آن به سرانجامی که از آن نقشه راه مستفاد شود ادامه میدهیم.
اما ذکر این نکته را هم قبل از ورود در مباحث موردنظر لازم میدانم و آن اینکه متأسفانه در این مورد هم اصلاحطلبان بسیار منفعل عمل کردهاند و یا نتوانستهاند با راهاندازی یک فرایند جدی و با برنامه به آنانی که خود را مشتاقانه در خدمت جریان فکری اصلاحطلبان گذاشتهاند و همپای آنان مقاصدی را دنبال مینمایند بهصورت عملی اصول چهارگانه فوق را آموزش دهند تا جایی که هماینک کمتر هوادار و یا حتی شخصیت موردقبول اصلاحطلبان را میتوان یافت که در درون یک فعالیت با برنامه و هدفمند یاد گرفته باشد که اگر بخواهد فعالیت مؤثری داشته باشد و منشأ خیری برای مردم و جامع شود باید چه چیزی را مطالبه کند، رفتار مطالبهگرانه خود را چگونه سامان دهد، دست نیاز و همراهی بهسوی چه کسانی دراز کند و درنهایت خواست موردتوافق عمومی را چگونه با حزب در میان بگذارد و به چه طریق آن را دنبال نماید
ادامه دارد
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی