بزرگنمایی:
بر کسی پوشیده نیست که شهروندان دچار انواع دشواریها در عرصههای گوناگون بهویژه معیشتی و اقتصادی هستند. اینکه انواع چالشهای اجتماعی و ملی که ریشه در ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی دارد، غیرقابلانکار است؛ اما پرسشی که باید پاسخ داده شود، اینکه دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی چیست؟ چرا شهروندان کشوری بااینهمه منابع و ذخایر خدادادی، شهروندان وطندوست، جوانان تحصیلکرده و باانگیزه، نخبگان عالم در عرصههای گوناگون «علمی»، تاریخ کهن و پرافتخار و ... باید این همه گرفتار انواع چالشهای دشوار و غیرمنطقی باشد؟
به گزارش نشریه حزب اراده ملت ایران، بر کسی پوشیده نیست که شهروندان دچار انواع دشواریها در عرصههای گوناگون بهویژه معیشتی و اقتصادی هستند.
دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی چیست؟
اینکه انواع چالشهای اجتماعی و ملی که ریشه در ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی دارد، غیرقابلانکار است؛ اما پرسشی که باید پاسخ داده شود، اینکه دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی چیست؟
چرا شهروندان کشوری بااینهمه منابع و ذخایر خدادادی، شهروندان وطندوست، جوانان تحصیلکرده و باانگیزه، نخبگان عالم در عرصههای گوناگون «علمی»، تاریخ کهن و پرافتخار و ... باید این همه گرفتار انواع چالشهای دشوار و غیرمنطقی باشد؟
شاید ریشهایترین یا سرمنشأتمامی چالشهای اجتماعی و ملی که زیست شهروندان را طاقتفرسا کرده است، فقدان درک مشترک میان نخبگان و متنفذین پیرامون چیستی و چرایی مدیریت کلان (حکمرانی، حاکمیت) باشد؛ بنابراین، بهمنظور ایجاد درک مشترک و کاربردی، تبیینی مختصر و کلی از چیستی و چرایی مدیریت کلان سیاسی در این موجز ارائه میشود.
حکمرانی چیست؟ اگر نگاهی تاریخی به دلایل ایجاد و رشد انواع نهادهای اجتماعی بیندازیم، خواهیم دید که در گذشتهها نهادهای اجتماعی مثلاً، بیمارستانها، مدارس، سازمان آب و برق، قوه قضائیه، مساجد، نهادهای دفاعی، دادوستد و ... به شکل امروزی وجود نداشتهاند.اینک توسعه نهادهای اجتماعی برآیند تلاش خستگیناپذیر انسانها، برای تدبیر راهکارهای کمهزینه و سهلتر بهمنظور رفع انواع نیازهای انسانی است.
حکمرانی خرد بنیاد را میتوان مدیریت انواع نهادهای اجتماعی که ابزارها و سازوکارهای جمعی برای برطرف کردن انواع نیازها انسانهای زمینی (شهروندان) است، درک و تلقی کرد.
شاید کاربردیترین روش درک اهمیت مدیریت کلان (حاکمیت)، طرح این پرسش باشد، اگر در جوامع انسانی ساختار حکمرانی در قالب نهادهای گوناگون حکومتی وجود نداشته باشد، چه میشود
سادهترین پاسخ میتواند این باشد که بدون حکومت جامعهای وجود نخواهد داشت. به عبارتی، هستی جامعه با سازمان حکمرانی قابلدرک است.
در بررسی این مهم یعنی دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی؛ نیازهای انسانی، نهادهای اجتماعی و پدیدار شدن حکمرانی (سازمان عینی اراده و خرد جمعی) سیر تکاملی و ساختار قابلفهم، چیستی و چرایی نهاد حکومت است.مثلاً، روند توسعه ابزار دفاعی از گذشتههای دور تا به امروز شامل چوب، سنگ، نیزه، تیر و کمان، شمشیر، ... انواع سلاحهای آتشین مثل توپ، تانک، هواپیما، موشک، لیزر و ... بوده است؛
بنابراین، کاملاً منطقی است که تصور کنیم مدیریت دفاعی در دورانی که ابزار نبرد تیر و کمان، شمشیر و ... بوده است بسیار متفاوت از دورانی است که در آن ابزارها و سلاحهای دفاعی موشکهای قارهپیما، تسلیحات شیمیایی، لیزری، اتمی و ... میباشد.
نخبگان، صاحبمنصبان و متنفذینی که دیدگاههای غیرکاربردی پیرامون چیستی، چرایی و کارکرد حکمرانی دارند، لازم است به سیر توسعه انواع نهادهای اجتماعی از زمان جوامع ابتدایی تا به امروز توجه داشته باشند تا درکی واقعی، کاربردی، قابلفهم از چیستی و چرایی حکمرانی دریافت کنند.
انسانها خالق اندیشهها نیستند، بلکه اندیشهها را کشف میکنند. اینکه حکمرانی و حاکمیت چیست و چه کاربردی دارد، محصول خلق تعاریف (تاریخی، متافیزیکی، آرمانی، رؤیایی و ...) سلیقهی برخی اذهان نیست، بلکه “برآیند فهم سازوکار شرایط و امور زیست انسانی است”.
شاید برخی نگارنده را سادهاندیش تلقی کنند؛ اما در بررسی دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی به باور نگارنده، شاهکلید حلوفصل انواع چالشهای بسیار دشوار و خطرناک اجتماعی و ملی “فهم جمعی و بهویژه میان نخبگان و صاحبمنصبان وطندوست، از چیستی مفهوم و کارکرد حکمرانی یا حاکمیت است”.
به عبارتی تصور فقدان یک جامعه بدون سازمان و سازوکار حکمرانی؛ کارکرد، چیستی، ضرورت و اهداف ساختار حکمرانی را برای ما نمایان میکند.
درک مشترک و فراجناحی پیرامون چیستی و چرایی حکمرانی یک ضرورت است
تضعیف شدید اخلاق سیاسی، روابط خارجه پرهزینه، آموزشوپرورش سردرگم، بهداشت و درمان بسیار گران و کمیاب، ...؛ و بهویژه فقر گسترده در جامعه برطرف نخواهد شد، مگر اینکه نخبگان، متنفذین و صاحبمنصبان “وطنپرست” به درک مشترک، کاربردی و فراجناحی پیرامون چیستی و چرایی حکمرانی و مدیریت کلان سیاسی نائل شوند.
درصورتیکه تلاش شود، به هر دلیل (بهویژه به دلایل سوداگرانه و پیگیری اهداف غیر ملی) تعریفی (تاریخی) سلیقهای و غیر صادقانه از چیستی و چرایی حکمرانی که برگرفته از شرایط عینی نیست را خلق کنیم، پیامد چنین ترفندی، جز ظهور انواع چالشهای اجتماعی و ملی که نشان آشکار از سرنوشت مدیریت کلان سیاسی است، در پی نخواهد داشت.
در جهانی که کشورهای قدرتمند و زورگو به اشکال گوناگون، پیوسته در حال غارت منابع و داراییهای ملی کشورهای ضعیف هستند، کشوری که نخبگان آن اجماع نظر پیرامون فهم کاربردی از چیستی و چرایی حکمرانی نداشته باشد، هیچ شانسی برای آرامش، رفاه، امنیت، دفاع و پایداری نخواهد داشت.
در بررسی دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی شاید با توجه به تبیین بسیار کلی فوق بتوانیم به دو پرسش پاسخ مختصری دهیم:
حکمرانی چیست؟ “مدیریت تلاش جمعی” بهمثابه تبلور خرد و اراده جمعی (ملی) که در نهادهای گوناگون تبلور مییابد، بهمنظور تهیه، تأمین و تحقق انواع نیازهای حیاتی شهروندان (انسانها) است. به عبارتی، سازمان حکمرانی که تبلور خرد و اراده جمعی نباشد، یک معمای آسمانی است.
وظیفه حکومت چیست؟ تنها وظیفه قابلفهم و قابل توجیه حکومتها، ایجاد بسترها و سازوکارهای ضروری که شهروندان بتواند از طریق آنها نیازهایی چون غذا، لباس، مسکن، بهداشت و درمان، امنیت، آموزش، نشاط، امید و ... را تهیه و تأمین کنند، میباشد.
هیچ صاحبمنصبی، اخلاقاً و منطقاً حق ندارد با ترفندهای گوناگون اهداف و سیاستهایی را که مغایر منافع جمعی (ملی) است (تخاصم کور با دیگر کشورها، توسعه و بهبود زیست شهروندان کشورهای دیگر، هزینه برای آرمانهای رویاگونه و ناممکن و ...) را پیگیری کند.
برای بررسی دلایل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی نقد دلسوزانه، صادقانه و سودمند ناکارآمدی مدیریت کلان، ما نیازمند یک معیار یا متر هستیم. به باور نگارنده، یگانه متر سیاسی که میتوان با آن عملکرد مدیریت کلان سیاسی را ارزیابی و نقد کرد، “متر منافع ملی” است.