علی مهری - رحیم حمزه- احمد حکیمی پور
آسیبشناسی تئوریک اصلاحات؛ از اصلاح تا جنبش
سرمقاله
بزرگنمایی:
طبیعی است که تصور کنیم موضوع آسیبشناسی اصلاحات ازآنرو که خواست و میل قلبی اکثریت جامعه بوده چقدر واجد اهمیت است. ازاینرو در موضوع آسیبشناسی مطالب بسیاری و از زوایای مختلفی در مطبوعات درج شده است که بهجا و موقع خود قابلتأمل و توجه بوده و قطعاً به کار میآیند. تا آنجا که به خاطر داریم بعضی از این مطالب از منظر نظری هم به بحث پرداختهاند اما در رویکرد تئوریک بهجز چند مطلب قابلتأمل که البته موضوع و محوریت بحثشان آسیبشناسی نبوده بلکه به ریشهها و عوامل پیدایی دوم خرداد و جریان اصلاحطلبی منعطف بودهاند و از آن میان هم تنها مطلبی که در راستای گفتمان دوم خرداد بوده و مبتنی بر تحلیل گفتمانی، کتاب جادوی گفتار دکتر کاشی است. اغلب مطالب نوشتهشده در فضای تنفسی و در درون گفتمان اصلاحات صورت گرفته، از منطق اصلاحات پی روی نموده و نمیتوان برای برونرفت از این وضعیت به آنها متوسل شد. بریدن از فضا و شکستن قالبهای منطق اصلاحطلبی و نگرش فرا گفتمانی از ضرورتهای بحث آسیبشناسی است چراکه آنچه در فضای اصلاحطلبی نوشته میشود درواقع تمجید و تعریف است گرچه ظاهری نقادانه و حتی پرخاشگرانه داشته باشد. علیایحال بعد از گذشت حدود ده سال از پدیده دوم خرداد و شکلگیری گفتمان اصلاحطلبی نیازمند نگرش تئوریک و نیز معرفتی به گفتمان دوم خرداد هستیم. کاری که لازمه آن همانطور که قبلاً اشاره شد، برون آمدن از فضای اصلاحطلبی و نگرشی از بیرون به آن است. در شماره قبل واژههای اصلاحات و جنبش و مطالبات و مفهوم آن در بحث تبیین و ضمن پاسخ به این سؤال که چرا عدهای واژه اصلاحات را به کار میبرند و عدهای نگرش جنبشی دارند؟ مطالبات از نگاه حکومت طبقه بندی و مورد تحلیل قرار گرفت.
نظم مطالبات از منظر حکومت
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد اصلاحات نهتنها از جانب مردم درخواست میشود بلکه از سوی حکومت نیز تعقیب میشود. نوع و میزان اصلاحات قطعاً با مطالبات مردم همپوشانی نخواهد داشت؛ اما مشکل اصلی اینجاست که آسیبشناسی حکومت که توسط خود حکومت صورت میگیرد، کامل نیست و لذا اصلاحات پیشبینیشده کفایت نمیکند. آسیب عمده که حکومت با آن مواجه است یکی ساختار اداری بیماری است که از رژیم گذشته به ارث رسیده و دیگری ساختار اشرافی مبتنی بر نگرش مذهبی است که تا اعماق جامعه ریشه دوانده و به همراه خود تبعیض را هم در همه سطوح گسترش داده است؛ یعنی جزو مطالبات همه طبقات و اقشار جامعه بوده (مطالبه ملی) و میتواند مردم، خودیهای دیروز و غیرخودیها را در کنار هم متحد کند.
حسب آنچه حکومت نسبت به آسیبشناسی خود معرفت دارد مطالبات سه گروه اصلی که عبارت باشد از مطالبات کل جامعه در طبقهبندی و نظمی که از منظر حکومت مورد نظر قرار دادیم جای میگیرند.
1- مطالبات نقد: عبارت است از مطالبات خودیهای دیروز قابلتحمل، مطالبات طبقه پائین و بخشی از مطالبات فرهنگی و اجتماعی طبقه متوسط ازجمله مبارزه با فساد و تبعیض اصلاح ساختار اداری، مبارزه با آسیبها اجتماعی حفظ محیطزیست و امثالهم است؛ و نیز مطالبات حوزه خصوصی ازجمله آزادی اجتماعی و حقوق شهروندی.
لازم به توضیح است که در بحث رفع تبعیض از منظر حکومت، شامل اشرافیت مذهبی نمیشود. چه متأسفانه در نظام جمهوری اسلامی یک تصور غلط وجود دارد که بقای نظام را به تداوم اشرافیت مذهبی پیوند زده است فلذا در بحث رفع تبعیض هرگز به این موضوع نمیتوانید فکر بکنید بلکه اینگونه مطالبات در مطالبات ممنوع طبقهبندی میشود. همچنین تبعیض قومی گرچه آن حساسیت اشرافیت مذهبی را ندارد، اما بهواسطه وجود نوعی نگرش امنیتی در لایههای حکومت جزو مطالبات چالشی طبقهبندی میشود.
2- مطالبات چالشی: عبارت است از مطالبات خودیهای دیروز چالشی، مطالبات طبقه متوسط در حوزهیِ عمومی و هم آنچه از سایر حوزهها باقیمانده است.
3- مطالبات ممنوع: مطالبات خودیهای دیروز غیرقابلتحمل و مطالبات غیرخودیها.
فراوانی مطالبات:
با توجه به فراوانی زیادی که در طبقات پائین وجود دارد، (در اینجا فراوانی دقیق مدنظر نیست) حتی در مرزبندی طبقات هم طبق طبقهبندیهای پیشرفته طبقهبندی متوسط بالا و پائین وجود دارد و لذا اگر این را بپذیریم بخشی از طبقات متوسط میتوانند مطالبات طبقه پائین را داشته باشند و ازآنجاکه میتوانند جز طبقات پائین باشند، مطالبات طبقه متوسط هم میتواند از سری طبقات پائین مطالبه شود. علیایحال در یک جمعبندی سرانگشتی یعنی تا آن حدی که در بحث ما کفایت میکند:
رتبهبندی طبقات و گروهها از منظر فراوانی
1- مطالبات طبقه پائین
2- مطالبات طبقه متوسط
3- مطالبات غیرخودیها و خودیهای دیروز
رتبهبندی مطالبات ازنظر فراوانی
1- مبارزه با تبعیض (هرگونه تبعیض اعم از اشرافیت مذهبی – سیاسی و اجتماعی و قومی).
2- مبارزه با فساد که بیشترین فراوانی را در طبقات متوسط و پائین دارد البته بعد از مبارزه با تبعیض
3- توزیع عادلانه درآمد
4- مطالبات قومی
5- حقوق شهروندی، حقوق زنان، توزیع عادلانه ثروت و سایر مطالبات
رتبهبندی مطالبات از منظر انگیزه
1- مطالبات قومی و مذهبی
2- مبارزه با تبعیض و فساد و توزیع عادلانه
3- سایر مطالبات
توضیح اینکه مسلم است وزن و انگیزه در سایر مطالبات یکسان نیست با هم تفاوت دارد اما میزان و اندازهگیری دقیق آن مستلزم تحقیقات میدانی و دقیق است که در این مقاله به علت تفاوت اندک همه در یک رتبه قرار گرفتهاند. البته قصد ما در رتبهبندیها آمار و ارقام دقیق نیست بلکه نشان دادن این نکته است که چنین تصوری در نزد دوستان اصلاحطلب نبوده است. همانطور که بعداً خواهیم دید، جهتگیریها و بیان مطالبات در گفتمان دوم خرداد فاقد چنین ویژگی بوده است؛ بنابراین تا همین حد و با یک حساب سرانگشتی خیلی از مسائل در بخشهای بعدی بحث آشکار خواهد شد و اینکه چرا برخلاف تصور اصلاحطلبان آقای کروبی چنان رأیی میآورد و مسائل بعدی توضیح پیدا میکند.
مطالبات ملی:
برخی از مطالبات گرچه دارای جایگاه طبقه یا گروه خاصی است اما در شرایط خاصی و یا در نتیجه ساختار حاکمیت ممکن است تبدیل به مطالبات ملی شود در ایران مسأله رفع تبعیض و گرایش به تکنولوژی و استفاده از نخبگان دانشگاهی از مطالبات ملی شده است.
فشار مطالبات:
بعد از پیروزی و آزاد شدن و طرح مطالبات مقوله فشار مطالبات پیش میاید. اگر به این فشار پاسخ داده شود، اعتمادسازی به وجود میآید و در سایه این اعتمادسازی زمینههای تشکیل احزاب قوی فراهم میآید. در صورت عدم توجه به فشار مطالبات بیاعتمادی پیش آمده و احزاب پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و تبدیل به احزاب بیخاصیت و فرمایشی میشوند و محل رفتوآمد اشراف و زد و بندهای مافیائی و غیره شده به بیراهه میروند.
نظم مطالبات:
آزادسازی مطالبات منجر به نظم مطالبات شده و جامعه تقسیمبندی میشود. در این صورت احزاب باید تکلیف خود را مشخص کنند که چه مطالباتی را میبایست نمایندگی کنند. انتظار اینکه احزاب بتوانند حرکتهای پوپولیستی داشته باشند در این مرحله ممکن نیست. بعد از دوم خرداد اصلاحطلبان آن را با قبل از پیروزی اشتباه گرفتند و قصد داشتند بهجای پاسخگویی به مطالبات و تن دادن به نظم مطالبات و تعریف پایگاه اجتماعی خویش از رانت حرکتهای پوپولیستی استفاده کنند که نشد ونمی شد چون نظم مطالبات چنین اجازهای را نمیدهد.
وزن مطالبات:
منظور از وزن مطالبات ترکیب فراوانی با انگیزه است و نیز رتبهبندی مطالبات از منظر وزنی. مطالبات قومی و مذهبی از نوع مطالبات فرا طبقهای هستند و خاصیت فراگیری دارند. بدیهی است که فراوانی آنها بستگی به فراوانی اقوام (به تجزیه و مجموع اقوام) و مذاهب آنهاست گاهی اوقات فراوانی قومی و مذهبی کاملاً همپوشانی میشود در مورد ترکمنها، کردها و بلوچها اینچنین است.
اما همهیِ این مطالبات زمانی منجر به فشار مطالبات میشود که تبدیل به جنبش و حرکت شود. در خصوص ترکان – کردها- بلوچها و عربها این جنبش وجود دارد.
در مورد مطالبات طبقات که فراوانی زیادی دارند. دو بحث وجود دارد آیا جنبش و حرکت طبقه متوسط و طبقه پائین وجود دارد یا نه؟ در ایران طبقات اجتماعی به دلایل مختلف فاقد جنبش هستند و لذا فشار مطالبات وجود ندارد. الا در سه مورد 1- رفع تبعیض 2- مبارزه با فساد و 3- گرایش به علم و فناوری که هر سه این موارد در شرایط خاصی تبدیل به مطالبات ملی شده است. سایر مطالبات طبقات اجتماعی به مرحله فشار نرسیده است؛ و لذا فراوانی آنها در مقابل مطالبات قومی و مذهبی مهم نیست.
رتبهبندی وزنی مطالبات:
مجموع مطالبات همهیِ اقوام و همهیِ اقلیتهای مذهبی نزدیک به 80 درصد فراگیری در جامعه ایرانی را دارد:
مطالبات قومی و مذهبی 2- رفع تبعیض و مبارزه با فساد 3- سایر مطالبات
پاسخ به سؤال چرا عدهای لفظ اصلاحات را بکار میبرند وعدهای نگرشی جنبشی دارند
اینکه چرا عدهای لفظ اصلاحات را بکار میبرند و بعضی لفظ جنبش را، ناشی از این مسأله است که عدهای یعنی آنهایی که داخل چرخه قدرت بودند و یا چنین احساسی داشتند با انتخاب به ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس و وزارت به مطالبهیِ خود دست یافته بودند بنابراین از منظر آنان مطالبهای وجود نداشت فلذا اصلاحات بهخوبی منظور آنان را تأمین میکرد. خودیهای دیروز چالشی و خودیهای دیروز غیرقابلتحمل و غیرخودیها مطالبات خود را تحقق نیافته میدیدند لذا از منظر آنان، در وضعیت جنبش قرار داشتیم و بنابراین مفهوم جنبش مدنظرشان بود و لفظ اصلاحطلبی و امثالهم را به کار میبردند. بدیهی است تعداد کسانی که اصلاحات را بکار میبرند بسیار کمتر از کسانی بود که لفظ اصلاحطلبی را مناسب میدانستند. چراکه تعداد خیلی کمی به قدرت رسیده بودند و مفهوم اصلاحات از منظر اکثریت جامعه قطعاً متفاوتتر از رسیدن به قدرت بود. از منظر اکثریت اصلاحات زمانی حاصل میشد که قدرت نقد کردن مطالبات وجود داشت و چون چنین قدرتی عملاً وجود نداشت، لذا وضعیت در حالت جنبش بود.
داستان اصلاحات
ما داستانی داریم از اصلاحات که دارای دو اپیزود است. اپیزود اول اشارهای دارد به وضعیت آستانه قبل از انتخابات هفتمین دورهیِ ریاست جمهوری که از سال 75 شروع میشود و تا انتخابات پیش میرود و داستان دیگری که بعد از انتخابات اتفاق افتاد. چراکه هرکسی که میخواهد آسیبشناسی کند باید داستان خودش را آشکارا بیان کند تا هم شنونده متوجه شود که او چه چیزی را آسیبشناسی کرده است و بنابراین امکان نقد منصفانه برای دیگران هم فراهم شود و گوینده یا نویسنده هم در طول تحلیل خود از مسیر اصلی منحرف نشود.
داستان اول- سالهای نا امیدی
اصلاحطلبان یا بهتر است بگوییم جناح چپ (نیروهای خط ا مام) بعد از یک دوره سکوت از سال 71 تا 75 با فعالیت مجدد دفتر تحکیم و لیست دادن در انتخابات دوره پنجم مجلس به عرصه سیاسی بازگشت. در سال 75 بحث انتخابات ریاست جمهوری مطرح بود مجدداً طبق سنت همیشگی تنها گزینه جناح چپ میرحسین موسوی نخستوزیر دوران جنگ به اذهان متبادر شد با اعلام عدم کاندیداتوری ایشان گزینه جای گزین مدتها محل بحث بود تا اینکه سید محمد خاتمی کاندیدای مجمع روحانیون مبارز اعلام شد. این را هم بگوییم هدف از شرکت در انتخابات درواقع شناسایی مجدد نیروهای خط امام و تشکیل و سازماندهی مجدد آنان در یک حزب قوی و فراگیر بود نه پیروزی در انتخابات.
خاتمی هم نه به قصد پیروزی بلکه برای شناسایی نیروهای پایکار و سازماندهی به میدان آمد؛ اما هدف دیگر نیروهای خط امام بازگشت به اهداف خط امام و احیاء مجدد ارزشهای دهه اول انقلاب بود که در دوره دولت میرحسین موسوی وجود داشت. بحث فقر و غنا، ولادت مطلقه فقیه (با آن تفسیری که امام از این واژه داشتند) و بحثهای مشابه خصوصاً حذف نظارت استصوابی (البته نه اینکه تأیید صلاحیت ملغی و رد صلاحیت بهجای آن مطرح شود بلکه مرجع تأیید صلاحیت بجای شورای نگهبان وزارت کشور قرار میگرفت) و غیره.
اما در این میان حلقه کیان در طی سالهای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و حمایت غیرمستقیم ایشان از عبدالکریم سروش و سایر دگراندیشان توسط ماشاءا... شمسالواعظین و دیگران شکل گرفته بود. ناگفته پیداست که بحث اصلی حلقه کیان خاتمه انقلاب و تولد نظام بود و همچنین بحثهای مربوط به سکولاریسم و وکالت و ... و اتفاقاً در دانشگاهها هم نفوذ خوبی کرده بود؛ و یکی از حلقههای قوی فرهنگی تأثیرگذار در دانشگاهها بود.
گفتمان حلقهیِ کیان، گفتمان سروش بود و نیروهای مؤثر در دانشگاهها هم تحکیم وحدت با تلفیق این دو موجود به وجود آمد که تشکیلات و نیروهایش خط امامی بود و گفتمانش کیانی البته در حلقه کیان از ادوار تحکیم هم قلم میزدند. از گفتمانهای موازی با حلقه کیان، عصر ما ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که در دانشگاهها خصوصاً در نیروهای جوان و رادیکال تأثیرگذاری داشت. با این پیشینه وارد انتخابات میشویم. امروز دیگر امام نیست و از حمایت ایشان هم خبری نیست باید همراهی مردم را به دست آورد. همه رسانهها هم در انحصار رقیب. تنها رسانه سلام است که نیروهای خط امام میخوانند نه تودهیِ مردم و کیان و عصر ما که نخبگان - اعم از سیاسی و دانشگاهی- میخوانند.
از سوی دیگر رشد طبقه متوسط و افزایش شمارگان فارغالتحصیلان دانشگاهی خواهان آزادی استفاده از اینترنت و ماهواره و تنوع و آزادیهای اجتماعی رابطهیِ زن و مرد و امثالهم هستند. از سوی دیگر در انتخابات مجلس پنجم کارگزاران تکنو کرات متولد میشود که بهخوبی میتواند افکار و خواستههای طبقه متوسط و نخبه را نمایندگی بکند و اتفاقاً کاندیداهای آنها هم در مجلس رأی بالایی در تهران آورده و وارد مجلس میشود. همهیِ علائم حاکی از این است که اگر خاتمی و حامیان او خواستهها و مطالبات طبقه متوسط را مطرح کنند رأی قابلاعتنایی خواهد آورد. شخصیت علمی و دانشگاهی و رفتار حسنه او در زمان وزارت با طرح مطالبات طبقه متوسط سنخیت داشته و مقبول میافتد؛ و مطالبات طبقه متوسط گزینه تبلیغاتی میشود. برآورد این است که خاتمی بتواند رأی قابل قبولی کسب کند؛ و این رأی مبنای کار تشکیلاتی و حزبی بعدی بشود.
داستان دوم - ماهعسل اصلاحات
جناح چپ و خط امام که انتظار چنین پیروزی را نداشت، بر قله این موج قرار گرفت اکنون کسانی که این حماسه را آفریده بودند، به قدرت خویش ایمان آورده و دارای اعتمادبهنفس شده و مطالبات طبقات پائین و سایر مطالبات آزاد میشوند. ازاینپس ما شاهد پدیدهای هستیم بنام فشار مطالبات، فشار مطالبات نهتنها جناح چپ بلکه کل حکومت را تحتفشار قرار میدهد؛ و بهتدریج نظم مطالبات وارد معادلات سیاسی میشود و معادلات سیاسی بر اساس مطالبات شکل میگیرند. گرچه اصلاحطلبان که تا دیروز در فکر متشکل کردن نیروهای خود بودند و یک قسمت فکرشان هنوز هم سازماندهی مجدد خط امام بود، خود را برای این مسأله آماده نکرده بودند. تشت آرا، آشفتگی فکری – در گفتمان خاتمی ناظر به این مسأله است.
بدیهی است که اصلاحطلبان از یکسو تحتفشار مطالبات هستند و از سوی دیگر قدرت کافی ندارند چراکه ساختار اشرافی حکومت که نهادهای انتصابی را سر راه اصلاحطلبان قرار داده، قدرت آنان را بینهایت ناکارآمد ساخته است. از سوی دیگر اصلاحطلبانی که به دنبال انسجام نیروهای خط امام بودند. با پیروزی در انتخابات به چیزی فراتر از خواسته خود رسیدند و بنابراین نیازی نداشتند تا تلاش بیشتری داشته باشند؛ اما دوستان حلقه کیان خواستار پاسخ دادن به فشار مطالبات بودند. نهایتاً به دو گروه اصلاحطلبان میانهرو و اصلاحطلبان تندرو تقسیم شدند.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی