بزرگنمایی:
سال ۱۳۵۷ اگرچه با کودتا در افغانستان آغاز شد اما با پیروزی انقلابیون ایرانی به پایان رسید که حاصل آن نظام جمهوری اسلامی گردید و همین عاملی شد که بخش زیادی از مهاجرین افغانستانی خصوصاً مهاجرین شیعه راهی ایران شوند
به گزارش حاما نیوز، کودتای حزب دموکراتیک خلق افغانستان در این کشور و شروع جنگ در این کشور در سال 1357 سبب شد که بسیاری از ساکنین این کشور مجبور به مهاجرت به خارج از این کشور شوند و تعداد زیادی از آنها در دو کشور همسایه اصلی افغانستان در آن زمان یعنی ایران و پاکستان ساکن شدند، فراموش نکنیم که آن زمان هنوز کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند که از سال 1359 به افغانستان حمله کرده بود و لاجرم ساکنین آن دیار مجبور به فرار به پاکستان و ایران بودند و البته که بعضاً بعد از آن به کشوری دیگر مهاجرت کردند اما بخش زیادی از این مهاجرین در ایران و پاکستان ساکن شدند.
سال 1357 اگرچه با کودتا در افغانستان آغاز شد اما با پیروزی انقلابیون ایرانی به پایان رسید که حاصل آن نظام جمهوری اسلامی گردید و همین عاملی شد که بخش زیادی از مهاجرین افغانستانی خصوصاً مهاجرین شیعه راهی ایران شوند.
البته که مدیران آن زمان کشور با این تصور که بهزودی حمله شوروی به این کشور پایان مییابد، به چشم مهمانانی چندروزه به این مهاجرین نگاه میکردند و از گذر روزها مشخص شد که این تصور اشتباه بوده و اگرچه شوروی از افغانستان عقبنشینی کرد و مجاهدین افغان توانستند دولت کمونیستی حاکم بر این کشور (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) را شکست دهند.
اما در استقرار دولت جدید ناتوان بودند و آتش جنگ داخلی در این کشور شعلهور شد و از دل این جنگها حکومت سیاه طالبان ظهور کرد، حمله 11 سپتامبر به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی بهانهای شد برای حمله آمریکا به طالبان و سرنگونی آن، اما بازهم دولت جدید افغانستان نیز در ایجاد امنیت و کشوری امن شکست خورد.
پس از بیست سال دوباره طالبان بر این کشور حاکم شدند و البته در تمام این سالها، جز بازههای زمانی اندک، نهتنها همه مهاجرین سابق به کشور خود بازنگشتند که مهاجرین جدید هم به آنها اضافه شد و بعضاً حتی مهاجرین بازگشته به افغانستان مجبور به ترک این کشور شدند.
حادثه حمله به سه طلبه در حرم امام رضا، بار دیگر سبب شد که حساسیتهای جامعه ایرانی نسبت به این مهاجرین چهل و اندی ساله مجدداً افزایش بیابد و حتی حملههایی هم علیه آنها در نقاط مختلف کشور انجام بگیرد، اخبار زیادی با تیترهایی همچون سیل مهاجرین افغانی، خطر مهاجرین افغانی و ... در فضای مجازی بازنشر شد و بر این حساسیتها افزود
پیش از ورود به بحث، یک تذکر را جدی و لازم میدانم و آن این است که افغانستان همچون ایران رنگینکمانی از اقوام مختلف و واژه افغانی اشاره به قومیت پشتون از میان اقوام افغانستان است که اندکی بیش از پنجاهدرصد جمعیت این کشور را شامل میشود نه همه ساکنان این کشور لذا بهتر است زمانی که در مورد همه شهروندان افغانستان صحبت میکنیم بهجای واژه افغانی از واژه افغانستانی استفاده کنیم.
فیلمهای متعددی در شبکههای اجتماعی بازنشر شده است که در آن به حضور پرشمار افغانستانیها در قسمتهایی از کشور اشارهشده است و سپس بدون وجود دادههای واقعی و صرفاً به استناد چند مکان پرشمار از مهاجرین به یک حکم کلی رسیده است که ایران پر از مهاجرهای افغانستانی تبار شده است، دقت شود که در کل جامعه ایران طبق آخرین برآوردها حدود دونیم میلیون نفر مهاجر افغانستانی در ایران زندگی میکنند (دست بالا سه میلیون نفر) که اگر جمعیت حدود 84 میلیون نفری ایران را لحاظ کنیم به نسبتی حدود سهدرصدی بین مهاجرین افغانستانی و جمعیت کل کشور خواهیم رسید و این مدعای که حضور پررنگ و تعداد زیاد مهاجرین در کل کشور چندان صحیح به نظر نمیرسد
اگرچه ممکن است در برخی مناطق کشور به دلایل مختلف شاهد تجمع این مهاجرین باشیم اما این نقاط قابلتعمیم به همه کشور نیست آنچنانکه در نقاطی در خارج از کشور شاهد تعدد مهاجران ایرانی هستیم بهگونهای که بتوان با استفاده از زبان فارسی و بدون دانستن زبان اهالی آن شهر و کشور، امور روزانه خود را انجام داد اما این نقاط و این دیدهها قابلتعمیم به همهجا نیست.
نکته دوم، بعضاً میشنویم که ایران بهشت افغانیها (افغانستانیها) است، یا مهاجرین در حال اشغال کل کشور هستند، اندکی به این گفتهها فکر کنیم و بیندیشیم که چقدر این گفتهها به واقعیت نزدیکتر است؟
عمده مهاجرین از سطح تحصیلات بالایی برخوردار نیستند و همین امر سبب شده است که آنها عمدتاً به سمت کارهای فیزیکی و یا با سطوح پایین کاری سوق داده شوند و کمتر میتوان مهاجری را در شغلها و سمتهای بالا دید، بهعنوانمثال باوجودآنکه آنها سه درصد جمعیت ایران را شامل میشوند اما سه صدم درصد هم از جامعه پزشکی ایران یا مهندسی ایران را شامل نمیشوند بماند که برای بسیاری از مشاغل هم با ممنوعیت و محرومیت مواجه هستند.
علت این سطح تحصیلات را میتوان در نوع سیاستگذاریهای حاکمان دید که عملاً امکان ادامه تحصیل را برای آنها از بین میبرد و یا اینکه مانع از تحصیل آنها در برخی رشتهها میگردد.
از سوی دیگر حضور مهاجرین افغانی در تمام نقاط کشور مجاز نیست و در بسیاری از استانهای کشور غیر از مرکز آن استانها اتباع افغانستان امکان و اجازه اقامت ندارند و تنها مجاز به اقامت در برخی نقاط کشور هستند.
البته که بر اساس قوانین کشور امکان ثبت املاک و مستقلات به نام اتباع بیگانه نیست و البته که بسیاری از آنها از چتر حمایتی قانون کار و تأمین اجتماعی خارج هستند لذا گزارههایی همچون بهشت بودن ایران برای آنها و یا اینکه ایران در حال اشغال شدن توسط آنهاست چندان با واقعیت منطبق نیست.
در خصوص این گزاره که مهاجرین خارجی باعث کاهش فرصتهای شغلی میگردند میبایست دقت نمود که بسیاری از این مهاجرین با خانوادههای خود در ایران زندگی میکنند لذا حضور آنها باعث افزایش تقاضا میگردد و زمینه افزایش تولید و اشتغال را نیز فراهم میکند، طبق سالنامه آماری مهاجرت ایران (1399) نرخ مشارکت اقتصادی مهاجرین در ایران 44 درصد بوده که اندکی از نرخ مشارکت اقتصادی کل کشور (41 درصد) بیشتر است
لذا در عمل افزایش تعداد مهاجران تفاوت چندانی نباید با افزایش تعداد جمعیت خود کشور نداشته باشد، اما باتوجهبه تفاوتهای فرهنگی بین دو کشور و نیز سطح تحصیلات عمدتاً پایین مهاجرین افغانستانی به ایران، عملاً این مهاجرین به کارهای بامهارت و سواد پایین مشغول شدهاند و بهعنوان رقیبی برای نیروهای بیکار ایرانی در شغلهایی مثل کارگاههای ساختمانی، مزارع کشاورزی، دامداری و بهصورت کلی در کارگری در صنایع ساده تبدیلشدهاند و گاه در برخی شغلها مثل کورهپز خانه و چاهکنی که کارگران ایرانی به دلایل مختلف حاضر به انجام آنها نیستند را به انحصار خود درآوردهاند البته طبق برخی پژوهشها این تأثیر در نرخ بیکاری کلی جامعه چندان بالا نیست.
در کشورهای پیشرفته با جذب مهاجرین خارجی در فرهنگ و جامعه خود سعی نمودهاند از تواناییها و امکانات آنها برای رشد و پیشرفت جامعه خود استفاده نمایند، شاهد این امر را میتوان در حضور مهاجرین در پستها و سمتهای علمی، اقتصادی، صنعتی و حتی سیاسی مهم کشورهای مختلف دید، اما متأسفانه ما در کشور خودمان به مهاجرین افغانی که پیوندهای قومی، زبانی، دینی بسیار با ما دارند همچنان به چشم عناصری بیگانه و مهاجر نگاه میکنیم،
مهاجرینی که بعضاً نهتنها خودشان که پدر و مادرشان هم متولد ایران هستند و حتی لحظهای سرزمین پدربزرگهای خود را ندیدهاند و از آن خاطرهای ندارند را همچنان مهاجر و اتباع بیگانه صدا میکنیم، افرادی که از شهرهای ایران بسیار بیشتر از شهرهای افغانستان خاطره دارند،
راهحل مهاجرین افغانستانی، پاکستانی، عراقی و ... نه در نادیدهگرفتن آنها که در پذیرش آنها و به رسمیت شناختن آنهاست، فراموش نکنیم که طبق ماده 979 قانون مدنی ایران مصوب 1308 خورشیدی، کلیه اتباع خارجی با سن بیشتر از 18 سال که بیشتر از 5 سال در ایران اقامت متوالی یا متناوب داشته باشند و در هیچ کشوری به جرم مهم یا جنایت سیاسی محکوم نشده باشد و فراری از خدمت در کشور خود نداشته باشد و توان مالی اداره خود در ایران را داشته باشد میتوان تابعیت ایرانی اعطا نمود، در میان مهاجرین ساکن در ایران استعدادها و تواناییهای بسیاری برای شکوفایی و توسعه کشور وجود دارد و میتوان با پذیرش آنها در جامعه ایرانی زمینه رشد و توسعه بیشتر کشور را فراهم نمود.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی