تاریخ احزاب سیاسی ایران (7)
بزرگنمایی:
بخش هفتم: ستار نام چند کمیته سرّی و مبارزاتی عهد مشروطه بود که بهافتخار ستارخان نامگذاری شده بودند. مهمترین آنها، محفلی سری بود که میرزا کریمخان رشتی در نیمه سال ۱۳۲۶ق در رشت بنیاد گذاشت.
ابتدای سال 1401 و بعد از پیشنهاد یکی از جوانان حزبی مبنی بر تهیه پادکستهائی در رابطه با احزاب سیاسی، این ایده در واحد انتشارات حزب اراده ملت ایران شکل گرفت که با توجه به منابع موجود، جای کتابی ساده و موجز اما کامل در حوزه تاریخ احزاب سیاسی ایران خالی است. لذا جلساتی با اساتید صاحبنظر برگزار شد تا شاید بتوانیم این نقیصه را جبران نمائیم.
بعد از ساعتها تفکر و تعمق و بررسی الگوهای موجود، تصمیم نهائی بر این شد که کتابی در چهار جلد مجزا و بر اساس روند تاریخی به این موضوع اختصاص یابد. الگوی کار نیز نمونه کتابهای تاریخ برای جوانان و نوجوانان نشر ققنوس قرار داده شد که نثری روان همراه با توصیحات ساده و موجز داشتند.
برای اینکار گروهی پنج نفره از جوانان حزبی در قالب کارگروه تاریخ احزاب سیاسی ایران در حزب شکل گرفت و ایشان تحت نظارت یک استاد شناخته شده تاریخ، کار بررسی منابع و ماخذ را برای تدوین این مجموعه چهار جلدی آغاز کردند.
با توجه به کثرت منابع و ماخذ و وسواسهائی که معمولا در اینگونه کارها وجود دارد، فرایند تدوین این مجموعه چهار جلدی به طول انجامید. لذا بر آن شدیم با استفاده از فضایی که نشریه حزب در اختیار ما قرار میداد، بخشهائی از این کتاب را بتدریج برای خوانندگان محترم منتشر کنیم تا زمانی که متن کامل کتابها آماده شود.
(در بخشهای قبلی این نوشتار به بحث تعاریف و اصطلاحات مرتبط با احزاب سیاسی؛ وضعیت احزاب در قفقاز و عثمانی؛ و جوانهزدن احزاب در ایران، انقلاب مشروطه، مجلس اول و احزاب مجلس اول پرداختیم. اینک بخش هفتم این نوشتار تقدیم میگردد.)
بخش هفتم: کمیتههای ستار
ستار نام چند کمیته سرّی و مبارزاتی عهد مشروطه بود که بهافتخار ستارخان نامگذاری شده بودند. مهمترین آنها، محفلی سری بود که میرزا کریمخان رشتی در نیمه سال 1326ق در رشت بنیاد گذاشت. این کمیته با رهبران فرقه سوسیالدموکرات قفقاز و نیز حزب داشناکتسوتیون ارمنستان (به رهبری یپرم خان ارمنی) برای تأمین اسلحه و تهیه طرحهای پیشبرد انقلاب همکاری داشت.
البته برای نام کمیته سری ستار رشت، علت دیگری نیز ذکر شده است که ستار اشاره به پنهان بودن فعالیتها و افراد وابسته به آن دارد تا شناسایی و مجازات نشوند. هدف از تشکیل این کمیته، بازگشت مشروطیت و پایاندادن به استبداد صغیر با توسل به قوه قهریه و مبارزه مسلحانه بود. در نهایت اقدامات این کمیته منجر به انقلاب محرم 1327 ه.ق رشت و فتح این شهر توسط مشروطهخواهان شد که این واقعه نیز به نوبه خود زمینه فتح تهران و خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت را فراهم نمود.
رویداد باغ مدیریه از اتفاقاتی است که این کمیته در آن خودنمایی کرد. این کمیته نقشه قتل آقابالاخان سردار افخم - حاکم ایالت گیلان - را در این باغ اجرا کرد. در پی آن نیروهای حکومتی خلع سلاح و کنترل شهر رشت به دست مشروطهخواهان افتاد و رشت نخستین شهری شد که از زیر فرمان محمدعلی شاه خارج گشت.
آقابالاخان از نیروهای وفادار به شاه به شمار میرفت. او در جوانی وارد نظام شد و ظاهراً به سبب توجه کامران میرزا نایبالسلطنه - سومین فرزند ناصرالدینشاه و وزیر جنگ - بهسرعت پیشرفت کرد. در سال 1308ق / 1890م بهپاس دستگیری میرزا نصرالله خان - منشی سفارت اتریش که روزنامۀ قانون میرزا مَلْکَم خان را در ایران تجدید چاپ میکرد - از حکومت پاداش دریافت کرد و به منصب امیر تومانی رسید. از دیگر اقدامات او میتوان به دستگیری و تبعید سید جمالالدین اسدآبادی اشاره کرد. همچنین از موثرینش، پرونده میرزا رضای کرمانی در سال 1314ق / 1896م در کرمان سالها پیش از ترور شاه - بود. گفته شده است که آزار و شکنجه میرزا رضا در طول دوران زندان از انگیزههای او برای ترور ناصرالدینشاه بوده است. در جریان اعتراضات به امتیازنامه رژی، آقا بالاخان نخست مأموریت یافت در قهوهخانههای تهران قلیان بگذارد و مردم را به کشیدن آن مجبور کند. سپس در جریان تظاهرات مردم و محاصرۀ ارگ که به دنبال این ماجراها پیش آمد، به اشارۀ کامران میرزا بهعنوان فرمانده قزاقان پاسدار دربار، به سربازان دستور داد که بهسوی مردم آتش بگشایند و در نتیجه حدود 30 تن کشته شدند و چندبرابر آن زخمی گشتند. در اواخر دورۀ ناصری از صاحبمنصبان نظامی حکومت تهران بود و نام او برای رشوهخواری در معاملات اسلحه در وزارت جنگ به میان آمده بود. در عهد مظفری، در ماجرای دستگیری و به چوب بستن موقّرالسلطنه - داماد شاه که مأمور رساندن شبنامههای انجمن سری به دربار بود - بار دیگر نام او مطرح شد و با سمت رئیس نظمی تهران، مأمور دستگیری اعضا و برهمزدن انجمن سری و تبعید شیخ یحیی کاشی و جمعی دیگر شد. او صاحب القاب متعددی مانند معین نظام، وکیلالدوله، سردار و سرانجام سردار افخم گشت. در سال 1326ق آقا بالاخان که به دشمنی با مشروطهخواهان شهره بود از سوی محمدعلی شاه به حکومت گیلان رسید. وی در گیلان با موفقیت بر اوضاع چیره شد. آقا بالاخان در گیلان به اعمال ناشایست و شگفتی دست زد. از جمله دستور داد عباس خان - برادر میرزا کریمخان رشتی - را دم توپ گذاشته و قطعهقطعه کنند. همچنین وکیل التّجار یزدی نمایندۀ دورۀ اول رشت در مجلس و نیز سید عبدالوهاب صالح - عضو کمیته اتحاد اسلام و نماینده رشت در مجلس اول و مجتهدِ معروف رشت - را تبعید کرد. سرانجام کمیته ستار به علت مقاومت آقابالاخان در برابر تأسیس انجمن ایالتی گیلان و نیز به دلیل سوءسابقه وی، تصمیم به قتلش گرفت.
در روز 16 محرم 1327 قمری یک سال پس از حکومت وی بر گیلان، مجاهدان به رهبری معزالسلطان عبدالحسین خان سردار محیی، میرزا حسینخان کسمایی، علیمحمد خان تربیت، و یپرم خان برای به دام انداختن وی، بزمی در باغ مدیریۀ رشت آراسته و او را بدانجا خواندند. در لحظهای که وی سرگرم شادی بود، از سهنقطه بر وی تاختند و او را همراه اِعزازالممالک و میرزا فتحالله مستوفی (مستشار دفتر) از پای در آوردند و آقابالاخان و در درگیری با گلوله یکی از نیروهای گرجی نقش بر زمین شد.
با پخششدن خبر کشته سردار افخم در شهر، دیگر گروههای مجاهدین، دارالحکومه رشت را تصرف و بر اوضاع شهر چیره شدند. بازتاب رویداد باغ مدیریه در کشور جانی تازه به مشروطهخواهان داد و نیز باعث ریزش طرفداران محمدعلی شاه شد. ازایندست میتوان به سپهدار تنکابنی اشاره کرد که پس از واقعه باغ مدیریهف هنگامی که وکیلالتجار یزدی و ناصرالاسلام ندامانی مأمور شدند تا با سفر به تنکابن از او دعوت کردند تا رهبری مجاهدین شمال را به عهده بگیرد، بهسرعت این پیشنهاد پذیرفت و با حدود پانصد نفر تفنگچی وارد رشت شد. اداره امور فرماندهی نیروهای انقلابی را به دست گرفت و برای فتح پایتخت بهسوی تهران روانه شد.
مؤسس و مغز متفکر کمیته ستار - میرزا کریمخان رشتی - در سال 1908، زمانی که دهخدا و معاضدالسلطنه پیرنیا نشریه صوراسرافیل را در سوئیس منتشر میکرد، در کنار آنان فعالیت میکرد و با لنین – که در آن زمان در سوئیس میزیست - آشنایی یافت. در این همین سال بود که لنین از باشگاه مهاجران انقلابی ایران به نام «انجمن ایران جوان» در پاریس، دیدن کرد. رایین به نقل از یک بازرگان ایرانی مقیم باکو که با بلشویکهای قفقاز ارتباط داشت، درباره سفر میرزا کریمخان رشتی به باکو مینویسد: هنگامی که در تبریز مشغول جنگ و دفاع بودند، از پاریس و استانبول خبر میرسید که اروپائیان میگویند که اهالی تبریز آنارشیست هستند و اهالی ایران مشروطه نمیخواهند؛ بنابراین به هر ترتیب هست در یکی از نقاط ایران شروع به انقلاب نمایید و ضمناً از کمیته ایرانیان پاریس که از انجمن سعادت استانبول مجزا شده بودند، کاغذی به کمیته ما رسید که شخصی وارد خواهد شد موسوم به میرزا کریمخان. شما در باب انقلاب رشت با ایشان مذاکره نمایید.
میرزا کریمخان پس از اولتیماتوم دولت روس، به همراه جمعی دیگر از جمله سید یحیی ناصرالاسلام ندامانی به یزد تبعید شده بود. همچنین در جنگ جهانی اول در کمیته دفاع ملی که عدهای نمایندگان مجلس شامل مدرس، سلیمان خان میکده، و محمدصادق طباطبایی در قم تشکیل دادند عضویت داشت، بعد از آن به کمیته زرگنده پیوست که علیه نهضت جنگل فعالیت میکرد. گفته شده است که به علت ارتباط با سفارت شوروی در تهران مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و تا شهریور 1320 در تبعید به سر برد. پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه پهلوی به تهران احضار و مشاور پادشاه جوان گردید.
گفته شده است که 46 تن از مشروطهخواهان گیلانی و غیر گیلانی که در آن زمان در رشت بودند، در کمیته ستار رشت عضویت یافتند و با آن همکاری میکردند. اعضای شناخته شده این کمیته عبارت بودند از: میرزا کریمخان رشتی (خان اکبر) و سه برادرش معزالسلطان و حسن خان عمیدالسلطان و احمدعلی خان، عبدالحسین خان سردار محیی، میرزا محمدعلی مغازه تبریزی، علیمحمد خان تربیت تبریزی، سید اشرفالدین حسینی قزوینی (نسیم شمال)، میرزا حسین کسمایی، سید یحیی مروستی، احمدعلی خان امشهای، عباس خان امشهای، آقا گل اسکندانی (میخفروش)، جواد خان (ناصرالملکی)، مشهدی مختار (اردبیلی)، رحیم شیشهبر و میرزا محمدعلی (مغازه).
میرزا کریمخان رشتی در رأس کمیته سری قرار داشت. جلسات کمیته در محله سبزهمیدان در خانه میرزا یوسف خان (معاون دیوان) که در ضمن شوهرخواهر مدیر الملک بود، تشکیل میشد. ازقرارمعلوم، سردار افخم از همان روز نخست ورود خود به گیلان به تمام پیشنهادهای مجاهدین و آزادیخواهان گیلان بیاعتنا بود و به درخواست مردم در خصوص تأسیس انجمن ایالتی بههیچوجه توجهی نداشت و از این بابت مورد خشم و نفرت مردم آزادیخواه گیلان بود.
عبدالحسین خان سردار محیی همچنین عضو مؤسس هیئت اتحادیه احرار بود. انجمنی که ابراهیمخان ضرغام السلطنه، ستارخان سردار ملی، باقرخان سالار ملی، و عبدالحسین سردار محیی (معز الدین) در تاریخ 19 رجب 1328 قمری تشکیل داده بودند.
همچنین سید جعفر پیشهوری مینویسد: اُرژنیکیدزه با وجود اینکه بعد از استالین دومین شخصیت انقلاب روسیه بود. مانند یک مجاهد و یک دواساز یا معین طبیب (پزشکیار) ساده در دسته مجاهدین میرزا کریمخان رشتی داخل شد. اُرژنیکیدزه بلشویک گرجی تبار و عضو پولیتبورو حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. او همچنین کلوبی بنام «بینالملل» در رشت تأسیس کرد. او مقالات و مطالبی درباره مبارزه طبقاتی در ایران، انقلاب سال 1905، خصلت و هدف انقلاب ایران نوشته، کار مطالعه آنها را در بین انقلابیون جوان گیلان و تودههای سازمان میداد. به ابتکار ارژنیکیدزه، کمیته ستار مانیفست کمونیستی نوشته مارکس را به زبان فارسی ترجمه کرد. ترتیبی داده شد که مطبوعات بلشویکی را از آنسوی مرز به ایران وارد شود و از طریق باشگاههای سیاسی میان ایرانیان پخش شود. ارژنیکیدزه در تابستان 1910 از ایران خارج شد.
سیداشرف الدین حسینی قزوینی نیز نشریهای اجتماعی - سیاسی و طنزآمیز به نام نسیم شمال - ابتدا در رشت و سپس در تهران - منتشر میکرد. او پس از بمباران و انحلال مجلس، از بیم مأموران و هواداران محمدعلی شاه با لباس مبدل از طریق روستاهای گیلان و قزوین به اشتهارد گریخت. نشریه نسیم شمال به مدت 7 ماه توقیف بود. با وجود جمعیت کم تهران در آن روزگار و شمار اندک با سوادان، 2 تا 4 هزار نسخه به فروش میرسید، درحالیکه تشکیلاتی برای اشتراک نداشت و غالباً کودکان روزنامهفروش آن را توزیع میکردند. نسیم شمال در شهرستانها توزیع نمیشد و بهصورت شخصی و فردی به شهرهای دیگر میرسید. هر شماره بهسرعت به فروش میرفت و اشعار آن تبدیل به تصنیفهای موردعلاقه مردم میشد. او در راه بازگشت به رشت به عضویت کمیته ستار رشت درآمد. به نظر مىرسد که بسیاری از اندیشههای اجتماعى و سیاسى اشرفالدین در همین دوره و با حضور در این محفل پایهریزی شده باشد. پس از آن وی روزنامهاش را به نشر افکار کمیته ستار اختصاص داد.
یِپرِم خان ارمنی در سال 1244 خورشیدی در شهر پورسوم در یکی از توابع گنجه زاده شد. از جوانی با گروههای مسلح آشنایی پیدا کرد و عضو گروه فدائیان ارمنستان جوان و تحت تعقیب دولت روسیه بود. یپرم با گروهی از ارامنه بر آن شد که به خاک عثمانی پناهنده شود؛ اما به دست مرزداران روسیه گرفتار شد. پس از دو سال بلاتکلیفی در زندان تفلیس، دادگاه روسیه تزاری یپرم و یارانش را به 24 سال زندان با اعمال شاقه محکوم کرد و همگی را به ساخالین در سیبری فرستاد. یپرم پس از سه سال که تبعید و زیر نظر بود بهاتفاق سه نفر از تبعیدشدگان از سیبری فرار کرد و خود را به ژاپن رساند. پس از اقامتی کوتاه در ژاپن بهسوی ایران راه افتاد تا اهداف حزبی خود را پیگیری کند. او مدتی در شهر ارسباران و تبریز اقامت گزید و مشغول تبلیغ برای حزب داشناک بود. سپس به رشت رفت و در انقلاب مشروطه فرمانده فوج مجاهدین فدایی ارمنی شد. محمدعلی شاه مخلوع در سال 1329 ه.ق برای شکست مشروطه و بازپسگیری سلطنت با قشون خود به ایران آمد، در جنگ میان قوای هوادار محمدعلی شاه و نیروهای دولتی (مشروطهخواهان) یپرم خان یکی از فرماندهان اصلی بود. در سال 1279 خورشیدی یپرم از طرف داشناک برای تشکیل شاخه حزب در گیلان، راهی شد. پس از فتح تهران، یپرم را با دادن اختیاراتی نامحدود به ریاست نظمیه پایتخت منصوب کردند. در این سال یپرم که سرکردگی 50 نفر از مجاهدان را به عهده داشت به همراه 200 نفر بختیاری به سرکردگی جعفر قلی خان سردار بهادر (سردار اسعد بعدی) برای دفع یاغیان آذربایجان فرستاده شدند. یپرمخان نقشی اساسی در فتح تهران و خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت داشت. او فرمانده فوج مجاهدین فدایی ارمنی بود که در سال 1327 قمری همراه با سپهدار تنکابنی از رشت راهی تهران شدند. در سال 1329 ه.ق هنگام بازگشت شاه مخلوع به ایران جنگهایی میان قوای هوادار محمدعلی شاه و نیروهای دولتی (مشروطهخواهان) صورت گرفت. سرکرده نیروی دولتی یپرم خان بود و توانست در نزدیکی ورامین قوای طرفدار محمدعلی شاه به فرماندهی ارشدالدوله را شکست دهد و خود او را هم دستگیر کند. ارشدالدوله بلافاصله در دادگاهی صحرایی به مرگ محکوم شد و حکم وی نیز بدون کمترین درنگ به اجرا درآمد. اندکی بعد قوای دولتی برای دفع سالارالدوله به سمت غرب رهسپار شد. در این لشکرکشی نیز یپرم یکی از سرکردگان بود.
در سال 1291 خورشیدی در جریان یکی از جنگهای دوران مشروطه، یپرمخان و همراهانش به هنگام عزیمت از همدان به کرمانشاه، به قلعه شورجه که اهالی آن با سالارالدوله همراهی کرده بودند، یورش بردند که در میانه تیراندازیها گلولهای به یپرم اصابت کرد و کشته شد و در کلیسای مریم مقدس تهران دفن شد.
تربیت، میرزا محمدعلیخان تربیت روزنامهنگار و از رجال فرهنگی و سیاسی آذربایجان در تاریخ معاصر ایران بود. ابتدا کتابفروشی و پس از آن مدرسهای به شیوۀ جدید با نام «تربیت» در تبریز تأسیس کرد. کتابفروشی او عرضه گاه نشریات روز فارسی، عربی و ترکی، و اظهارنظر دربارۀ کتابهای جدید و طرح مباحث سیاسی و محفل روشنفکرانی چون یوسف خان اعتصامالملک بود؛ هـر چند، اندکی بعد، مدرسـه بهواسطه اعتـراض مردم عوام و متعصب بسته شد. بعدها مجله گنجینه فنون را در تبریز منتشر کرد. در سال 1322ق با همکاری ملکالمتکلمین، میرزا آقای اصفهانی، سید نصرالله تقوی، و نصرتالسلطنه، در تأسیس نخستین کتابخانه ملی همکاری کرد. به هنگام وقوع کودتای صغیر و به توپ بستهشدن مجلس سپاهیان حکومتی به تبریز حملهور شدند و در این ماجرا کتابفروشی تربیت تاراج و سوخته شد و وی با لباس مبدل به باکو رفت. به وین و سپس پاریس رفت و در لندن با حمایتهای ادوارد براون چند ماه در کتابخانه دانشگاه کیمبریج به فهرستنویسی کتابهای فارسی و عربی پرداخت. تربیت در پاییز 1908م از انگلستان به استانبول رفت و با معاضـدالسلطنه، علـیاکبر دهخدا و میرزا یحیى دولتآبادی در گروه کارکنان ملی ایران و انجمن سعادت به فعالیت پرداخت. با فتح تهران به دست مجاهدین وی به عضویت هیئتمدیره موقتی 12 نفره انتخاب شد. این هیئت برگزیدۀ رهبران انقلاب و صاحب اختیارات مجلس شورای ملی و ناظر اعمال وزرا بود. تربیت در دورۀ دوم مجلس شورای ملی نماینده مردم تبریز شد و از نمایندگان حزب دموکرات بود. گفته شده است که در مواضع اختلاف میان نمایندگان، یا آزادیخواهان و نمایندگان دولت، حکَم و واسطه دوستیها میشد.
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی