منتقد نمیتواند برانداز باشد !!!
نوشتار
بزرگنمایی:
هرچند انتقاد نوعی مبارزه است که بر علیه انحراف و خروج از اصول و قواعد صورت میگیرد، اما در ذات، منتقد نمیتواند یک مبارز انقلابی باشد و برای براندازی تلاش کند یا نمیتوان از یک منتقد انتظار داشت که مثل یک مبارز تلاش داشته باشد تا از بنیان، موجودیتی را منهدم و مضمحل سازد
هرچند انتقاد نوعی مبارزه است که بر علیه انحراف و خروج از اصول و قواعد صورت میگیرد، اما در ذات، منتقد نمیتواند یک مبارز انقلابی باشد و برای براندازی تلاش کند یا نمیتوان از یک منتقد انتظار داشت که مثل یک مبارز تلاش داشته باشد تا از بنیان، موجودیتی را منهدم و مضمحل سازد. حتماً خواهید پرسید که در این وانفسا چرا طرح چنین موضوعی را وظیفه خود دانستهام؟ در پاسخ به این سؤال و یا در تلاش برای رفع این ابهام، دوستان را ارجاع میدهم به انتقاداتی که برخی از دوستان به بعضی از نوشتههای من دارند.
برای نمونه آن جا که من از ساختار اجتماعی دفاع میکنم و عنوان میدارم که در این ساختار، ایدئولوژی هم مولفهای ساختاری است و نباید حمله و مخدوش ساختن چهره ایدئولوژی بهصورت محض و مطلق در دستور کار باشد. برخی از دوستان برمیآشوبند که در این شرایط، دفاعکردن از ایدئولوژی نوعی مشروعیت دادن به شرایط و مقابله ایست که حکومت در مقابل اعتراضات دارد و یا اقدامی است که موجب فراهم آمدن زمینه خدشه به اساس اعتراضات میشود. اعتراض دوستان با تمسک به مثل رومی روم و یا زنگی زنگ در ظاهر میتواند منطقی و درست باشد اما باید بهخاطر داشت که منتقد در اساس موظف است که با محوریت دادن به:
1 - هدف از برپایی مجموعه
2 - وظیفهای که عناصر تشکیلدهنده بر عهده دارند
3 - عملکردی که هر یک از عناصر در مقابل عمل به وظایف برجای گذاشتهاند
موضوع کلیت موجود را به بررسی بگذارد و ضعفها و کاستیهای موجود را بر ملا سازد و نمیتواند در حوزه عملی محض خویش چیزی بیش از این بگوید و یا بخواهد.
اجازه بدهید کمی این بخش را مصداقی کنم تا هم راستایی با بحث ممکن شود. همان گونه که میدانیم انسان عضویت در جامعه را انتخاب میکند که از مازاد تولید و فعالیت دیگران بهره ببرد. در اجتماع حکومت موظف میشود که امکان تسهیل در عرضه مازاد تولید عموم را فراهم کند. حال اگر اجتماعی تشکیل شود و این همگرایی صورت نگیرد (مردم نخواهند و نتوانند و یا حکومت از انجام آن عاجز باشد) مسلم است که هدف اجتماعی شدن فراهم نمیآید، اینجا منتقد وارد میشود و میگوید: «اجتماع محترم تو اگرچه از همه عناصر ساختاری برخوردار بودهای اما نتوانستهای هدف تأمین اعضایت را به انجام برسانی». «ای حکومتی که به هر بهانهای مردم را زیر مهمیز مالیات و یا بهرهوری از توانمندیهای او بردهای و یا با تمام قدرت از تمام ارکان ساختاری برای آنچه که طبق قانون در اختیارت بوده استفاده کردهای اما نتوانستهای مردم را به رفاه و رضایت برسانی» و با آسیبشناسی دقیق میگوید که اشکال کار تو در اینجا بوده است.
مثلاً امروز که حکومت و دولت در ایران مورد اعتراض است و این اعتراض علامت روشن نارضایتی مردم و عدم توفیق دولت است؛ ریشه و علت در این دارد که حکومت و دولت از میان همه ارکان اجتماعی تمام تکیه و سنگینی خود را بر سیاست تحمیل کردهاند و همه ارکان را از منظر و زاویه سیاست دیدهاند و از این روست که دین سیاسی شده است، امنیت سیاسی شده است، اقتصاد سیاسی شده است و فرهنگ و امور اجتماعی بر محوریت دید سیاسی استقراریافته و استقلال خود را از دست دادهاند و راه برونرفت از این شرایط بس بحرانی و خطرناک در بازگشت حکومت و دولت به چهارپایه مستقل خویش است و این حرفی است که منتقد میتواند بگوید و باید بگوید که اگر غیر از این باشد به تحقیق او دیگر نمیتواند منتقد باشد بلکه یا وابسته و طفیلی است و یا انقلابی و برانداز. منتقد مولد ارتباط و تعالیبخش آرزوها و ایدهآلهاست.
حال ممکن است پرسیده شود که اگر منتقد برانداز نیست و همسویی با چالشهای محض انقلابی ندارد، پس چرا تحمل منتقد و تابآوری در مقابل تفکر انتقادی سخت است؟ در پاسخ به این سؤال باید از منظر نگاه سیاسی به قدرت نگریست و علت این کجتابی را در مناسبات درونی دستگاه قدرت جستجو کرد. برای نمونه، همان گونه که میدانیم در نگاه سیاسی، قدرت از مشرب مقدس انگاری نگریسته میشود تا با بهرهگیری از هالهای که قداست ایجاد میکند به هر آن کسی که نزدیکی به قدرت دارد، موقعیتی فرازمینی داده شود و به دنبال اعمال این نگاه است که دستگاه سیاسی مستولی بر قدرت میکوشد به هر نحوی که شده مانع از هر تلاطمی شود که ممکن است به طریقی این قداست را مخدوش سازد و یا اساساً فکر میکند که هر چالشی تنها با هدف وارد کردن خدشه به چهره مقدس قدرت و عاملان آن بروز مییابد (توهم توطئه) و این چنین است که با حساسیت تمام در ماهیت هر عامل خارج از مجموعه قدرت نگاه میشود و حتی از تشبث در این که با وارد کردن موارد غیر واقعی تخفیف تأثیری در فعالیتهای آنها داده شود خود داری نمیکنند.
حال ممکن است این ابهام برای دوستان پیش بیاید که اگر حکم کلی است که دستگاه سیاسی میباید در برابر نقد و منتقد دارای مواضع تند باشد، چرا این رویکرد در کشورهای توسعه یافته بکار گرفته نمیشود؟ در پاسخ باید به این موضوع عنایت داشت که در آنها هم وجود دارد، اما اگر به چشم نمیآید بدان خاطر است که حکومت و سیاست در آن کشورها در کف خیابان جاری نیست تا همه تصادمها و بهنوعی برخوردها علنی و عمومی شود. از سوی دیگر باید به این واقعیت هم اذعان داشت که در آنها قدرت و عاملان قدرت مقدس شمرده نمیشوند تا با کمترین اشاره و نقدی، زمین به آسمان کوبیده شود. اما اگر از موارد مورد اشاره بگذریم میتوانیم به مصداق مثل هر گلی رنگ و بوی خود را دارد بگوییم که در آن ممالک صحن اجتماع پازلی را میماند که هر موقعیت و منصبی دقیقاً برای انجام تعهد و مأموریتی تعریف و بنا شده است و نمیشود در آن به خوشایند کسی و یا از باب سلیقه گروهی قطعهای از پازل مورد اشاره را حذف کرد و انتظار داشت که بعد از حذف آن دیگر قطعات بهدرستی کار کنند و یا دیگر قطعات نسبت به بیرون راندن و بی اثر کردن آنها اعتراضی نداشته باشند، مخصوصاً قطعههای نظارتی که فعالیتهای اجتماعی پررنگتری از دیگر قطعات دارند، زیرا که اینان بهعنوان نمایندگان افکار عمومی و یا عناصر تشکیلدهنده و جدان عمومی، عقل جمعی را به زمان بروز اتفاقات نزدیک میسازند تا از طریق تسلط بر آنها هزینهها کاسته شود و انحرافات کنترل و مدیریت گردند.
منتقد ناظری است که با حضوری عالمانه به تولید رابطه مستمر بین مردم و جایگاههای ارائهکننده خدمات میپردازد و با افزودن به سطح توقعات و تمایلات مردم، سطح آرزوها و مطالبات اجتماعی را بالا میبرد و خود این، خواسته جدی دستگاه قدرت، در ممالک توسعه یافته است تا افکار عمومی عالم و آگاه به عنوان موتور محرکه اقدامات و فعالیتها وارد شود و به شناسایی منافع و ارتقای آن کمک کند.
بهاجمال آنکه جامعه امروزین ایران باید این فرصت و فضا را برای فعالان در عرصه نقد و نگاه کاوشگرانه فراهم کند تا با ریز بینی این بخش از جامعه رابطه بسیار مهم و حیاتی مردم و حکومت و به تبع آن دولت - ملت از استمرار و قوت لازم برخوردار گردد.
حسن اسدی
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی