سایه سیاست معرفی و پیشنهاد

سایه سیاست

  بزرگنمایی:
هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه؛ شاعر و پژوهشگر توانمند ایرانی است که بعد سیاسی و اجتماعی زندگی وی در آثارش نمود برجسته ای دارد. از نگاهی می توان ابتهاج ( ۱۴۰۱-۱۳۰۶ ) را حافظه زنده قرن گذشته دانست. او شاهد رویداد های بزرگ و کوچک در ایران بود.

هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه؛ شاعر و پژوهشگر توانمند ایرانی است که بعد سیاسی و اجتماعی زندگی وی در آثارش نمود برجسته ای دارد. از نگاهی می توان ابتهاج ( 1401-1306 ) را حافظه زنده قرن گذشته دانست. او شاهد رویداد های بزرگ و کوچک در ایران بود.
ابتهاج، شاهد دستگیری 53 نفر (1316)، ناظر اشغال ایران (1325-1320)، نظاره گر غائله آذربایجان و کردستان (1325-1324)، مطلع از نهضت ملی و کودتا (1332-1329)، چشیده اختناق پس از کودتا، از دست دادن عزیزترین یاران و قیام پانزده خرداد (1342)، شاهد مبارزات مسلحانه (1355-1349)، انقلاب اسلامی 1357، وقایع خرداد 1360، جنگ تحمیلی، پدیده دوم خرداد 1376، رخدادهای 1388 و ... بود.
این تحولات سیاسی، اندیشه او را همانند هر هنرمند مسئولیت شناس و حساسی، کم یا زیاد تحت تاثیر قرار داد. با نگاه دقیق، می توان، سایه های آشکار و نهان این فراز و نشیب های ملی را در اشعار «سایه» یافت. «سایه» ای که از واپسین پلان های سیاسی باقی مانده از او در افکارعمومی، مشارکتش در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 است.
شعر هوشنگ ابتهاج همانند بسیاری از شاعران چپ‌ گرای دیگر از عناصر سیاسی تشکیل یافته است. مهمترین مولفه های سیاسی آمیخته در شعر ابتهاج و اصولاً شاعران چپ ‌گرا عبارت است از: توجه به آزادی و ضرورت رهایی از وضعیت ظلمانی، گرایش به انقلاب و ایستادگی در برابر وضعیت موجود، لزوم جانفشانی در راه آزادی، اسطوره سازی و حماسه‌ پردازی، انتقاد به نابرابری ها و بی عدالتی ‌ها، اعتراض به شکنجه و کشتار، انتظار و امید به فردا.
ابتهاج پس از سرودن کاروان در اسفند 1331 به روشنی تکلیف خود را با شعر روشن می کند و انتظار سیاسی و اجتماعی خود را از این هنر به زبان می آورد. لذا در شعر او تنها سیاست گریزی وجود ندارد، بلکه از بی توجهی نسبت به سیاست و تحولات پیرامونی انتقاد می شود.
در شعر ابتهاج سکوت سیاسی در دنیایی که فقر و بی عدالتی و تبعید، حبس و کشتار آزادی‌ خواهان وجود دارد، رفتاری نادرست تلقی شده است. او همانند بسیاری از نخبگان نسل خویش که شکست نهضت مردمی را در اوایل دهه 1330 به چشم خویش دیده بودند، گذشته از افسردگی سال‌ های نخستین پس از آن، همواره با حفظ روحیات انقلابی در پی جبران شکست گذشته و انتقام از حکومتی بودند که به تشکیل دولت مردمی تن نداده بود و با تقویت سلطنت در پی گسترش استبداد بود. از این جهت باید شعر اتهاج را به ویژه در دهه 1350 بیانیه ای برای دعوت به مقاومت و اعتراض تلقی کرد.
با وجود این، مفهومی که شاید بتواند واقعیت شعر ابتهاج را بیان کند، رمانتیسم اجتماعی است. طرفداران این نوع شعر می خواهند هم در فضای شاعران رمانتیک غور کنند و هم به جامعه و موضوعات اجتماعی پشت نکنند.
شعر رمانتیک اجتماعی می خواهد خلأ پدید آمده میان دنیای درون و بیرون، دنیای عشق و اجتماع و دنیای غزل و حماسه را پر کند. البته ابتهاج برای دست یافتن به این هدف، مضامین عاشقانه را در سبک کلاسیک و در قالب غزل می سرود و مضامین سیاسی و اجتماعی را اغلب در قالب شعر نو سروده است. هر چند که بسیاری از شعرهای او در آن واحد چند معنا را به ذهن متبادر می سازد.
در شعر ابتهاج اثر چندانی از فلسفه زندگی و سیاسی او به چشم نمی خورد؛ یعنی به درستی معلوم نیست که آمال نهایی او کجاست و مدینه فاضله و انسان کامل او کدام است. اما یک نکته به روشنی دریافت می شود که او از وضعیت کنونی رضایت ندارد.
از زمانی که نهضت ملی شکست خورد و عناصر آن زندانی و تبعید و اعدام شدند، ابتهاج سال‌ های پس از آن را همواره به شب تاریک تشبیه کرد. البته او پیش از آن نیز فضای کلی حاکم بر ایران را دور از جهان مطلوب معرفی کرده بود که شعر شبگیر مشهورترین نمونه این شعرهاست:
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ
دیر‌گاهی ‌ست که در خانه همسایه من خوانده خروس
وین شب تلخ عبوس
می‌فشارد به دلم پای درنگ
با وجود وصف این شب تیره و تار، همواره امید به صبح در شعر ابتهاج دیده می شود. این امید به دست نمی آید مگر با استقامت، قیام و جانفشانی.
در شعر ابتهاج در بسیاری از مواقع مفاهیم سنتی شعر ایرانی مانند شب و سرو معانی پیشین خود را از دست می دهند و معنای نوینی می یابند. مثلاً شب که در شعر عرفانی کلاسیک ایران به زمان سلوک و پیشرفت و حالات خوش روحانی دلالت دارد، معنای معکوسی می یابد و به زمان ناخوشی و تیرگی دلالت می کند. به همین ترتیب مفهوم سرو که به سالک آزاده و بریده از تعلقات دنیوی دلالت دارد به انسان انقلابی اشارت می کند.
روز تو خوش باد
کز پس آن روزگار تلخ ‌تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آمد.
رزم تو پیروز
بزم تو پر نور
جام به جام تو می زنم ز ره دور
شادی آن صبح آرزو که ببینم
بوم از این بام رفت و خوش خبر آمد.
شعر شادباش از دفتر یادگار خون سرو

ساحت گور تو سروستان شد
ای عزیز دل من

تو کدامین سروی؟
شعر سروستان از دفتر تاسیان
ابتهاج در این راه از حماسه‌ سازی و پرداختن به اسطوره های مبارزه غافل نمی شود و به طور صریح از میرزا کوچک خان جنگلی که نماد مقابله با استبداد بود یاد می کند:

ای جنگل، ای داد!
از آشیانت بوی خون می آورد باد!
بر بال سرخ کشکرک پیغام شومی‌ست
آن‌جا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟
ای جنگل، ای حیف!
همسایه شب‌های تلخ نامرادی!
در آستان سبز فروردین دریغا
آن غنچه های سرخ را بر باد دادی!
...
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای جنگل! اینجا سینه من چون تو زخمی‌ست
اینجا دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد
دمادم
در این طریق یکی از مهمترین نقد های ابتهاج به فرهنگ سیاسی ایرانیان، چند‌پارگی‌هایی است که مانع از موفقیت آنان می شود. او در سال 43 و زمانی که میان نیروهای انقلابی شکاف‌ هایی وجود داشت و مانع از وحدت آنان می شد، به این ویژگی انتقاد می کند.
بنشینیم و بیندیشیم!
این همه با هم بیگانه
این همه دوری و بیزاری
به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟
و چه خواهد آمد بر سر ما با این دل‌ های پراکنده؟
جنگلی بودیم
شاخه در شاخه همه آغوش
ریشه در ریشه همه پیوند
وینک، انبوه درختانی تنهاییم.
...
دشمنی دل ها را با کین خوگر کرد
دست ها با دشنه همدستان گشتند
و زمین از بدخواهی به ستوه آمد
ای دریغا که دگر دشمن رفت از یاد
وینک از سینه دوست
خون فرو می ریزد!
اما در شعر آزادی که چند روز پس از روز انقلاب سروده شده است بغض استعاره ها می شکند و ابتهاج عریان تر از سیاست و آزادی و روزهای خونین و سنگین گذشته می گوید:
ای شادی!
ای آزادی!
ای شادی آزادی!
روزی که تو بازآیی
با این دل غم‌ پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غم‌ هامان سنگین است
دل‌هامان خونین است
از سر تا پامان خون می بارد
...
وقتی که زبان از لب می ترسید
وقتی که قلم از کاغذ شک داشت
حتی، حتی حافظه از وحشتِ در خواب سخن گفتن می آشفت
ما نام تو را در دل
چون نقشی بر یاقوت می کندیم.
...
آن شب های طاقت و بیداری
در کوچه تو جستیم
بر بام تو را خواندیم
...
این فرش که در پای تو گسترده‌ست
از خون است
این حلقه گل خون است...
ای آزادی!
از ره خون می‌آیی
اما
می‌آیی



نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield

lastnews

غوطه ور در تلاطم بهار

تمرین دموکراسی به چه معنا

مدّتی این مثنوی تأخیر شد

فقر ما، ورشکستگی شما

دکتر افشین فرهانچی دبیرکل حزب اراده ملت ایران شد

تمرین دموکراسی

چرا نسل جوان علاقه ای به مشارکت در اداره کشور ندارد

آیا پیمان سنتو می‌توانست مادر اتحادیه‌ای همانند اتحادیه اروپا در منطقه خاورمیانه باشد؟

بیش از 29 هزار کارگر طی یک سال قربانی حوادث کار شدند

چرایی و چگونگی مواجهه با ناامکانی اتحادیه‌های کارگری

چالش شوراهای شهر

هیولای جنگ

شفافیت در کلونی زنبورها

روز گرامیداشت مقام معلم در آینه تاریخ

حزب یک مجموعه پویا است، یک موسسه فرد محور نیست

پدیده ای به نام سعید مرتضوی

به بهانه روز کارگر

جهان در هفته‌ای که گذشت 79

دفتر مرکزی حزب بطور غیر رسمی افتتاح گردید

دفتر سیاسی با ترکیب جدید کار خود را آغاز کرد

انتشارات حزب اراده ملت ایران با 34 عنوان کتاب در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

نامه جمعی از احزاب به شهردار و رییس شورای شهر تهران درباره حواشی ساخت مسجد در بوستان قیطریه

دهم اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس؛خلیجی که همیشه فارس خواهد ماند

(هیولا)

تاریخ و آگاهی طبقاتی

جنبش کارگری ایران

زمزمه دلتنگی

درگذشت دنیل دنت، فیلسوف جنجالی آمریکایی که به دنبال درک و توضیح علم ذهن بود.

هفـت تپه

آمار حوادث کارگری در سال 1402

چگونه یک اتحادیه کارگری راه بیندازیم

بالکن رسوایی

یک مرد

نگاهی به دیدگاه ها و برنامه های حزب راده ملت ایران ( از 1379 تا 1402)

اندیشه های سیاسی سید قطب و تاثیر آن بر جنبش های اسلامی معاصر

نگاهی به دلایل افول مردم سالاری اجتماعی (سوسیال دموکراسی )

جهانی شدن و مردم سالاری اجتماعی

پرسه ای در حوالی سیاست

آدم کسی نبودن

دست یابی و پیوند با مخاطبین در احزاب سیاسی

قالب بندی و ساختار دهی یک حزب

کار بست فلسفه در اخلاق حرفه ای

گفتار 2

فریادی بر دیوار

هستیم برآن عهد که بستیم

اکثریت جامعه خواهان تغییر است

سالی که نکوست از پیداست

مجلس و مبارزه با فساد

رخداد های منطقه ای و جهانی و رسالت حزبی

انتخابات حزب محور