بزرگنمایی:
هفته گذشته سید محمود دعایی از نسل اول انقلابیون ۵۷ در ۸۱ سالگی درگذشتند. ایشان جدا از شخصیت متکثر و مردمدار خویش، فردی معتقد به کار تشکیلاتی بودند و تا آخر عمر بهعنوان عضوی از مجمع روحانیون مبارز فعالیت میکردند.
هفته گذشته سید محمود دعایی از نسل اول انقلابیون 57 در 81 سالگی درگذشتند. ایشان جدا از شخصیت متکثر و مردمدار خویش، فردی معتقد به کار تشکیلاتی بودند و تا آخر عمر بهعنوان عضوی از مجمع روحانیون مبارز فعالیت میکردند.
نقش وی در سالهای اول انقلاب خصوصاً در روابط بین ایران و عراق بسیار کلیدی بوده است. چراکه هم قبل از انقلاب رابطه آیتالله خمینی با مقامات عراقی بوده و هم بعد از انقلاب سفیر ایران در عراق بوده است. در سالهای اخیر در این مورد زیاد صحبت شده است لذا در این مقال توجه شما را به بخشی از خاطرات ایشان که به این موضوع میپردازند، جلب میکنیم:
صدام در نطقهای تعیینکنندهاش نسبت به ایران موضع میگرفت و عمده فعالیتهایی که داشت تحریک اعراب منطقه و هموطنان خوزستانی ما و حتی کردهای ایرانی ما بود. ادعای حاکمیت بر شط العرب و ادعای حاکمیت بر جزایر سهگانه و ... بههرحال ادعایی اینچنینی داشتند و بلندگوهای تبلیغاتیشان را بهطرف گروههای طرفدار شاه فعال کردند. من اعتراضاتی را به این ادعاها و مطالبی که در روزنامههایشان بود با مراجعه به وزارت خارجه ابلاغ میکردم. آنها هم متقابلاً اعتراضاتی داشتند نسبت به آنچه یا در روزنامههای ما مطرح میشد یا آنکه مسئولان سیاسی ما عرضه میکردند.
در یک مقطع جدی که من ملاقاتی با وزیر خارجهشان داشتم گفتم که شما میدانید که من علاوه بر اینکه نماینده دیپلماتیک هستم و از طرف وزارت خارجه بهعنوان سفیر انتخابشدهام سوابق نزدیکی و آشنایی با رهبر انقلاب را هم دارم. خب شما چه مشکلی دارید و چرا مطرح نمیکنید؟ در ملاقات بعد که من پذیرفته شدم پیامی از طرف صدام به من داده شد و پیام جالبی بود. صدام پیشنهاد داده بود که من به ایران بیایم و راسا از امام خمینی نمایندهای را درخواست کنم که تامالاختیار بیاید و در عراق با صدام حسین مذاکره کند.
مذاکره بر سر جزایر و شط العرب؟ سر همه مسائل اختلافی. خب طبیعتاً آنچه آنها میخواستند در مذاکرات از ما پذیرش شود یکی تسلیم ما در مقابل ادعاهای آنها برای شط العرب بود. تسلیم در برابر ادعاها در مورد جزایر سهگانه و پذیرش در برابر تجزیهطلبی برخی هموطنان در داخل که عراق هم حامی آنها بود.
من به ایران و خدمت امام آمدم و شرایط را توضیح دادم که برنامههای عراق چیست و پیشنهاد اعزام نماینده برای مذاکره را هم دادهاند. من به دلیل آشناییای که داشتم پیشنهادم به امام این بود که در شرایط فعلی بهترین نمایندهای که میتواند از طرف امام برای مذاکره برود آقای هاشمی رفسنجانی است.
امام چه نظری داشتند؟ امام فرمودند که باید فکر کنند روز بعد که من رفتم امام فرمودند که من به حسن نیت عراقیها اعتقاد ندارم. اینها ما را در شرایط ویژهای تصور کرده و میخواهند در مذاکره ما را تسلیم یک سری از خواستههایشان بکنند که آن خواستهها عملی نیست و ما نمیتوانیم نسبت به تمامیت ارضی کشورمان تصمیمی بگیریم و ادعاهای واهی آنها را بپذیریم. امام تأکید داشتند که آنها را صادق نمیبینند و مذاکره با آنها را بیفایده میدیدند. امام اما توجیه زیبایی در عدم پذیرش کردند، گفتند که من از طرف ایشان بگویم که فلانی ضمن تشکر از حسن نیت شما ترجیح میدهد که مذاکرهکننده رسمی با شما نماینده واقعی مردم باشد. ما در آینده نزدیک انتخابات ریاست جمهوری داریم. مردم نماینده رسمی خود بهعنوان رئیسجمهور کشور را انتخاب خواهند کرد. در آینده نزدیک ما انتخابات مجلس شورا داریم و نمایندگان واقعی مردم انتخاب خواهند شد. من ترجیح میدهم نمایندهای اعزام شود که از طرف منتخب مردم ایران باشد. در شرایط فعلی که مرحله گذار از پیروزی انقلاب و رسمی شدن حاکمیت است ترجیح میدهم که من کسی را اعزام نکنم و اجازه دهید انتخابات برگزار شود و نماینده رسمی ما برای مذاکره بیاید و شما تا آن موقع که مردم نمایندهشان را انتخاب میکنند حسن نیت نشان دهید تا شرایط برای مذاکره مناسب باشد من هم آمدم و عیناً همین مسائل را نقل کردم. خب طبیعتاً آنها در ترفندشان شکست خوردند.