آسیب شناسی معرفتی جامعه ی ایرانی (با نگاهی به گفتمان اصلاح طلبی) گفتمان مسلط جامعه ایرانی و استبداد
گزارش
بزرگنمایی:
جزوه «آسیبشناسی معرفتی جامعه ایرانی (با نگاهی به گفتمان اصلاحطلبی)» در سال ۸۶ تهیه و در سال ۸۷ تکمیل گردیده و در سال ۸۸ نیز موردبازنگری قرار گرفته است. ابتدا در نظر داشتیم لحن جزوه را نیز بهروز کنیم ولی از سوی دیگر لحن اولیه جزوه، حاوی نگرانیها و دغدغههایی بود که حوادث بعد از انتخابات نیز مهر تأییدی بر آنها محسوب میشد، ازاینرو در ترسیم فضای هندسی ادعاهای تحلیل و تفهیم آنها تأثیر دارد، لذا ما را بر آن داشت تا همان لحن اولیه را در انتشار مجدد این تحلیل حفظ کنیم.
این جزوه درواقع تلاشی است برای طرح یک گفتمان و یا ایجاد رخنهای در سامان دانائی جامعه و جا انداختن بحث ضرورت تحول معرفتی، بدیهی است این بحث با این جزوه بسته نمیشود و درواقع آغازی است که با مشارکت همه تداوم پیدا میکند. نگارندگان پیشاپیش از هرگونه انتقاد و پیشنهاد برای تکمیل این بحث استقبال میکنند.
در بخش سوم تحت عنوان گفتمان مسلط جامعه ایرانی (گفتمان نابرابر) از تسلط تام و کامل ثنویت در گفتمان ایرانی سخن به میان آمد و اکنون ادامه آن.
مفهوم مترقی امامت در تشیع با عصمت ایرانی تلفیق شده و بحث عصمت انبیاء و امامان به جهان تشیع و اسلام تزریق میشود. و تشیع سنتی و تاریخی متولد میشود. ازاینپس گفتمان مسلط ایرانی گفتمان تشیع سنتی و تاریخی است. در این گفتمان خداوند به کنار میرود و کار جهان به انبیاء و امامان که جنسی از نور (موجوداتی مافوق انسان) از نوع اهورامزدا (غیرزمینی) دارند و شیطان (اهریمن) واگذار میشود.
در این گفتمان پیامبر اسلام و امامان از نوری هستند که هستی از نور آنان خلق میشود و معصومیت نیز همزاد نور؛ همانطور که در ثنویت وجود دارد؛ و آن حاکمان را از یکسو حاکم مطلق میخواند و از سوی دیگر بری از هرگونه اشتباه و نسیان و خطا! و بینیاز از مشورت و بنابراین عقل تعطیل است.
انسانها در این آئین یا سرسپردهاند و مطیع و امت و خودی؛ رستگاری دنیا و آخرت نصیبشان و خطاها و معاصیشان همراه حکمت بوده و مبدل به نیکی میشود و اینچنین بهشتی زمینی برای مطیعان و کودنان و کسانی که خود را به کودنی و نفهمی میزنند فراهم میشود (کودن سالاری).
و یا اهل خرد و اندیشه و پرسش گری و بنابراین خروج از نور ولایت و حمایت اهورائی و داخل شدن در چرخه بهایم که دانائیشان اسباب زحمت است و نیکیهایشان بر باد و اینچنین جهنمی زمینی برای اهل خرد و شایستگان به وجود میآید.
اینچنین تبعیض و بیعدالتی از دل گفتمان مسلط که لازمه مناسبات استبدادی است و حمایت و اقناع تودهها (قدرت فائقه) را نیز فراهم میسازد, استخراج میشود.
دو اصل مترقی امامت و عدالت تحریف و فراموش میشود چراکه ثنویت اصل پذیرفتهشده گفتمان ایرانی بوده و کسی حتی نسبت به این مسئله نمیتواند تشکیک کند. اصل عصمت امامان (به مفهومی اهورائی که آنان را مافوق انسان و از جنس نور میداند و موجد تعطیلی عقل است) در هر گفتمان شیعی جاری و ساری است و کسی در آن خللی وارد نمیکند و حتی برعکس هرقدر دامنه این عصمت گستردهتر میشود با گفتمان جامعه و طبع ایرانی سازگارتر. چراکه گفتمان ایرانی مؤید و موجد نابرابری است. حتی حرکتهای فکری اصولی و اخباری که در تاریخ تفکر شیعی – بر سر عقل واجتهاد-باهم سر ناسازگاری داشتهاند از این منظر تفاوتی باهم نداشته مهر دو مبنای ثنویت را پذیرفتهاند و اصل عصمت را خدشهدار نمیکنند.
در دوره پهلوی, شبه مدرنیسم رضاخانی با استفاده از نظریهپردازی گوبینو و خلق ایدئولوژی نژاد آریایی و برتری آریائیها بر سایر اقوام و ملل این تفاوت و تبعیض را جنبه نژادی داده و بر اساس این ایدئولوژی، و سازگار نمودن آن با مفهوم «از ما و بر ما» (خودی و غیرخودی) و بازگشت به ثنویت زرتشتی و ماقبل اسلام، مشروعیت رفتارهای فراقانونی خود و بهتبع آن اعمال تبعیض وبی عدالتی را تأمین میکند و اینچنین از فرگرد نوگرائی و مدرنیزاسیون و نظام آموزشی آن، با بازگشت به گذشته قبل از اسلام و استخراج فره ایزدی و مشروعیت ناشی از پاکی اهورایی و انتساب آن به خاندان پهلوی بهعنوان جانشین شایسته کوروش و داریوش مبنای مشروعیت و توجیه رفتارهای فراقانونی و اعمال تبعیض و خلق حلقههای «از ما و بر ما» (خودی و غیرخودی) را فراهم میسازد.
از این منظر حکومتهای استبدادی و متفکران و ایدئولوگهایشان تفاوتی باهم ندارند و همگی به خودی و غیرخودی قائل هستند.
حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی