مدیران کوتوله، قانون بقای مقام و اکسیر “ تفکر انتقادی
نوشتار
بزرگنمایی:
قطعا با مدیران کوتوله برخورد داشتهایم ؛ مدیرانی که علاقه مند به زندگی جلبکی در باتلاقهای خودساخته پیرامونیاند. مهمترین ویژگی یک مدیر کوتوله آن است که اگر میزش را از وی بگیری هنر و ایدهای برای ارائه نداشته و به قول خودمان حرفی برای گفتن ندارد.
قطعا با مدیران کوتوله برخورد داشتهایم ؛ مدیرانی که علاقه مند به زندگی جلبکی در باتلاقهای خودساخته پیرامونیاند. مهمترین ویژگی یک مدیر کوتوله آن است که اگر میزش را از وی بگیری هنر و ایدهای برای ارائه نداشته و به قول خودمان حرفی برای گفتن ندارد.
در سبک مدیریتی شان ؛ ارادت محوری جای شایستهسالاری را پر کرده و تقرب و چاپلوسی جای تخصص و مسئولیتپذیری را میگیرد. مدیران کوتوله برای بالادستیها چون موش خاموش و برای پایین دستیها شیران ژیانند!
در قاموس یک مدیر کوتوله ، زیردستان در دو بخش کلی « با من و یا بر من » تقسیم میشوند. جهانبینی مدیر کوتوله جهان پنج سانتیمتری بینی اوست. این مدیران افراد مستقل و لایقتر از خود را منزوی کرده و یا آنها را در محبس ارادتمندان فرومایه خود به بند عزلت میکشند تا غرورشان لکهدار و امیدشان به یأس مبدل گردد و در آتیه موی دماغشان نگردند.
مدیر کوتوله حافظ وضع موجود بوده و معمولا اهل چالش، پویش و ریسک نیست. موفقیتهای زیردستان را مصادره به مطلوب میکند. از کارمندان خلاق و حاذق گریزان است، مگر اینکه در رسته ارادتمندانش بوده و هنرشان در مدح قامت مدیر صرف شود. با برگشت دادن بودجه به نام صرفهجویی سعی در خوشخدمتی به بالادستی خود دارد.
« تفکر انتقادی، اگر در جامعه ای رواج یابد، در همه شئون و روحیات آن جامعه رسوخ خواهد کرد، زیرا خوی انتقادی شیوه ای برای مواجهه با مسائل زندگی است. کسانی که این خوی در آنها پرورش پیدا کند به هیچ وجه مقهور اشخاصی که سخنرانیهای تبلیغاتی میکنند نخواهند شد. آموزش سنجشگری (تفکر انتقادی) و پرورش توانایی سنجش گری تنها آموزش و پرورشی است که به حق میتوان گفت که شهروندان خوب پرورش می دهد.
سه تکنیک سنجش وضوح، صدق و عمق کمک می کند هر چیزی را باور نکنیم (کند باور باشیم)، خر پنداشته نشویم و تحمل عدم قطعیت داشته باشیم یعنی اینکه قضاوت را تا دستیابی به مستندات و شواهد کافی به تعویق بیاندازیم ».
« چرا گفتوگو اینقدر مهم است. یکی از دلایلش را میگویم. در جامعه هر مسئلهای از سه راه، حل میشود: اولی گفتوگوست. ولی اگر به نتیجه نرسیدیم دو راه بیشتر باقی نمیماند. دومین راه خشونت است یعنی یک نفر/نهاد باید به زور متوسل شود. راه سوم وقتی است که ممکن است خشونت هزینهاش بالا باشد، باب گفتوگو نیز بسته است پس تنها راه دروغگویی برای فریبکاری است. در جامعهای که باب گفتوگو بسته شد، درهای خشونت و دروغ باز میشود » .
رضا قاسم پور
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی