نقد کتاب “دیگر دوستی مؤثر” نوشتهی پیتر سینگر
در نظر التقاط،در عمل الطفات
اندیشه
بزرگنمایی:
کتاب “دیگر دوستی مؤثر” نوشته پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق نام آشنا که با نام فرعی “رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر میدهد” و با دو مقدمه از استاد مصطفی ملکیان و محمدرضا جلایی پور، با ترجمه آرمین نیاکان، توسط نشر نی منتشر شده، مانیفستی ساده از حرکتی است که توسط سینگر و یارانش به راه افتاده.
کتاب “دیگر دوستی مؤثر” نوشته پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق نام آشنا که با نام فرعی “رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر میدهد” و با دو مقدمه از استاد مصطفی ملکیان و محمدرضا جلایی پور، با ترجمه آرمین نیاکان، توسط نشر نی منتشر شده، مانیفستی ساده از حرکتی است که توسط سینگر و یارانش به راه افتاده.
انگیزههای زیبایی چون ریشه کنی فقر مطلق و گرسنگی، در سطح اجتماعی و حفظ توازن اخلاقی در سطح زندگی فردی، اصلی-ترین دغدغههای این جنبشاند.به همین جهت، میتوان گفت که جنبش “دیگر دوستی مؤثر “ هم برای زندگی و تفکر شخصی، توصیه و برنامه دارد و هم برای تعالی و اصلاح اجتماع.
در وهله اول هدف این جریان ارائه روش زیست عقلانیای مبتنی بر اخلاق است که آرامش فکری اشخاص را به ارمغان میآورد. “دیگر دوستی مؤثر” توصیه میکند که در ابتدا سطح نیاز خود از کسب درآمد را تعریف کرده و پس از آن با آرمان رفع فقر مطلق،محو گرسنگی و عدم دسترسی به اولین نیازهای زیستی فقرا، متعهد شویم که درصد مشخصی از درآمد سالانه خود را صرف این هدف نماییم.از این رو، در ابتدا میکوشد تا فواید چنین آرمانگرایی اخلاقیای را برای مخاطب خود روشن سازد و نشان دهد که راهکاری برای زیست سالم و اخلاقی در بر دارد.
پس از این مرحله است که سینگر و “دیگر دوستان مؤثر” به ساختار سازی و نهادسازی مبادرت کرده، تلاش میکنند تا در سطح اجتماعی و بین المللی تأثیر گذار باشند.
چنانکه از همین مقدمه کوتاه از فحوای کتاب پیداست، دو رویه نظری و عملی جنبش در کتاب مذکور شرح داده شده اما گمان میرود در هر دو زمینه دارای نواقص جدیای است که دیر یا زود این جنبش را با چالش و رکود مواجه خواهد کرد چنانکه هم اکنون نیز، این جنبش به توفیقات چندانی، چنانکه انتظار میرفت دست نیافته است.
کتاب “دیگر دوستی مؤثر” اثر پیتر سینگر،فیلسوف نامدار همروزگارمان،اگرچه در پی هدفی مقدس،والا و انسانی است ولیکن فقط میتوان آنرا در حد یک جنبش و حرکت اجتماعی دانست و البته تحسین نمود و نه در حد یک مکتب فکری و فلسفی.
به گمان صاحب این قلم، اصلی ترین نقدی که می توان بر سینگربا عطف توجه به کتاب مورد اشاره وی وارد دانست، تفکر و عمل التقاطی وی است.اگر چه در بدو امر وی را فایده گرا میشناسیم، اما آنچه وی در این کتاب و بخصوص در حمایت از جنبش دیگر دوستی مؤثرابراز داشته جز تفکر و فلسفه ای التقاطی نیست.التقاطی از مکاتب اخلاقی گوناگون، از وظیفهگرایی وعملگرایی تا حتی اخلاق مبتنی بر امر الهی.
واضح است که خاستگاه فکری سینگر فایدهگرایی ست و خود وی این تمایل را کتمان نمیکند ولی او نه تلاشی در دفاع از مکتب مطلوب خود نموده و نه سعی کرده اشکالات وارد بر آن را رفع نماید.
در سراسر کتاب از نمونههایی نام برده که هرکدام با برداشتی از سلیقهها و مکاتب فکری و اخلاقی سازگارند و نه لزوماً فایده گرایی.گویا سینگر در ذیل جنبش دیگر دوستی مؤثر سعی کرده از مناقشات فکری شانه خالی کرده و تنها معطوف به یک هدف مشخص همه تفکرات اخلاقی را ذیل آن غایت گردهم آورد.
او هیچ تلاشی در تعریف مفاهیم اساسی مورد نظر جنبش نداشته و مشخص نیست مراد وی و جنبش دیگر دوستی مؤثر از کلیدی ترین مفهوم مورد نظرشان یعنی مفهوم “خیر” چیست.او مصداقهایی را تشریح کرده و در پرتو آنها یک تعریف حداقلی از “خیر” ارائه کرده است.به نظر میرسد وی “خیر” مورد نظر خود را رفع اساسیترین نیازهای انسانی از جمله خوراک و پوشاک و مسکن میداند ولی در ادامه و در مصداقهای دیگری که عرضه کرده پا را فراتر نهاده، خیریهها و افراد خیّری را در زمره دیگر دوستان مؤثر وارد نموده است که دغدغه آنها نیازهایی بسیار فراتر و تجملاتی تر از نیازهای اساسی انسان است مانند نمونههایی که در حمایت از حیوانات یا موردی که در رفع بیماریهای باروری ذکر میکند.
از همین روست که به نظر میرسد سینگر هر گونه تفکر فلسفی را که تامین کننده هدف مورد نظرش بوده باشد را ذیل این جنبش فراهم آورده است.اما مشکل به همین جا ختم نمیشود چراکه التقاطی بودن یک تفکر به خودی خود و فی نفسه نقص نیست.نقص اساسی این جنبش آنجاست که هدف خد را تبیین نکرده و تلاشی هم برای انجام آن ننموده است.او در بسیاری از مقاطع مختلف کتاب فقط و فقط به بهانه اینکه بحث در تمیز موارد اساسی و خیرات بارز دشوار و مناقشه برانگیز است، از ارائه پاسخ شانه خالی کرده و جهت تحدید مقصود خود به سراغ مثالهایی رفته که تمایزمیان موارد بدیهی و در دسترس است.مانند مقایسه مقدار خیر کمک به موزه با کمک به گرسنگان.
میباید بر این نکته این را بیافزاییم که سینگر مانند اسلاف فایدهگرایش در بند سنجشهای کمّی به دام افتاده در حالیکه چنین محاسبهای در برآورد امری چون “خیر” قطعا غیر ممکن است.
البته نباید از این مطلب به سادگی گذشت که چنین تلاشی در حد و مقیاس جنبش دیگر دوستی مؤثر چنانچه توفیق یابد و از درد و رنج بشریت بکاهد تحسین برانگیز و بلکه شایسته تقدیس است و لیکن فقدان مبنای نظری و فلسفی منسجم تداوم این امر را دچار مشکل خواهد کرد.
به نظرم آنچه از جنبش دیگر دوستی مؤثر و البته این کتاب عملیاتی و مفید است ،همانا ترویج روحیه قناعت و به تعبیر من اپیکوری/رواقیگرایی ست.اگر به این کمینه بسنده کنیم و به ترویج گرایش به حذف زواید و تجملات از زندگی با هدف انجام عمل اخلاقی بسنده نماییم،این جنبش و آموزه این کتاب قابل دفاع خواهد بود اگر در آن صورت اتفاق نو و بدیعی نیفتاده و تنها نوعی اپیکوری/رواقیگرایی اخلاقی بوجود آمده است.
اما علاوه بر این نقد معطوف به عمل ، می توانیم به نقد ریشه شناسانه و پدیدارشناسانه این جنبش نیز نظری بیفکنیم یعنی بکوشیم ریشههای فرهنگی و اجتماعی چنین جنبشی را هویدا سازیم.به زعم من همانگونه که سینگر از آمبروز نقل کرده ، این نوع نگاه به انسان و اخلاقی زیستن وی که در آن دیگری را به رسمیت شناخته و حتی بر خود رجحان دهیم ریشه در دین و فرهنگ مسیحیت داشته کما اینکه از ایشان معروف است که “گونه دیگر خود را به سیلی زننده عرضه کن”.علاوه بر اینکه چنین رویه و نگاهی در فرهنگمان وجود نداشته و ندارد،باید توجه داشت باشیم که ساختار اجتماعی فرهنگی و حتی نظام سیاسی امروز ایران چنان نهاد سازیهایی امثال “جنبش دیگر دوستی مؤثر” را هرگز بر نخواهد تافت.
اما دو نکته و نقد دیگر نیز به گمان من می توان بر این جنبش وارد دانست.اول نگاه ابزار گرایانه به انسان و دوم تبدیل جنبش به نقیض خودش.
توصیه ها و مصداقهای مورد تایید کتاب تا بدانجا می رسند که اهدای عضوی از بدن یا بیشتر دارایی را به نیازمندان روا میدارند گرچه در تبیین علت آن توصیه، سعی می نمایند کسب لذت های بالاتر را در اثر اینگونه اهداء ها شرح دهند ولی به هر روی تلاش بر این است که اثبات نمایند خود شخص دیگر دوست نیز از این عمل منتفع می گردد و به سود خود او نیز هست.بنا بر این جنبش دیگر دوستی و فلسفه اخلاق پشتوانه آن نتوانسته به کمالگرایی و منفعتطلبی انسان بی اعتنا بوده باشد اما سخن اینجاست که علیالاصول طبق قاعده زرین اخلاق می باید هر آنچه بر خود روا میداریم/نمیداریم برای دیگری نیز روا بداریم/مداریم.حالا چگونه در این منش و کنش اخلاقی که نام دیگر دوستی بر خود دارد،لذت معنوی را بر خود و لذت ارضاء نیاز مادی را برای دیگران بخواهیم و روا بداریم.به عبارت بهتر، همانگونه که طبق توصیه دیگر دوستان باید در خود و درنیات خود به حداقل داراییها اکتفا کنیم و حتی در حد داشتن بدن ناقص نیز به کمک به دیگران بپردازیم درحالیکه به ارتقاء زندگی و سلامت دیگری میاندیشیم!!!حتما ادعای برابری تمام بشر شامل خود شخص نیز می شود و او در ابتدا باید خویش را دوست داشته و بهترینها و خیرات را بر خود روا بدارد، نه اینکه به عنوان مثال برای تحقق سلامتی فرد دیگر سلامت خودش را از بین ببرد یا برای رفع فقر دیگران خود تا سطح ایشان تنزل دهد.از اینجاست که به نظرم “دیگر دوستی” به نقیض خودش تبدیل شده و در تلاش برای اهدای سلامتی و رفاه، رفاه و سلامتی یکی از ابناء بشر را که خود کمک کننده است را از وی سلب مینماید.
از دیگر سو ،سینگر برای تعیین حد مقدار کمک و بخشش از اصل “مطوبیت حاشیهای “ استفاده کرده.ضمن اینکه این اصل با وجود ابهام درونی خود چندان راهگشا نیست ، باعث و موجد اشکال دیگری میگردد.
چنانچه بنا بر این اصل، بخشش انسانهای دیگر دوست را تا بدان حد که خود کمک کننده و خانواده وی ضرر نکنند روا و مجاز بدانیم، دچار چنان ابزارانگاری در مورد فرد شدهایم که حتی وجود و بقاء وی را تنها به قصد کمک به دیگری و به جهت هدف و مطلوب تعیین شده خواستهایم.بدیهی است که هر آموزه اخلاقی نسبت باید به تعالی مادی یا معنوی و یا هردوی آنها حساس و فعال باشد و نمی توان آموزه یا آموزهها و مکتب اخلاقی را ذیل اخلاق قرار داد که فاعل اخلاقی هیچ انگاشته و وی را فدای هدف اخلاقی مینمایند.نمی توان اخلاقی را متصور شد که فاعل آن فقط ابزار غایات و اهداف کلی نظام اخلاقی باشد.
با اشاره به این نکته راه به خصیصه و بعد اشکال دیگری میبریم.این خصیصه “جنبش دیگر دوستی مؤثر” که در تلاش برای ساختن دنیای عاری از درد و رنج است ولو با فدا نمودن و ایثار افراد به وضوح اصالت را به اجتماع داده و نسبت به فردیت بشر سکوت می کند.اینچنین اصل پنداشتن اجتماع با صرف نظر از فردیت انسانها نه عملی است و نه راهگشا.
در رد اصالت اجتماع و در اثبات ابتناء اجتماع بر اصلیت فرد بسیار سخنها هست و می توان ارائه نمود اما در این مورد خاص یعنی جنبش دیگر دوستی مؤثر همین استدلال بس که خود این جنبش بدون اغناء فکری فرد در لزوم قناعت نمی تواند عمل بخشش و دیگر دوستی را محقق کند و برای اینکه عمل دیگر دوستی را توصیه نماید مجبور است در ابتدا روش زندگی که پیش از این اپیکوری/رواقی نامیده ام را تبیین و توصیه نماید. تا شخص به چشم پوشی از تجملات و زوائد زندگی نشود و بدان عمل نکند پیداست که تشریح و تبیین لزوم کمک به دیگران، چه نیازمندان دیده و چه ندیده ها کاری عبث خواهد بود.
در آخر، صرف نظر از این نواقص و اشکالات، چنانکه پر پیداست، “جنبش دیگر دوستی مؤثر” حرکتی مبارک و تحسین برانگیز، و در عین حال، چون هر تکاپوی عقل بشری نیازمند طی طریق تکامل است.
باید این کتاب را خواند، نقدش کرد و “دیگر دوستان مؤثر” را در پیجویی چنان آرمان بلندی که در سر دارند یاری داد.
کاظم طیبی فرد
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی