مدخل “خوب زیستن” در دانشنامه فلسفی استنفورد - بخش چهارم (آخر)
“خوب زیستن” و اخلاق
اندیشه
بزرگنمایی:
در سه بخش پیشین این مقاله، مؤلف به معرفی مبحث “ خوب زیستن” در فلسفه پرداخته و پس از آن نظریههای راجع و مربوط به این موضوع را، چنانکه اقتضای یک مقاله دانشنامهای است، بهصورت مختصر مورد بررسی قرار داده است. در این بخش که واپسین بخش از مقاله کریسپ است، همین موضوع را در حوزه فلسفه اخلاق و به طور کلی در حوزه علم اخلاق مورد بررسی قرار داده است.
در سه بخش پیشین این مقاله، مؤلف به معرفی مبحث “ خوب زیستن” در فلسفه پرداخته و پس از آن نظریههای راجع و مربوط به این موضوع را، چنانکه اقتضای یک مقاله دانشنامهای است، بهصورت مختصر مورد بررسی قرار داده است. در این بخش که واپسین بخش از مقاله کریسپ است، همین موضوع را در حوزه فلسفه اخلاق و به طور کلی در حوزه علم اخلاق مورد بررسی قرار داده است.
1. بهزیستی باوری
بدیهی است که مسئله و پرسش”خوب زیستن” در هر نظریه اخلاقی نقشی محوری دارد و هر نظریهای که این اهمیت را نفی کند، قطعاً خودش اهمیتی نخواهد داشت. در واقع، بسیار وسوسهانگیز است که فکر کنیم “خوب زیستن”، به معنای نهایی، تنها چیزی است که میتواند از نظر اخلاقی اهمیت داشته باشد. بهعنوانمثال، “اصل انسان رایانه” جوزف راز را در نظر بگیرید که میگوید: “توضیح و توجیه خوبی یا بدی هر چیزی، در نهایت، از سهم آن در واقعی بودن یا ممکن بودنش در زندگی انسان، و از کیفیت آن ناشی میشود” (1). اگر این اصل را برای “خوب زیستن” ِ غیرانسانی گسترش دهیم، میتوان ادعا کرد که در نهایت، نیروی توجیه هر دلیل اخلاقی بر “خوب زیستن” متکی است. این دیدگاه، همان “بهزیستی باوری” یا Welfarism است.
فایده گرایان، که معتقدند اقدام درست آن اقدامی است که به طور کلی “خوب زیستن” را به حداکثر برساند، ممکن است سعی کنند از منطق شهودی “بهزیستی باوری” برای حمایت از موقعیت خود استفاده کنند. اینان استدلال میکنند که هرگونه انحراف از حداکثر “خوب زیستن” باید بر اساس چیزی متمایز از “خوب زیستن”، مانند برابری یا حقوق باشد. اما کسانی که از برابری دفاع میکنند ممکن است استدلال کنند که خواهان در اولویت قرار دادن کسانی هستند که وضعیت بدتری دارند. ما در اینجا ارتباطی با نگرانی را برای “خوب زیستن” مشاهده میکنیم. به همین ترتیب، کسانی که به حقوق توجه دارند، ممکن است توجه داشته باشند که ما از حقوق خاصی مانند آزادی یا عدم وجود “بدیها”ای مانند رنج (برای مثال در مورد حق شکنجه نشدن) برخورداریم. به عبارت دیگر، تفسیر “بهزیستی باوری” خود محل اختلاف است. اما، بههرحال به نظر میرسد “بهزیستی باوری” برای کسانی که معتقدند اخلاق میتواند مستلزم اقداماتی باشد که به نفع هیچکس نباشد و به برخی آسیب برساند، مانند مجازاتهایی که برای افراد در نظر گرفته شده است، مشکل ایجاد میکند.
2. خوب زیستن و فضلیت
به یک معنا، اخلاق قدیم بیشتر به “خوب زیستن” توجه داشت تا اخلاق مدرن. سؤال اصلی بسیاری از فیلسوفان اخلاق باستان این بود که “کدام زندگی برای یک فرد بهتر است؟”. عقلانیت خود مدار انگاری (2) که طبق این دیدگاه، همیشه قویترین دلیل من این است که “خوب زیستن” خود را ارتقا دهم، تا حد زیادی مفروض گرفته میشد. ولی این موضوع مشکل ایجاد کرد؛ چون معمولاً تصور بر این است که اخلاق مربوط به منافع دیگران است؛ بنابراین اگر خود مدارا نگاری درست است، چه دلیلی برای اخلاقی بودن دارم؟
یکی از راهبردهای آشکاری که میتوان در دفاع از اخلاق اتخاذ کرد این است که ادعا کنیم که رفاه افراد بهنوعی از فضیلت یا اعمال فضیلتمدارانه آنها تشکیل شده است. این استراتژی توسط سه تن از بزرگترین فیلسوفان باستانی، سقراط، افلاطون و ارسطو به طرزی کاملاً متفاوت اتخاذ شده است (3). به نظر میرسد افلاطون در مقطعی از نوشتههای خود، عقلانیت ایثار اخلاقی را مجاز دانسته است. از نظر اخلاقی، فیلسوفان در تمثیل معروف “غار” در کتاب جمهوری، ملزم هستند که از تفکر درباره خورشید در خارج از غار خودداری کنند (4) و بار دیگر به غار فرود بیایند تا همشهریان خود را اداره کنند. در آثار حجیم ارسطو، توصیهای برای قربانی شدن وجود ندارد. ارسطو معتقد بود که میتواند؛ مانند همیشه از انتخاب فضیلت به نفع فرد دفاع کند. با این حال، توجه داشته باشید که لازم نیست او را به عنوان یک خود مدارا نگار به معنای قوی یعنی به عنوان فردی که معتقد است تنها دلایل ما برای عمل بر اساس رفاه خود ما است، توصیف کنید. از نظر او، فضیلت هم به پیشبرد منافع دیگران تمایل دارد و هم (حداقل در صورت عمل) خیر ما را پیش میبرد. بنابراین ممکن است ارسطو اجازه داده باشد که رفاه دیگران دلایل عمل من باشد. اما این دلایل هرگز با دلایلی که بر اساس “خوب زیستن” شخصی من است، در تضاد نخواهد بود.
استدلال اصلی او، “استدلال کارکرد”، استدلالی بدنام و کمال گرا است. بر اساس این دیدگاه، تشخیص خیر برای برخی از موجودات از طریق توجه به “عملکرد” یا فعالیت مشخصه آن موجود، ممکن است. فعالیت مشخصه انسانها بهکارگیری عقل و حسننیت در خوب انجامدادن دستورات عقل، یعنی عمل مطابق با فضایل است. این استدلال که ارسطو آن را بسیار مختصر بیان کرده، بر مفروضات دیگری از فلسفه خود او و در واقع بر فلسفه افلاطون متکی است. به نظر میرسد ارسطو دو ایده را، یکی در مورد آنچه برای شخص خوب است و دیگر در مورد آنچه از نظر اخلاقی خوب است، در مقابل هم قرار میدهد و متضاد میداند.
من ممکن است موافق باشم که یک مثال برای مفهوم “خوب” در مورد بشریت، شخص فضیلتمند است اما منکر این هستم که چنین شخصی آنچه را که برای آنها بهترین است را انجام میدهد. در عوض، ممکن است من اصرار کنم که عقل مستلزم آن است که شخص به نفع خود پیش برود و این خیر، شاملِ، بهعنوانمثال، لذت، قدرت یا افتخار است. اما حجم بسیاری از کتاب “اخلاق نیکوماخوس” ارسطو به پرترههایی از زندگی افراد بافضیلت و شریر اختصاص داده شده است که مستقل از این ادعا که رفاه از طریق فضیلت به دست میآید، پشتیبانی مستقلی ارائه میکند. به طور خاص، تأکید ارسطو بر ارزش شخص “نجیب” (نسبت به کالون) شایانذکر است. تأکید او بر یک ارزش شبه زیبایی شناختی است. البته ممکن است برای کسانی که به چنین ویژگیهایی حساس هستند بعید به نظر برسد که مؤلفهای از “خوب زیستن” باشند. ارزشمندتر از بقیه، از این نظر، حسن فضیلت، به معنای کانتی است که “بی قید و شرط” است. با این حال، برای ارسطو، فضیلت یا “حسن نیت” نه تنها از نظر اخلاقی خوب است، بلکه برای فرد نیز مفید است.
مآخذ و پانوشت:
1. برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به:
Raz, J., 1986, The Morality of Freedom, Oxford: Clarendon Press.p194
2. خود مدارا نگاری یا خودمداری (egoism)؛ نظریهای مبنی بر اینکه تمام افعال انسان یا خودخواهانهاند و یا باید چنین باشند. در همین زمینه هابز(Hobbos) درباره طبیعت انسان نظریهای داد که در آن هر فردی میتوانست فقط تمایلات خود را و نه چیز دیگر را جستجو کند. از نظر مکس اشتیرنر(Max Stirner) خودخواهی غایت حیات است. به گمان وی همه چیز یک فرد بی اهمیت است و خانواده، دولت و جامعه همگی در مقابل فرد، به عنوان قدرت اساسی زندگی و حیات، از بین میرود نک: فرهنگ فلسفه، انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، تهران، 1399، ذیل egoism و Stirner ،صص 331 و 7-1126
3. برای دفاعی مدرن از این دیدگاه رک:
Bloomfield, P., 2014, The Virtues of Happiness: A Theory of the Good Life, New York: Oxford University Press.
4. برای دیدن ترجمه فارسی این مطلب نک: صص 1135تا1138 از جلد دوم مجموعه آثار افلاطون
Plato, Republic, G.M. Grube (trans.),revised C.D.C. Reeve, Indianapolis: Hackett, 1992,519-20
راجر کریسپ
کاظم طیبی فرد
- حزب اراده ملت ایران , حاما , افشین فرهانچی , احمد حکیمی پور , سوسیال دموکراسی , اصلاحات , اصلاح طلب , حسین اکبری بیرق , رحیم حمزه , پیام فیض , مسعود خادمی , زهره رحیمی