بزرگنمایی:
کتاب حاضر اگرچه با مباحث نظری و فلسفه جماعتگرایی آغاز شده، اما بهسرعت تلاش میکند تا تجربیات عینی و واقعی مبتنی بر این رویکرد را در اختیار خواننده قرار دهد؛ بنابراین، حرکت از ذهن بهعین یا از فلسفه به برنامهریزی که اساساً سنت جماعتگرایی نیز محسوب میشود، چارچوب کتاب را شکل میدهد.
کتاب «جماعتگرایی؛ نظریهای برای عدالت، توسعه و مشارکت» نوشته سعید مدنی با مقدمه دکتر پرویز پیران در 419 صفحه از سوی انتشارات صمدیه روانه بازار نشر شده است.
کتاب حاضر اگرچه با مباحث نظری و فلسفه جماعتگرایی آغاز شده، اما بهسرعت تلاش میکند تا تجربیات عینی و واقعی مبتنی بر این رویکرد را در اختیار خواننده قرار دهد؛ بنابراین، حرکت از ذهن بهعین یا از فلسفه به برنامهریزی که اساساً سنت جماعتگرایی نیز محسوب میشود، چارچوب کتاب را شکل میدهد.
مخاطبان در سه فصل با عناوین جماعت چیست؛ جماعتگرایی چیست؟ جماعت گرا کیست؟ کاربرد جماعتگرایی و سخن آخر با مباحث اصلی این کتاب آشنا میشوند.
در این کتاب تلاش شده رویکرد جماعت محور و دیدگاههای جماعتگرایی، مبانی نظری برنامههای جماعت محور، اصول حاکم بر این رویکرد و مراحل و روش اجرای آنها معرفی و عرضه شود.
در پشت جلد کتاب میخوانیم: هنوز دغدغه فقر و نابرابری واقعی است. هنوز مطالبه عدالت و دموکراسی جدی است. هنوز نئولیبرالیسم منفور است و هنوز طبقه مهم است. ازاینرو، تلاش نظری و علمی برای جستوجوی راه مناسب برای فاصله گرفتن از دنیای سراسر نابرابر و تبعیض آلوده و گشایش چشمانداز امید به آیندهای عادلانهتر، دموکراتیکتر و برابرتر مسئولیتی انسانی است.
اینکه ابعاد نابرابری از مقولهای کاملاً اقتصادی بهتمامی حوزههای زندگی از جمله جنسیت، قومیت، تبار، هویت و امثال آن گسترشیافته، به معنای آن نیست که نابرابری طبقاتی را نادیده گیریم یا آن را امری غیرواقعی و ذهنی قلمداد کنیم. چراکه اکثریت مردم فرودست باید جایگاه طبقاتیشان را بر دوش خود حمل کنند و نابرابری را در سیر از منزلت اجتماعی تا طبقه اجتماعی تحمل کنند. این فرماسیونهای اجتماعی هرگز توجیهکننده بیعدالتی برای فرودستان نیست.
هر دو سوی چپ و راست اغلب نسبیگرا شدهاند. دیگر نه دست نامرئی و بازار آزاد رنگ و حنایی دارد و نه کسی به فکر دولت اقتدارگرای سوسیالیستی است. اما در این میان نئولیبرالیسم بهمثابه یک کلاهبرداری منفعتطلبانه بر فضیلت نابرابری اصرار میورزد و وعده بهبود وضعیت طبقه متوسط و فقیر را از طریق ریزش قطرات ثروت حاصل از رانتجویی، انحصار، سفتهبازی و استثمار دیگران در سطح ملی و جهانی میدهد. عصاره این رویکرد جمله قصار «هایک» است در سفر به شیلی پینوشت: «شخصاً دیکتاتوری لیبرال را به دولتی دموکراتیک ترجیح میدهم.»
جماعتگرایی بدیلی است برای رهایی از این اندیشه و نظام سراسر ناعادلانه و منحط که جز تخریب محیطزیست، بیکاری مزمن و فقیرتر شدن فقرا ارمغانی برای جامعه انسانی نداشته است. برخلاف نظر لیبرالها تلاش برای جامعهای برابرتر هم مولد است و هم اخلاقی.