بحران جاذبه در حزب و چالش‌های پیش‌رو
دوشنبه 15 بهمن 1403 - 07:14:07

علی دوست محمدی 

برخلاف نظر آقای قائدی، من معتقدم مشکل اصلی حزب در وجود دو تفکر کاملاً متضاد است که به‌صورت موازی در حزب فعالیت می‌کنند. این دو تفکر، نه‌تنها به نقطه مشترکی نمی‌رسند، بلکه تضادشان، مانع از انسجام و پیشرفت حزب شده است.
هنوز برای ما مشخص نیست که هدف حزب چیست:
* آیا به‌دنبال تغییر گفتمان هستیم؟
* آیا به‌دنبال براندازی هستیم؟
* یا اینکه می‌خواهیم صدای بی‌صدایان باشیم؟
حتی در این مورد هم اختلاف داریم که صدای مردم را چگونه منعکس کنیم:
* از طریق اعتراض به حاکمیت؟
* یا از طریق گرفتن پست در دولت و انعکاس صدای مردم از درون ساختار؟
در داخل حزب، اعضایی هستند که کاملاً مخالف هرگونه تعامل با حکومت‌اند و معتقدند نباید خود را تا حد گرفتن قدرت از این ساختار پایین بیاوریم، بلکه باید تنها به‌عنوان صدای مردم عمل کنیم. در مقابل، گروهی دیگر به‌دنبال گرفتن پست در همین دولت و همین ساختار هستند تا از درون آن، صدای مردم را بازتاب دهند.
تا زمانی که این تفاوت‌های عمیق در دیدگاه وجود داشته باشد، نمی‌توانیم به نقطه مشترکی برسیم و مشخص کنیم که:
* آیا ما اصلاح‌طلب ساختاری هستیم؟
* آیا اصلاح‌طلب گفتاری هستیم؟
* یا اینکه برانداز هستیم؟
ما حتی نمی‌دانیم در جبهه اصلاحات جایگاهی داریم یا نه.
این اختلافات داخلی بزرگ‌ترین مشکل حزب است و بدون حل آن، نمی‌توانیم به یک مطالبه مشترک دست پیدا کنیم. در حالی که ما به رفتارهای استبدادی حاکمیت و شورای نگهبان اعتراض داریم که مانع ورود افراد به ساختار می‌شود، خودمان در داخل حزب بدتر از شورای نگهبان عمل می‌کنیم.
من از سال 93 وارد فعالیت سیاسی شدم و با حزب اراده ملت آغاز کردم. اکنون 10 سال از فعالیت من می‌گذرد و در این مدت، شاهد چندین کنگره و مجمع عمومی بوده‌ام، انتخابات شاخه جوانان را برگزار کرده‌ایم و خودم به‌عنوان عضو شاخه جوانان و عضو شورای مرکزی فعالیت کرده‌ام. با این حال، هرگز حزب را تا این حد راکد و بی‌رمق ندیده‌ام.
آنچه اکنون در حزب می‌بینم، افزایش دافعه و کاهش جاذبه است. در سال‌های اخیر، بسیاری از اعضای ما از حزب دفع شده‌اند. اما کجاست آن کنگره‌های پرشوری که حتی جای سوزن انداختن هم در سالن نبود؟
ما همیشه در حزب با پدیده ریزش و رویش روبه‌رو بوده‌ایم، اما اکنون رویش‌های جدید کجایند؟ امروز دیگر حتی جوانانی نداریم که شاخه جوانان را تشکیل دهند.
ما هنوز نمی‌دانیم که قرار است به‌عنوان یک حزب با تفکر ایدئولوژیک، مانند احزاب دهه‌های 50 و 60 ایران، فعالیت کنیم یا براساس واقعیت‌های جامعه امروز، به‌عنوان یک حزب سیاسی مطالبه‌گر، فعالان سیاسی را در قالب تشکیلات خود گرد هم آوریم.
تا زمانی که این حجم از تفاوت دیدگاه در حزب وجود دارد، نمی‌توانیم به انسجام برسیم یا تأثیری واقعی بر جامعه بگذاریم. در چنین شرایطی، حتی حاکمیت نیز ما را نمی‌بیند و حرف ما را نمی‌شنود.
موضوع دیگری که برای من جالب و البته تأسف‌برانگیز است، این است که حزب اراده ملت ایران دیگر جذابیتی برای جذب افراد جدید ندارد. اعضای فعلی ما بیش از آنکه به‌واسطه روابط تشکیلاتی کنار هم باشند، بر پایه روابط دوستانه و احساسی گرد هم آمده‌اند. همین روابط دوستانه مانع از جدایی اعضای فعلی شده است، اما اگر بخواهیم عضو جدیدی جذب کنیم، چه داریم که او را نگه داریم؟
ما در بدنه حاکمیت نقشی نداریم. از جبهه اصلاحات رانده شده‌ایم. تنوع دیدگاه‌ها و روش‌ها باعث افزایش دافعه شده و بسیاری از اعضا از حزب فاصله گرفته‌اند.
امروز، جمعی محدود اینجا گرد هم آمده‌اند، در حالی که این مجمع عمومی به هیچ‌وجه با کنگره‌های سال‌های گذشته قابل مقایسه نیست. اگر این روند ادامه پیدا کند، جمعیت حزب باز هم محدودتر خواهد شد، تا جایی که شاید در نهایت به گروهی کمتر از ده نفر برسد که دور هم جمع می‌شوند.



http://eradehmellat.ir/fa/News/5950/بحران-جاذبه-در-حزب-و-چالش‌های-پیش‌رو
بستن   چاپ