افشین فرهانچی
دکتر پزشکیان در انتهای دیماه به روسیه سفر کردند و در این سفر، ایشان توافق جامع راهبردی بین ایران و روسیه را امضا کردند. این سند بیست ساله، در کنار سند همکاری بیستوپنج ساله با چین، دو قراردادی است که ایران را در کنار دو قدرت اقتصادی و نظامی شرق قرار میدهد. الزامات پایهای، ابعاد، وضعیت اجرا در عمل، پشتپردهها و بسیاری از مسائل دیگر در مورد این دو قرارداد شفاف نیست ولی نفس امضا این دو قرارداد، نشان از این دارد که جمهوری اسلامی ایران برای حفاظت از خویش در برابر هجمههای آمریکا خصوصا در دوران ترامپ و اسرائیل، تصمیم گرفته است که در کنار بلوک شرق نوین بازی کند.
این فرایند در صورت عملیاتی شدن، به زعم حاکمیت، مسیر میان مدت کشور را مشخص خواهد کرد. بدین صورت که ما علیرغم تحریمهای یکطرفه آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی، تحت پوشش حمایت نظامی و اقتصادی شرق نوین قرار میگیریم.
البته در این میان، پیششرطها و الزاماتی نیز باید رعایت گردد که اولویتدارترین آنها بحث پیوستن به FATF و سپس، نرفتن زیر ضرب تحریمهای سازمان ملل است که ظاهرا هر دو در دستور کار دولت و حاکمیت قرار گرفته است. مرحله دوم، جلوگیری از هرگونه تنش منطقهای و درگیری با اسرائیل و آمریکا است که میتواند شرایط را برای چین و روسیه سخت کند و در مرحله سوم شرایط زیرساختی اقتصادی کشور است که باید خود را با این وضعیت هماهنگ کند. اقتصاد ایران علیرغم سالها تحریم از سوی آمریکا و اروپا، کماکان با زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری مبتنی بر تکنولوژی غربی تنظیم شده است و چرخش آن به سمت شرایط جدید بسیار پرهزینه و همراه با مقاومت خواهد بود.
در این میان حاکمیت و تا حدود زیادی دولت خود را با این نقشه کلان، همراه و هماهنگ کردهاند؛ اما نکته مغفول مانده در این میان، این است که مردم، نهادهای مدنی، فعالین اقتصادی، کنشگران سیاسی، دیاسپورای ایرانی در این بین چه نظری دارند؟
اصلاح طلبان و گروههای نزدیک به ایشان، با حمایت تلویحی یا تمامقد از دکتر پزشکیان تا حدودی خواسته یا ناخواسته همراهی خود را با این فرایند نشان دادهاند. گرچه بسیاری از ایشان ممکن است موافق این فرایند نباشند. اما در مورد اکثریت مردم که در انتخابات اخیر شرکت نکردهاند، گروهها و کنشگران مدنی یا گروههای صاحب نفوذ اقتصادی وضعیت بسیار متفاوت است و ظاهرا حاکمیت و دولت نیز لزومی به اقناع افکارعمومی و ارائه دلایل مرتبط با این تصمیمگیری احساس نمیکنند. ایشان آنقدر خود را صاحب قدرت میدانند که برآوردشان این است که کار را جلو ببرند و بعد جا بیاندازند. اما این موضوع در شرایط فعلی میتواند دوقطبی های موجود را تشدید نماید. گرچه فضای مجازی مکان مناسبی برای ارزیابی کلیت جامعه ایران نیست ولی همین الان میتوان شروع یا تعمیق یک دوقطبی جدید در مورد رابطه با شرق یا غرب را بطور محسوس دید.
اهمیت این موضوع در حدی است که لازم است در سطح جامعه و سپهر افکار عمومی، خصوصا در بین روشنفکران، دانشگاهیان و احزاب موضوع را به بحث و گفتگو گذاشت؛ نه اینکه در پشت درهای بسته و بدون حضور احزاب و کنشگران سیاسی تصمیمگیری نمود و بعد انتظار داشت اینان کورکورانه اطاعت نمایند. طبعا اگر همراهی عمومی با این تصمیم و سایر تصمیمات مشابه باشد، اجرا این پروژههای استراتژیک سادهتر و کم هزینهتر میگردد.
بحث در مورد درستی یا نادرستی، گریزناپذیر بودن یا نبودن این تصمیم و جایگزینهای آن، طبعا در گنجایش این سرمقاله نیست و وقت و مجال دیگری را میطلبد. اما بسیار مهم است که خصوصا احزاب، با دقت موضوع را بررسی نمایند و در راستای منافع بلندمدت کشور به تصمیمی، دال بر همراهی یا عدم همراهی برسند. مشابه هر برنامه و پروژه دیگری، لازم است فرصتها و تهدیدات احتمالی بر اساس سنجههای معتبر و در چارچوب منافع ملی ارزیابی گردد و سپس عملیاتی شود.