سلسله یادداشت‌های «در ستایش آن قدرت اصیل!» (4)
مقام تو جایگاه بندگان نیست، که در این عرصه شهریاری تو
جمعه 30 آذر 1403 - 12:03:09

زهره رحیمی 

در جامعه‌ای که خوانش مسلط ما از فرهنگ و عرف و سیاست و قانون و دین، بر محور خودسرکوبی و خودنادیدن است. نظام آموزشی، هرگز از کودکی تو را باورمند به ظرفیت شگفت‌انگیز انسانی‌ات در مقام آفریدگار نمی‌کند. به تبع آن، ظرفیت و استعداد گروه‌ها و تیم‌های انسانی برای آفرینش و تحول نیز عامدانه مخدوش و نادیده انگاشته می‌شود. در جوامعی که با روش‎های مختلف از هر نهاد مردمی خودبنیاد و هر عاملیت موجد و مبتکری، سلب اختیار و اراده می‌شود و نظام سیاسی جاری، در قامت حاکم بر سرنوشت همگان، خود را والی، قیم و سرورِ تو تعریف و تعیین می‌کند. به آرامی اما عمیق و نافذ، باوری در افراد جامعه شکل می‌گیرد و نهادینه می‌شود که «من صاحب قدرت نیستم». «قدرت واقعی، ازان بالادست است». «باید اندیشه‌ام را مجهز به مفهوم و معنای چنین قدرتی کنم». و در نهایت این نتیجه‌گیری که: «برای قدرتمندشدن، باید خود را به صاحبان قدرت مرکزی، متصل و متکی کرد و به بخشی از آنان بدل شد». این نتیجه، در واقع به یگانه فهم فرد از قدرت تبدیل می‌شود.
در این ساختار، فرد در طبقات و اقشار مختلف گمان می‌کند که نمی‌تواند برای مثال در مقام یک پرستار، آموزگار، کارگر ساختمانی یا حسابدار، فردی واجد قدرت باشد. او تصور قدرت و عاملیت را صرفا در جایگاه رئیس، مدیر، کارفرما و سرپرست یا در تعامل تنگاتنگ با ایشان تعریف می‌کند. او بر قدرت فردی و شهروندی خود برای تغییر معادلات و شرایط، در خاندانش، در محله‌اش، در سازمانش، کاملا چشم می‌بندد. از سرچشمه قدرت خود غفلت می‌کند. به تاثیرگذاری و قدرت معجزه‌آفرینِ رفتارها و گفتارها و افکار خود غافل و منکر است. او می‌پندارد که تنها در اتصال و پیوند با قدرت‌های فرادست حکومتی است که امکان تاثیر و تغییر محقق می‌شود. 
و از آنجاییکه در کشورهای غیردموکراتیک و استیلای مدیریت غیرمشارکتی، راهیابی به ساختار قدرتِ فرادست و ریاستی، تنها از طریق سازوکارهای محدود و انحصاری و گزینشی ممکن و میسر است، رفتار تلخی رواج می‌یابد. افراد قدرت‌طلب و توانا، عمر شغلی یا حرفه‌ای یا مدنی خویش را صرف ورود و پذیرش و درگیرشدن در این مناسبات و سازوکارهای موجود و محدود می‌کنند، بلکه به فرد یا کاراکتری قدرتمند بدل شوند. 
دقیقا از همین‌روست که برای مثال انتخابات از پی انتخابات، ملت در صحنه، از هیچ تقلایی برای اتصال و تعامل با ره‌یافتگان به قدرت فروگذار نمی‌کنند. ملاقات با هر وکیل، مسئول‌دفتر، معاون، مشاور و منشیِ هر صاحب سمَتی و یا ارتباط با هر فرماندار و استاندار و بخشدار و صاحب‌دیوانی را در لیست امور حیاتی فعالیت خود می‌گنجانند، تا حدی که به رفتارهایی چون سِلفی‌های گاه‌وبیگاه با مقامات مملکتی هم چنگ می‌زنند و به آن فخرفروشی می‌کنند. و با قرارگرفتن در یک قاب با فلان و بهمان کارگزار، برای دقایقی لذت قدرتمندشدن را هم می‌چشند! 
این همه در حالیست که قدرت اصیل در وجود و اراده خود مردم است. آری در فردفردِ شهروندان آگاه و توانا و مسئولِ یک جامعه، ذخیره و نهان گشته است. البته که نه تنها هرگز جایگاه و هیمنه و نقش قدرت سیاسی مرکزی را انکار نمی‌کنیم، که حتی کوچک نیز نمی‌شماریم و به خودفریبی مشغول نمی‌شویم. اما غرق‌شدن در آن نگاه و تعریف محصور از قدرت که ذوب در ذات فرادست است نیز، ما را به یک رعیت و بنده، به جای خدای‌‌گونگی خویش تنزل می‌دهد. فرض اینکه هر نیرویی تنها به شرط ورود به پیکر یکپارچه و غول‌آسای حکومتی و رفتن زیر سایه و در چارچوب وی امکان نفوذ و تغییر پیدا می‌کند، ناشی از خودحقیربینی و خودنادیدن شهروندان است که بمرور زیر سایه سنگین حکومت‌های تمامیت‌خواه و غیرمشارکتی رقم می‌خورد و مزمن می‌شود. 
کافیست نگاهی به تاریخ بیندازیم و ببینیم که مردم در طول تاریخ تا چه حد با تغییر سبک زندگی، ارزش‌ها، اندیشه‌ها و حتی ابزارها و فناوری‌هاشان، یک جامعه را متحول و بطور کلی دگرگون ساخته‌اند. پس چرا شهروندان با ظرفیت‌های ناب کنشگری و عاملیت، باید تمام انرژی و ظرفیت خود را متمرکز برای ورود به ساختارهای دولتی و حکومتی کنند؟ چرا باور ما به قدرتِ نهادهای مردمی و جنبش‌ها و همبستگی‌های مردمی و عاملیت‌های فردی تجمیع‌شده، اینقدر کم‌بنیه و بیرنگ و ناباورانه است؟ و در ادامه به این نتیجه می‌رسیم که تنها مسیر تحول و تغییر در فرایندها و ساختارها، مستلزم ورود به دالان‌های پر پیچ‌وخم و معیوبِ دیوان‌سالارانه دولتی و حکومتی است و اینگونه کفه قدرت مدنی را به نفع حکومت سیاسی مرکزی و اقتدارگرا وامی‌‌نهیم؟ 
با این جمله ختم می‌کنم که بویژه زنان و مردان جسور و تحول‌خواهی که در سال‌های اخیر می‌توانستند منشا جنبش‌ها و تحولات بسیاری در جامعه باشند، با اسیرکردن خود در تله دیوانسالاری، جبهه مردمی را از حضور زنان و مردان توانمند و تاثیرگذار، به سهو یا عمد محروم کرده‌اند.


http://eradehmellat.ir/fa/News/4928/مقام-تو-جایگاه-بندگان-نیست،-که-در-این-عرصه-شهریاری-تو
بستن   چاپ