مهدی صادقیها
زندگی جامعه انسانی در دو بستر تاریخی و مکانی همواره نشاندهنده مسیر حرکت مردم و اجتماع آن جامعه و میزان کیفیت زندگی و سرخوشیشان بوده است. کیفیتی که از گذشته آمده و با دستخوشهای غلط، اکنون ناپایداری را به همراه دارد و به سمت آیندهای میرود که اگر اقدامی متناسب صورت نگیرد، شرایط آن بسیار بدتر از امروز خواهد بود.
لازم است به یاد آوریم که شهر دیروز چه بوده است، شهری نمایانگر عالیترین زیستگاه بشر برای سازماندهی اجتماعی مردم. این شهر طوری خودش را سازمان میداد و به کارایی میرسید که نیازهای مادی و معنوی را با حداقل تلاش و حداکثر بهرهوری بهدست بیاورد و اینگونه به ابعاد بزرگی فرا میرویید.
شهری که در محتوای خود میتوانست با تلاش جمعی و قدرتمند شدن جمع، نیازهایش را جواب بدهد. شهر درواقع آزادساز باشندگان و ساکنان خود بود. باشندگانی که از غم نان دور میشدند و به ابعاد جدیدی در این سازمان اجتماعی و برای زندگی اجتماعی روی میآوردند، که مهمترین آن ابعاد این بود که شهروند قدرتمند بتواند اراده خود را بر آیندهای که مایل به آن است اعمال کند. چنین شهری برای ما چاوش تمدن و مدنیت بود.
اما شهر امروزین چیست؟
شهرهایی بندهساز، باشندگانی و ذره ذره شده، وقتی شهر اتمیزه میشود و سازمان اجتماعی تبدیل به جمع عددی و اتمی افراد میشود ، دیگر مولکول تشکیل نمیشود و اتمیزاسیون اتفاق میافتد و افراد در یک زندگیای هستند در خور و خواب، غم، مصرف خودخواهانهای که ممکن است بر صفحه دیجیتال باشد یا در سلول بسته اتاقی که خوشبختی را با ثبت اموالی از آنچه که دور اوست تلقی میکند و از تمامی مزایای شهر دیروز، که زندگی جمعی بود و کیفیت زندگی را هم به صورت جمعی ایجاد میکرد و نه به صورت فردی، از آن دور شد.
امروزه شهرها تبدیل شدهاند کانونهای ناپایداری اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی که در شهر ایرانی نیز این امر کاملا مشهود است.
شهر فردا چه باید باشد؟
بازگشت به رسالتی که شهر از ابتدا داشت. رسالت یک زندگی جمعی خوب، کیفیت زندگی ارتقا یافته برای همه، پاسخگویی به نیاز های مادی در توجه به اصل پایداری و اینکه نه تنها برای همه که یک عدالت درون نسلی است برقرار شود بلکه سرمایه طبیعی را هم طوری باقی بگذارد و خدمات اکولوژیک را نشکند و از بین نبرد که برای همیشه و نسلهای بعد هم باقی بماند و این عدالت فرانسلی است.
در شهر فردا شهروند باید در مرکز حکمراویی شهری قرار بگیرد آنهم برای تغییر و نه تسلیم تقدیر. چراکه اینکه شکی نیست که این الگوی توسعه ای که پیش میرود برای شهر ها نیاز به یک دگرگونی بزرگ دارد.
اما مدیریت شهری پایدار چه می خواهد؟
اینکه یک دگرگونی در بینش ما باید به وجود آید و این بینشی که خود از دانش تخصصی مدیریت شهری میآید موجب تغییر در منش و رفتار ما با شهر گردد. مدیریت شهری پایدار برای بازگشت شهر به شهر دیروز و شهری است که اجتماع قدرتمند تولید فضا عادلانه و با کیفیت زندگی ارتقا یافته برای همگان را میکند. در مدیریت شهری پایدار ما به دنبال آن عصاره والگوی توسعه شهر ایرانی در گذشته هستیم که هموراره با وجود اکولوژیک شکننده و تخاصم اقوام بیگانه خودش را سرپا نگه میداشت. بنابراین هماکنون با توجه به جمیعی معضلات ملموس توجه به این امر بسیار ضروری است به طوری که دیگر نه یک انتخاب، بلکه یک اجبار میباشد.