کورش الماسی
میان وقایع و محیط بهمثابه زمینه وقایع، رابطه علت و معلولی وجود دارد. بهعنوان مثال، درخت خرما در آبوهوای گرم جنوب کاشته میشود و میوه میدهد. اینکه فردی تلاش کند درخت خرما را در آبوهوای سرد اردبیل بکارد و انتظار دریافت میوه از درخت داشته باشد، حاکی از عدم شناخت فرد از رابطه علت و معلولی میان درخت خرما با جغرافیا و آبوهوای گرم است. اجازه دهید از رابطه علت و معلولی درخت خرما با شرایط محیط گرم، برای فهم ریشه جنگها، تنشها، خصومتها و نزاعهای بیپایان در خاورمیانه کمک بگیرم. به عبارتی، چرا اینهمه جنگ و خشونت در خاورمیانه وجود دارد؟ چرا مردم مناطق دیگر جهان مانند شهروندان خاورمیانه گرفتار جنگها و خشونتهای طولانیمدت، بیحاصل و بیپایان نیستند؟ منشأ جنگ و خشونت در خاورمیانه چیست؟ آیا جنگها و خشونتها در خاورمیانه ریشههای منطقهای دارد؟ به عبارتی، آیا رابطه علت و معلولی میان جنگ و خشونت با منطقه خاورمیانه وجود دارد؟ و.یقینا پرداختن به ریشههای جنگها و خشونت بیپایان در خاورمیانه بسیار فراتر از توان و مجال یک موجز است، باوجوداین به منظور درک هرچند کلی ریشههای احتمالی و چرایی جنگها و خشونت بیپایان در خاورمیانه، تبیین کلی و مختصری از مفاهیم رفتار، خشونت و جنگ ارائه میشود.
رفتار: به بیانی کاربردی، رفتار معطوف به حرکات فیزیکی انسان (با ریشههای روانشناختی) بهمثابه سازوکار تحقق انواع نیازهای «طبیعی، روانشناختی و اجتماعی» است. به بیانی دیگر، رفتار مترادف با تعامل، کنترل، تغییر و بهرهبرداری انسان (موجودات در زیست طبیعی) از محیط زیست است.
خشونت: در زیست طبیعی سازوکار یا نظمی برای قضاوت اخلاقی رفتار موجودات وجود ندارد؛ بنابراین رفتار انواع موجودات همان است که باید باشد. بهعنوان مثال، وقتی یک شیر یا ببر در حال دریدن گلوی یک آهو است، بیان عبارت ببر رفتار خشونتآمیز در مقابل آهو دارد، بیمعنی است. به عبارتی، تبیین و قضاوت رفتار موجودات در زیست طبیعی با مفاهیم نامطلوب، خشن، «غیرحیوانی» و... بیمعنی است. نظم حقوقی حاکم و تنظیمکننده مناسبات و روابط اجتماعی، بنیاد و زمینه نظام ارزشی و قضاوت رفتار انسانهاست؛ بنابراین دلیل خشونت تلقیکردن یک رفتار در زیست اجتماعی و عادی تلقیکردن همان رفتار در زیست طبیعی، قانون (نظم حقوقی) است. از اینرو صرفنظر از تأثیرات روانشناختی و احساسی، خشونت معطوف به رفتاری است که مغایر و در تضاد با قوانین اجتماعی باشد. بهعنوان مثال، طبق قوانین رایج و مستقر، رسیدگی و حلوفصل انواع اختلافات میان شهروندان وظیفه نهادهای انتظامی و قضائی است. از اینرو بیتوجه به اینکه حق با کیست، اگر شهروندی به هر دلیل به شهروند دیگری آسیب جانی، مالی یا روحی بزند، گفته میشود که فردی که به شهروند دیگر آسیب زده است، مرتکب خشونت شده است. بنابراین قانون (نظم حقوقی) سنگ محک خشونتآمیز بودن یا نبودن یک رفتار است. بیشک فهم چرایی وقوع خشونت نیز دارای اهمیت است. به عبارتی چرا و در چه شرایطی افراد، گروهها و حتی ملتها متوسل به خشونت میشوند؟ به بیانی کاربردی، ترس، خطر، نیاز، مورد ظلم و بیعدالتی قرارگرفتن، ناامیدی و... میتواند جزء عواملی باشد که موجب و زمینه وقوع خشونت میشود.
جنگ: به کاربردیترین بیان، «خشونت جمعی» است. خشونت جمعی در درون مرزهای جغرافیایی یک دولت-ملت حاکی از «غیرکاربردیشدن نظم حقوقی حاکم بر مناسبات اجتماعی» است. درحالیکه در عرصه روابط خارجه فاقد نظم حقوقی، وقوع جنگ به منظور کسب منافع (ملی) پدیدهای رایج در تاریخ جوامع بوده و هست. اما با توسعه علوم در عرصههای گوناگون بهویژه در علوم انسانی و علوم اجتماعی که در عصر روشنگری به وقوع پیوست، روشهای نوین، کمهزینه و پایدارتری برای کسب «منافع ملی» در عرصه روابط بینالملل ایجاد شد. به عبارتی، توسعه صنعت، تجارت، فناوری و... بهمثابه دستاوردهای توسعه علوم، زمینه تحقق منافع ملی از طریق تعامل و دیپلماسی با کشورها دیگر، جایگزین جنگ شد. اگر تبیین کلی و مختصر مفهوم خشونت و جنگ منطقی و کاربردی تلقی شود، آنگاه باید پرسش شود که چرا در عصر توسعه علوم، در عرصههای گوناگون صنعتی، تجاری، اقتصادی و... برخی کشورها برای کسب منافع(؟) به جای تعامل و دیپلماسی، متوسل به خشونت (جنگ) میشوند؟ دو دلیل یا منشأ برای وقوع جنگ در عصر توسعه تجارت، صنعت، اقتصاد، فناوری و... بهمثابه ابزار تعاملات کمهزینه و سودمند در راستای تحقق منافع ملی، محتمل است. یک، جنگهای مهندسیشده از طریق استعمارگران (انرژیخواران غربی و شرقی)؛ به عبارتی کشورهای استعماری از طریق عوامل بومی، اصلیترین عامل ایجاد جنگ هستند. بنا بر شواهد بسیار، میتوان ادعا کرد که جنگها و نزاعها در خاورمیانه، دلایل و ریشههای بومی ندارند. دو، «توسعهنیافتن علوم انسانی و علوم اجتماعی» بهمثابه درک علمی پدیدهها و امور انسانی و اجتماعی در کشورهای خاورمیانه، زمینه مدیریت سیاسی مبتنی بر «اندیشهها و روشهای باستانی» و در نتیجه توسل به جنگ برای کسب منافع یک اقلیت است. بهطور کلی، مختصر و کاربردیترین بیان، دیپلماسی بهمثابه رفتار خرد و دانشبنیاد، معطوف به تحقق منافع ملی مبتنی بر فهم علمی (جمعی) امکانات و تواناییهای بومی و توازن قدرت در عرصه روابط بینالملل است. امر پنهانی نیست که نفوذ انرژیخواران غربی و شرقی در دولتهای خاورمیانه اصلیترین عامل انواع وقایع (نزاعها) و تحولات در خاورمیانه بوده و هست. نکتهای که میهندوستان باید به آن توجه ویژه داشته باشند، این است که «آیا ممکن است وقایع اخیر در خاورمیانه حاکی از اراده انرژیخواران برای تغییر نظم، مناسبات و ساختار قدرت در خاورمیانه باشد؟». در پایان، «جنگ و منافع و امنیت ملی یک پارادوکس (مانند کاشتن درخت خرما در اردبیل) بدیهی است». اینکه با توجه به شرایط داخلی، منطقه و جهان، تنها مسیر و راهکار تحقق منافع ملی و امنیت، «دیپلماسی و صلح» است.