زهره رحیمی
خواستم در مورد گفتگو و مزایای آن بنویسم اما دیدم که چه صاحبنظران و کارشناسانی از زوایای مختلف به این مهم پرداختهاند و اشارات من در قیاس، به قطرهای در برابر دریا ماند. بهتر دیدم از حوزه تجارب و اندوختههای عملیام به بحث ورود کنم. نزدیک سه دهه است که به روابط اجتماعی و مدنی مشغولم و در این مدت بارها و بارها شاهد شکلگیری یا دستکم تمنای شکلگیری گفتگو، بین افراد بودهام. در طی ده سال اخیر از زمانی که پیامرسانها پا به هستی گذاشتند و ما با وایبر و واتساپ شروع به سلام به دنیای نوین ارتباطات شبکهای کردیم، گفتگوها جلوه و محتوا و معنای دیگری برای ما پیدا کردند. آنچه در این مدت شاهدم و میتوانم به عنوان موانع جدی در تحقق یک گفتگوی پیروز، به آن اشاره کنم را بطور خلاصه در زیر خواهم آورد.
باتوجه به بستر مجازی گفتگو، به عنوان رایجترین و در دسترسترین بستر، بیشتر نکاتم با این اقتضا مرتبط است. در فضاهای گفتگوی کنونی یکی از مهمترین الزاماتی که مراقبت و رعایت نمیشود، فرصت سکوت است. فرصت سکوت به خودمان و به دیگران، برای شنیدن و گفتن و فهمیدهشده و فهمیدن. ما در یک جلسه حضوری دستکم میتوانیم تا اتمام سخن سوی مقابل (با تذکر یا بیتذکر) مکثی کنیم اما در فضاهای گفتگوی مجازی، گاهی چند گوینده همزمان درحال طرح مطالب خویش هستند و این واقعیت، روال گفتگو و به تبع فهم آنرا بطور جدی مخدوش میکند.
مورد دیگر اینست که ما اغلب در گفتگوها به دلایل مختلفی باتوجه به فرایندی که پیش میرود، درگیر احساساتی چون خشم، تحقیر، شکست، حماقت و ... میشویم. در فضاهای گفتگوی مجازی فرصت تامل و خویشتنداری از ما سلب میشود و ما در کسری از ثانیه امکان نشاندادن واکنش و عکسالعمل داریم. لذا مدام این تهدید هست که فضاهای گفتگوی ما مملو از تخلیه احساسات و هیجانات و عواطف ناخوشایندی شود که دچارش شدیم. و شوربختانه برخلاف گفتگوهای رودررو و واقعی، شرایط و الزامات تمرین این خویشتنداری هم دست نمیدهد چون ما قادریم هرلحظه که بخواهیم انگشتان خود را روی صفحه لمسی بچرخانیم و هرآنچه دلمان میخواهد تایپ کنیم و بگوییم.
مسئله مهم بعدی که در گفتگوهای مجازی چالش جدی ایجاد میکند، ماهیت غالب نوشتاری گفتگوهاست. ما به نوشتهها بدون استناد دقیق «لحن»اضافه میکنیم. یعنی فرض و تصور ما از احساس یا حالت مخاطبان، باعث میشود که به جملات آنها لحن اضافه کنیم که قطعا طعم سوگیرانه دارد. امتحان کنید و یک جمله خنثی روی کاغذ بنویسید و حالا تلاش کنید، با دو لحن متفاوت، یکی بدخواهانه و تهاجمی و یکی با حسننیت و مداراگونه آنرا بخوانید و ببینید چه تفاوت شگفتی بین معانی آنها رخ میدهد. گفتگوهای رودررو اما تا حدود زیادی از این پدیده مصوناند.
مسئله دیگر در گفتگوهای مجازی حضور همزمان افراد، گاهی حتی تا چند هزار نفر در بحث است. بسیار بدیهی است همانطور که شما برای سخنرانی در یک مراسم چند صد نفره آمادگیهای متفاوتی از یک گفتگوهای دو نفره و خودمانی را لحاظ میکنید و درگیر استرس و تنشهای بمراتب بیشتری میشوید. طرح نظر و دفاع و اثبات آن در نزد تعداد پرشماری از خوانندگان و شنوندگان و بینندگان، میتواند چندین برابر، رفتار و بازخوردهای شما را متاثر از احساساتتان کند. طرف گفتگو بنا به وضعیت، فکر میکند که حالا نزد هزار نفر سخنی اشتباه زد، یا نزد هزار نفر در اثبات حرفش کم آورده یا حتی نزد هزار نفر پیروز و محق جلوه کرده است. چنین وضعیتی، برخوردها و کلام فرد را چه برای خلاصی از وضعیت، یا برای تداوم آن، دستخوش تاثیرات جدی میکند که میتواند مختلکننده گفتگو باشد.
یکی از جدیترین مسائلی که تقریبا در هر گفتگوی حضوری و مجازی در روند سالم و موفق گفتگوهای ما اخلالگری میکند، اینکه گوینده واقعا بندرت قصد شنیدن و درک سوی مقابل را دارد. معمولا ما دنبال گفتن حرف خودمان هستیم و غالبِ توجه و تمرکز خود را صرف گفتن سخن و ایده و استدلال خودمان میکنیم. گویی قرار نیست که چیزی هم از طرف روبرو بشنویم یا بفهمیم و اساسا بنا نیست که تغییری بکنیم یا چارهای در گفتگو بیندیشیم. غافل از اینکه همین وضعیت دچار طرف گفتگوی ماست و ماحصل داستان، شکست جدی در شکلگیری یک فضای گفتگومحور است.
آفتهایی مثل اصرار بر، به رخکشیدن اطلاعات و دانش تخصصی، آنهم وسط گفتگویی که باید بسیار ساده و آرام و ابتدایی پیش برود، همانقدر به گفتگوها آسیب میزند که حرفهای بیتامل و بدون پشتوانه و نوکزبانی و تهی.
از دیگر موانع در مسیر گفتگوی موفق در جمعهایی که تجربه کردم، این بوده که سرعت اندیشیدن و تحلیل و درک در افراد مختلف متفاوت است. برخی سریعالذهنترند. برخی هرچند با تاخیر اما بسیار دقیقتر و عمیقتر متوجه خواهند شد. در جریان گفتگوهایی که این تفاوتها لحاظ نمیشود یا ناگزیر مورد توجه نیستند، برخی به همین دلایل از چرخه گفتگو بیرون میافتند یا به نتایجی که نباید، از مباحث و گفتگوها میرسند. درحالیکه اگر فرصت تامل و مکث و تعمق روی مطلب را به خود بدهند، ماجرا طور دیگری پیش خواهد رفت.
از جمله چالشهای مهمی که در این مدت دریافت کردم اینست که گفتگوکنندگان، گاهی کوچکترین شناختها را نیز از یکدیگر ندارند. ما گاهی حتی مطمئن نیستیم با فردی که صحبت میکنیم چه جنسیتی، چه زبان مادری، چه هویت اجتماعی دارد یا حتی ساکن ایران هست یا خیر. و از قضا روند گفتگوهای ما در بسیاری موارد به این مولفههای شناخت مرتبط هستند. اینها کمینهی شناخت محسوب میشوند. در لایه بعدی، ما از باورها و شخصیت و منش و سوابق فردی که با او در حال گفتگوی مجازی هستیم، هیچ اطلاعی نداریم و این ناآگاهیها بطور جدی میتواند ما را در دام داوریهای لحظهای و نادرست و درک معکوس از گفتههای مخاطبمان بیندازد.
نکات متعدد دیگری هست اما به اطاله کلام منجر میشود، عجالتا همین موارد هم اگر دستخوش اصلاحاتی شوند، شاهد تحولات چشمگیری در فضاهای گفتگوها به سمت تعالی و کامیابی خواهیم بود. اما نکته پایانی را به ذکر این مورد اختصاص میدهم که بسیار و مکرر آنرا دریافت و احساس میکنم. گفتگو نیازمند حداقلی از آرامش روانی و آسودگی است. قاطبه افراد جامعه بقدری به دلایل مختلف، انباشتی از احساسات ناخوشاند از افسردگی و اضطراب گرفته تا خشم و عصبانیت و انزجار هستند که ما در خیلی از گفتگوهای جاری، بیشتر شاهد رفتارهایی برای تخلیه و بروز این احساسات ناخوشایند و منفی نسبت به هم هستیم تا قصدی برای گفتگو و به نتیجه رسیدن.