در ابتدا تسهیلگر نظر حاضرین را راجع به دین پرسید و اینکه هرکسی چه چیز را دین میداند؟
در جواب به این سوال اکثرا یک نظر داشتند که دین یک چیز قدسی است و برای زندگی انسان ها از طرف خدا بهوسیله پیامبران فرستاده شده است.
اما دو نظر متفاوت هم بود که میگفتند: دین ابزار نگهداری و هماهنگ سازی مردم است و به کمک دین مردم راحتتر هماهنگ و یک شکل میشوند و از سیاست جدایی ناپذیر است.
سوال دوم تسهیلگر این بود که: آیا در حال حاضر دینداری کم شده است یا نه؟
اکثرا موافق کم شدن دینداری بودند و حاکمیت را مقصر این کم شدن میدانستند.
امیرعماد فراهانی با این نظریه مخالف بود و معتقد بود که دینداری کم نشده است اما نوعش فرق کرده است؛ مثالش راهپیمایی اربعین، کم نشده که هیچ زیادتر هم شده است. امروزه مثل قبل آدمهای نماز خوان نداریم ولی اربعین پیادهروی میلیونی داریم و این نشان دهنده پررنگترشدن دین است اما بهشکل دیگری.
علیرضا اسکندرینژاد معتقد بود که: «اگر مناسک دین باش همه چیز خیلی بهتر است حداقل همین مراسمها چند فقیر را سیر میکند متاسفانه مردم ما اینطور نیستند که اگر مراسم نگیرند پولش را خرج ایتام و... بکنند در دوران کرونا که مراسمات کم شده بود فقرا بیشتر سیر شدند یا الان؟».
سوال آیا موافق ترکیب دین و حاکمیت هستید یا خیر؟ سوال سوم و آخر تسهیلگر بود.
جمع بندی پاسخها به این پرسش این بود که: اجماع دو حوزه جدا باهم خوب نیست و عالمان دینی باید کار خودشان را انجام بدهند و اقتصاددانان هم باید حکومت داری بکنند اینگونه مردم هم دینداریشان حفظ میشود و هم نسبت به حاکمیت دلسرد نمیشوند. اما ورود عالمان دینی که هیچ سررشته ای از سیاست و اقتصاد ندارند به کشورداری فاجعه ای عظیم به بار میآورد.