زهره رحیمی
مروری خلاصه بر مصاحبه ایسنا با استاد مصطفی ملکیان
مصطفی ملکیان معتقد است از فواید گفتوگو این است که مردم از یکدیگر چیزهای زیادی یاد میگیرند. بر خلاف آنچه که تصور میشود، مردم از ایدههای مهمی برخوردار هستند. در صورتی که عنوان میشود تنها صاحبنظران دارای ایده هستند. بقول صاحبنظری، فهم عرفی و عقل سلیم مردم بسیار راهگشاتر از سخنان آکادمیکتکنیسنهاست. و بیتوجهی به فهم عرفی خطر بزرگی برای هر جامعه است. حتی در مسائل سیاسی، اقتصادی و... شعوری در مردم وجود دارد که حتی بهتر از کارشناسان مربوط میتوانند آن را تمیز دهند اما این موضوع به منظور نفی مساله کارشناسی نیست.
گفتوگو در مردم همدلی و همدردی ایجاد میکند. منشا این درک کردن در این است که با استفاده از قدرت تخیل خود، براساس آنچه که آدمی برای ما شرح داده است، میتوانیم خود را جای طرف دیگر بگذاریم.
گفتوگو باید به یک «مشکل» بپردازد و در این میان «مشکلات عملی» و «چه باید کرد» حائز اهمیت است. دیگر اینکه آن مشکل عملی، «شبه مشکل» و «مشکلنما» نیز نباشد. اگر بخواهیم در یک جامعه جهانی و یا یک جامعه کوچکتر یک مشکل مشترک را بررسی کنیم، باید ببینم چه چیزی برای همگی مشکل و چه موردی از منظر همگان معضل نیست. تفکیک مشکل از مشکلنما و همچنین تشخیص این امر که کدام مشکلات نسبت به مشکلات دیگر، مادر هستند، گفتوگوهای مثمر ثمر در پی خواهد داشت.
موفقیت در گفتوگو، مکالمه در باب مشکل مشترک است. هرکدام از ما به تعداد عضویتهایی که در گروههای مختلف داریم، با مشکلات مشترک رو به رو میشویم. به عنوان اینکه در جامعه جهانی عضویت داریم، در خاورمیانه زندگی میکنیم، به عنوان اینکه در ایران ساکن هستیم و به همین ترتیب، دارای مشکلات مشترک هستیم. برای رفع مشکل مشترک، در ابتدای امر نباید مشکل مشترک ما با دنیا رفع شود چرا که امکان تحقق آن اندک است. امکان رفع مشکلات در گروههای کوچکتر به مصلحت نزدیکتر است. برای موفقیت در گفتوگو باید فضای امن آن فراهم شود، در فضاهای ناامن گفتوگو امکان ندارد. بنابرین انسان بداند به چشم برابر به همه گفتوگو کنندگان نگاه میشود و همه افراد برابر تلقی میشوند. هرگونه تبعیض در گفتوگو، آن را به یکی دیگر از انواع دیگر مکالمه تبدیل میکند. هیچ کسی بابت آنچه میگوید نه پاداش بگیرد و نه کیفر ببیند. شخص بداند اگر هم در محاسبات نهایی نتیجه بر خلاف آنچه که عنوان کرده، شکل گرفت؛ به اقوال او توجه شده، اما به خلاف آن گفته، رسیدهاند.
گفتوگوکنندگان باید بتوانند سخن یکدیگر را بفهمند و برای این امر چارهای جز این ندارند که سکوت کنند؛ ما این سکوت تنها سکوت فیزیکی نیست. هنر شنیدن بسیار مهم است و به عقیده قدما در گفتوگو باید حضور قلب داشته باشیم. گفتوگوی موفق گفتوگویی است که همه ما تمرینهایی داشته باشیم برای اینکه درون ما در حین گفتوگو ساکت باشد. فهم مطلب متوقف به خاموشی درون است.
از سویی هر کدام از ما باید خود را دارای سوال مشترک بدانیم. اگر اشخاص معتقد باشند جواب یک سوال و یا یک مشکل را میدانند، با کسی به گفتوگو نمیپردازند و در واقع باب گفتوگو بسته می شود. گفتوگو زمانی صورت میگیرد که همه بدانیم دارای موضوع مشترک هستیم و راه حل این مشکل مشترک پیدا نشده است اما هر فرد میتواند در حل این مشکل سهمی داشته باشد.
همه کسانی که در یک گفتوگو شرکت میکنند باید تحقیقگر باشند، یعنی کسانی که جواب سوالی را نمیدانند. باید گفت سهمی که هر فرد در گفتوگو میگذارد یا از علم او نشات میگیرد، یعنی چیزی که از طریق کتاب خواندن و اساتید فرا گرفته است و یا گاهی ناشی از قدرت تفکر و کاهی اوقات نیز نشات گرفته از عمق فهم است. در این میان، کسانی که تعلق ایدئولوژیک دارند، نمیتوانند اهل گفتوگو باشند، تعلق ایدئولوژیک در این معناست که شخصی معتقد باشد که مشرب، مرام، دین، کیش و... جواب یک مسئله را به طور قاطع بیان کرده است.
گفتوگو زمانی موفق است که اجزا باهم ترکیب و نه مخلوط شوند. در گفتوگو نیازمند به یک سنتز و مرکب هستیم، یعنی به چیزی برسیم که نقاط ضعف هیچ یک از اقوال را نداشته باشد و نقاط قوت همه اقوال را در خود داشته باشد.
در یک گفتوگو سخن یک شخص باید به سخن فرد دیگر کمک کند، اما در عین حال برای سخن آن فرد نیز باید حد گذارد. بنابراین همه ما باید انتظار داشته باشیم رای ما، هم کمک به آرای دیگران کند و در عین حال تحدیدهای دیگران را هم در رای خود بپذیریم. همان طور که اندیشه ما بر روی اندیشه دیگران فعلی دارد، باید از اندیشه دیگران نیز انفعالی را بپذیریم. در این صورت گفتوگو موفق است.
در گفتوگو نباید از چیزی دفاع شود. گفتوگو باید در مقام آزمایش باشد. در گفتوگو اگر قولی بیان میشود برای این است که ببینیم اگر کسانی آن را نمیتوانند بپذیرند چه عیبی در آن میبینند. در مقام گفتگوگر، باید همیشه آماده عقب نشینی با نیروی استدلال گر را داشته باشیم. نیروی استدلالگر طرف مقابل میتواند ما را عقب بکشاند. در گفتوگو نیروی باوراننده باید حاکم باشد. نیروهای انگیزاننده شامل نیروهای تشویق و وادارننده شامل نیروی تهدید در گفتوگو جایی ندارند. از این باب گفتوگو معمولا باید عقلانی باشد. گفتوگویی که در آن تهدید و تطمیع اشخاص را به عقب بکشاند، گفتوگو نیست.