عباس امامی
در زمانه ای که همه شکل هم بودند او شکل خودش بود و شبیه کسی نبود موقعیکه در انزوا مرد هیچ چیز تغییر نکرد هم نظام و هم رقبایش خوشحال شدند.
او از معدود روشنفکرانی بود که تحت تاثیر جو حاکم قرار نگرفت و تفکرات خود را بپای تایید و تشویق توده ها و تندروها قربانی نکرد.
خلیل ملکی(1280-1348) از جمله روشنفکران اصلاح طلبی بود که برای به کرسی نشاندن تفکراتش از جان مایه گذاشت او روشنفکری واقع گرا بود بطوریکه شاه چندین مرتبه خواهان ملاقات با او شد .
علیرغم مخالفت همرزمانش دو مرتبه با شاه ملاقات میکند و گزارش ملاقات را طی نامهای به مصدق میدهد او مینویسد همانند دو انسان نه مطابق رسوم درباری صریح و رک صحبت کردیم.
خلیلی از جمله کنشگران مرزی بود و اعتقاد داشت باید در چارچوب قانون اساسی اصلاحات صورت پذیرد او معتقد بود ظرفیت قانون اساسی به ما این اجازه را میدهد تا دولت رفاه تشکیل دهیم خلیلی اصرار داشت همکاری با نظام زد وبند سیاسی نیست میتوان ضمن رعایت قانون دست به اصلاحات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی زد.
او همواره در بین دو لبه تیغ روشنفکران آن دوره و دربار قرار میگرفت از طرف همرزمانش سازشکار و خیانت کار قلمداد میشد و از دربار نیز ناسزا میشنید. او بتنهایی بار اصلاحات را در دوره ای که فضای جامعه روشنفکری بشدت چپ زده و خواهان انقلاب و سرنگونی نظام حاکم بود بدوش میکشید و بمرور زمان از هر دو طرف منزوی و گوشه گیر شد.
او معتقد بود باید با دولت امینی که بارقه ای از اصلاحات را ایجاد کرده است همکاری کرد .در نامهای به مصدق نوشت میتوان از این فرصتی که بوجود آمده استفاده کرد و جایگزین دولت امینی شد ولی مخالفت روشنفکران با امینی باعث شد هم دولت او سقوط کند و هم خود آنها توسط نظام سرکوب شوند و آخرین امید اصلاحات تا وقوع انقلاب اسلامی از میان رفت.
خلیلی اصرار به استفاده از ابزار های صلح آمیز برای رسیدن به اهداف داشت او اعتقاد داشت مبارزه همراه با خشونت باعث اتلاف سرمایه های اجتماعی و نیروهای مبارز میشود و نظام حاکم را بسمت خشونت سوق میدهد او گفتگو با حاکمیت را یکی از راههای انتقال اعتراضات و انتقادات میدانست با همین سیاست سه مرتبه با اسدالله علم یکی از موثرترین و با نفوذ ترین دولتمردان نظام وقت به گفتگو نشست هر چند که مورد مذمت روشنفکران قرار گرفت.
در دوره ای که سازمان های چپ اسلامی اصرار به عملیات مسلحانه داشتند علیرغم تفکرات سوسیالیستی خشونت را نهی میکرد. او ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی را از طریق قانون میسر میدانست.
خلیلی با توهم توطئه زاویه داشت معتقد بود میتوان با نفوذ در ارکان سیاسی کشور اصلاحاتی بنفع توده ها انجام داد.
بعد از فوت ملکی هیچ روشنفکری نتوانست راه او را ادامه دهد ملکی آخرین سنگر روشنفکران مصلح بود و بعد از مرگش این سنگر فروریخت.روشنفکران ایران تحت تاثیر توده ها قرار گرفتند و تایید و تشویق آنها توسط مردم مانع از حرکتی درخور و عاقلانه شد.
در پایان خواندن بخشی از کیفر خواست ملکی خالی از لطف نیست:
"او فردی بالفطره ماجراجو و آشوب طلب که برای رسیدن به نیات پلید خود افکار و احساسات مستعد جوانان مملکت را ملعبه قرار داده و از توسل به هر وسیله ناپسندی خویشتنداری نمیکند"