بعد از مسعود
شنبه 6 مرداد 1403 - 17:40:13

رحیم حمزه 
از آذرماه سال 1401 که در فضای ملتهب و غم‌انگیزی از مواجهه با مطالبات مردم نوشتم و از تلاش برای کاستن از هزینه تحولات. در ادامه به واکاوی اینکه چرا صدای مردم به خوبی شنیده نمی شود پرداختم و یادآور شدم که در مناسبات سیاسی و اجتماعی برای شنیدن ضرورت دارد مکانیزم‌هایی کارآمد در ساختارهای حکمرانی اندیشیده شود. با اشاره به  اکسیر حکمرانی حزبی؛ التیام بخش آلام جامعه، بر حکمرانی حزبی و ضرورت گفتگو تاکید موکد داشتم و گلایه مند از اینکه اگر تنها راه برون‌رفت از معضلات و مشکلات پیش رو را استقرار حکمرانی حزبی بدانیم چگونه است که تلاش نمی‌شود بسترها و زمینه‌های شکل‌گیری‌اش را که از جمله و بالضروره از رهگذر نهادینه‌شدن فرهنگ گفتگو علی‌الخصوص در سپهر پرالتهاب سیاسی محقق گردد.
و در اوج نا امیدی، نوشتم وقتی اکثریت جامعه‌ای معترض به وضع موجود هستند و بارها از کانال‌های مختلف اعم از احزاب، گروه‌ها و افراد یادآوری می‌شود و بدان وقعی گذاشته نمی‌شود؛ دیگر چه می‌توان گفت. وقتی ساختار معیوب اجازه هیچ‌گونه اصلاحی را نمی‌دهد، تلاش برای متقاعد کردن چه نتیجه‌ای می‌تواند داشته باشد و نتیجه گرفتم که حرفی باقی نمانده! است.
با این اوصاف پیش‌بینی کردم طشت رسوایی و ناکارآمدی کلیشه‌های رایج تحلیل هم به تدریج از بام سیاست فرو می‌افتند. از این رو خبر از بزنگاه تاریخی و دوری از کلیشه‌های رایج دادم.
این همه ادامه داشت تا اینکه در یادداشت خرداد ماه سال 1402 با نوشتار و اینک تولد انسان جدید ایرانی، با چاشنی «تجربه زیسته» به آنچه که در اکنون و اینجایی که قرار داریم پدیدار می‌شو، از توصیف عبور کرده در وادی توصیه قدم نهادم و انذار دادم و نگرانی هایم را بیان داشتم. با انعطاف پذیری و گره های فروبسته کار را انعطاف را به عنوان پیش‌نیاز گفتگو تجویز و نیز گردش آزاد اطلاعات و ضرورت احیای هسته‌های جامعه مدنی.
در مورد لایحه برنامه هفتم توسعه و شاخص فقر و فلاکت، آن را نمایان‌گر نسبتی دانستم که دولت وقت با مردم برقرار می‌سازد، دولتی که از قضا عنوان انقلابی را هم با خود یدک می‌کشید و بر خویش می‌بالد که جراحی اقتصادی را در دستورکار خود داده است و اکنون نیز هم به شرح ایضا. و این همه، الزام به فروپاشی واژگانی از حکمرانی تا جامعه مدنی را ایجاب و این شبه گزاره مهم را در معرض قرار داد که اراده ملت؟ اراده حکومت! مساله این است و بررسی منطق مردم، منطق حکومت و دموکراسی سؤال مهمی که پیشروی هر ایرانی دلسوز قرار داد این بود که آیا اساساً حال کشور خوب است یا نه؟ از دو منظر مردم و حاکمیت پاسخ تا جایی که تجربه زیسته نشان‌می‌دهد این بود در هر دو منظر حال کلی خوب نیست.
در این کلام به این مرور مختصر بسنده می کنم و مابقی را در شماره بعدی پی می گیرم تا از رهگذر بیان دوران قبل از مسعود (پزشکیان) به چشم انداز روشن‌تری از دوران بعد از مسعود دست یابیم و به چهارچوب تحلیلی متناسب تری برای شناخت این رئیس جمهور کاملا متفاوت برسیم و از نگرانی‌های به حقی که از آینده ایران و ایرانی داریم تا حدی بکاهیم و با این تفطن همراه شویم که تاریخ این ملک و ملت ورق جدیدی خورده و اکنون در دوره بعد از مسعود قرار گرفته ایم و سمت و سوی منافع و مصالح و در یک کلام حال خوب مردمان را به انتظار نشسته‌ایم البته این بار با مشارکت خود مردم و لا غیر.



http://eradehmellat.ir/fa/News/3785/بعد-از-مسعود
بستن   چاپ