کاظم طیبی فرد
نوشتن هم نوعی سخن گفتن و محاورهاست، صورت مکتوب آن. وقتی حرفهایی داریم که گمان میکنیم باید بمانند، آنها را مینویسیم. وقتی هم که بر باور و گمان خود اطمینان داریم، مینویسیم.
آنکه مینویسد، میداند که سخنهایی که بر زبان میآوریم، بادِ هواست، دیوار حاشا هم که بلند است.پس به جای گفتن، مینویسد تا اولاً در گزینش واژگان و عباراتش فرصت داشته باشد و دوماً محتوای بیانش را نتوان مخدوش کرد و تحریف نمود.
حال وقتی قصد نوشتن میکنیم، پس لابد حرفی و سخنی در دل داریم که میخواهیم بیانش کنیم و با دیگران در میان بگذاریم.حتماً وقتی مینویسیم به عواقب و نتایج آن هم اندیشیدهایم وگرنه چنین بیمحابا سند مکتوب از خود به جا نمیگذاشتیم.
اینجا و اکنون، قصد نوشتن هست، حرفها برای گفتن هم هست اما نه اطمینانی هست که نوشته مخاطبش را پیدا کند و نه امیدی هست که اثر کند.
با فقدان این اطمینان و آن امید، نوشتن دیگر مصیبت میشود و بس. به قول ابتهاج:”زبانم در دهان باز بستهاست”. وقتی هم که زبان در کام داشته باشی و نتوانی بچرخانی و سخن بگویی، ناگزیری که به اشاره سخن برانی که “العاقلُ یکفی بالاشاره”.
اما هم عاقل هست و هم اشاره به قدر کفایت ولی چه کنیم که اشارات ما تحریف و مخدوش نشود؟هر چه باشد، اشاره بسیار پوشیدهتر و مبهمتر است از عبارت!
برای روشن کردن مقصودم ناگزیرم که مقدمهای ارائه کنم.
هر کس مرتکب هر عمل و فعلی میشود، حتماً انگیزه و هدفی از ارتکاب آن داشته. برای فهم معنای عمل او لازم است که هدف و انگیزهی او را بدانیم. حال، یا قرینه و مدرکی در دست داریم که بفهمیم انگیزهی او چه بوده، یا نداریم.اگر قرائن و مدارکمان به قدر کافی بود، به انگیزهی فرد پی میبریم و در نتیجه، معنای عملش را میفهمیم اما اگر این قرائن به قدر کافی نبود، ناچاریم که جوانب و حوالی را ارزیابی کنیم یعنی باید ببینیم که در چه وضعیت و در چه حالتی، ارتکاب به آن عمل صورت گرفته.شاید احوالات، مقتضیات و حواشی، به کمکمان بیایند.
مثالی میزنم. مثلاً اگر شخص خاصی را در یک مجلس ختم ببینیم که هیچ نسبتی با فقیدِ تازه درگذشته و بستگان او نداشته، برای اینکه بدانیم دلیل و معنای حضور او چیست، چه میکنیم؟ پیداست که پرسوجو میکنیم، شاید برای ادای احترام به یکی از بازماندگان آمده باشد. اما وقتی اطمینان حاصل کردیم که چنین نیست، دست از بررسی نسبت او بر میداریم و در عوض به سنجش خود او، احوال او، وجنات او و رفتارش در مجلس ختم مبادرت میورزیم.
این مقدمه را گفتم، تا خوانندگان را به ربط و نسبتمان دلالت دهم. ما اگر به اشاره سخن میگوییم و مینویسیم، با موضوعمان نسبتی داریم.ما دغدغهمند عدالت،آزادی و همبستگی هستیم.از این منظر ما و اشارات ما را ببینید.